در لایو اینستاگرامی حقوق کودک «ایرانوایر»، با «حبیب الله سربازی»، فعال حقوق بشر و دبیرکل «حزب همبستگی ملی بلوچستان» در خصوص کودکان بیشناسنامه در استان سیستان و بلوچستان صحبت کردهایم.
«ایرانوایر» هر چهارشنبه ساعت هشت شب به وقت ایران در اینستاگرام به صورت زنده در مورد حقوق کودکان با کارشناسان حوزههای مختلف گفتوگو میکند. خلاصه گفتوگو با حبیبالله سربازی را در زیر میخوانید.
برزخ بیشناسنامگی در قرن ۲۱
یک میلیون نفر در ایران بیشناسنامه هستند؛ نیمی از این تعداد جمعیت بیشناسنامه در استان سیستان و بلوچستان زندگی میکنند. نکته مورد توجه اینجا است که بخش زیادی از آن نیمه دیگر هم که اغلب در مرکز ایران زندگی میکنند، باز بلوچ هستند. بسیاری از کسانی که در تهران، گلستان، یزد و اصفهان شناسنامه ندارند نیز بلوچ هستند.
حبیبالله سربازی، فعال اجتماعی بلوچ در این خصوص میگوید: «برای بسیاری سوال است که چهگونه ممکن است کشوری مدعی توسعه یافتگی در ثبت اسناد سه جلدی در قرن ۲۱، یک میلیون جمعیت بیشناسنامه داشته باشد. افراد بی شناسنامه در مرکز جغرافیایی ایران اغلب از یک پدر غیر ایرانی متولد شدهاند و چون قانون این پدر را به رسمیت نمیشناسد، کودکان آنها نیز شناسنامهدار نمیشوند. ماجرای شناسنامه در منطقه بلوچستان اما متفاوت است. ما وقتی در مورد کودکان بی شناسنامه صحبت میکنیم، باید اصل مساله را هم درک کنیم و بفهمیم که چرا این بی شناسنامگی اساساً وجود دارد.»
مختصات سرزمین قوم بزرگ بلوچ کجا است؟
این فعال اجتماعی بلوچ درباره دستهبندی و پراکندگی قوم بلوچ میگوید: «ما چند دسته بلوچ داریم؛ بلوچستان شرقی در پاکستان، بلوچستانی که در افغانستان داریم و بلوچستان غربی که در ایران است. یک دسته از بیشناسنامهها از پدر و مادر متعلق به همین بلوچستانی هستند که در جغرافیای ایران است اما شناسنامه ندارند. یک دسته کسانی هستند که مثلاً از پدر یا مادری از بلوچستان شرقی در پاکستان متولد شدهاند. اینها چون قوم و خویش هستند، با هم ازدواج کردهاند و ساکن اینجا هستند اما کودکانشان نمیتوانند شناسنامه داشته باشند. جالب است که همه اینها در رسانههای ایرانی به عنوان خارجی شناخته میشوند و گفته میشود که از پدر خارجی و مادر ایرانی هستند اما در حقیقت برای قوم بلوچ، این پدر خارجی نیست، بلوچ است. گاهی این افراد ممکن است از بستگان هم باشند. یک دسته دیگر، مهاجران بی شناسنامهای هستند که از سمت شرقی پاکستان به بلوچستان غربی آمدهاند؛ درست مثل بلوچهایی که از سمت غربی به سمت شرقی مهاجرت کرده و ساکن کراچی شدهاند. اغلب این بلوچها از شهرهایی مثل سرباز، دزآپ زاهدان، چابهار و... به کراچی رفتهاند.»
شناسنامهدارهای مشکوکالتابعه
حبیبالله سربازی ادامه میدهد: «جالب است بدانید یک دسته دیگر هم از پدر و مادر ایرانی هستند و در همین جغرافیا سکونت دارند. حتی کارت ملی هم داشتهاند اما در یک روند حکومتی، بر اساس یک ظن نادرست یا ماجرای سیاسی، زمانی که میخواستهاند شناسنامه عکسدار یا کارت ملی جدید بگیرند یا به هر دلیلی به اداره ثبت احوال مراجعه کردهاند، بلافاصله شناسنامه آنها مصادره شده است و وارد هفتخوان رستم شدند. تنها به این دلیل که معتقدند این افراد مشکوکالتابعه هستند و حالا باید ثابت کنند که شناسنامهای که داشتهاند، مال خودشان بوده است.»
کودکان بلوچ بیشناسنامه ساکن حلبیآبادها
او میگوید: « بسیاری از کودکان بلوچ امروز در حلبیآبادهای استان گلستان، یزد، اصفهان و... سکونت دارند و به سختی زندگی میکنند یا از پدر و مادر خود به دلیل مشکلات جدا شده یا گمشان کردهاند. بعضی از آنها هم توسط حکومت جمعآوری و بعد از مدتی دوباره رها شدهاند. این کودکان با ترس و لرز زندگی میکنند و با فقر و گدایی روزگار میگذرانند. حکومت به جای این که این آدمها را سروسامان بدهد، نام خارجی روی آنها گذاشته و از کشور بیرونشان کرده است. پدر و مادر تعداد زیادی از این کودکان بیشناسنامه توسط حکومت از کشور اخراج شدهاند.»
این فعال حقوق بشر با اشاره به یکی از حوادث مربوط به بلوچهای بی شناسنامه روایت میکند: «سال گذشته ماموران انتظامی پدری را در خیابان میگیرند که جد در جد متعلق به همین استان بوده است، بعد هم در افغانستان رهایش میکنند و چون کسی را آنجا نداشته است، از سرما جان میدهد. خانوادهای که اینجا داشت هم دیگر نمیداند سرنوشت پدرشان چه شده است. چند سال پیش سه کودک دختر مریض میشوند و بیمارستان به دلیل نداشتن مدارک هویتی و فقر قبولشان نمیکند. هر سه کودک جان میدهند. من میگویم کشته میشوند، تنها به این دلیل که شناسنامه نداشتهاند.»
کودکانی که با آرزوهایشان به گور میروند
حبیبالله سربازی ادامه میدهد: «کودکانی که با فقر دست و پنجه نرم میکنند و شناسنامه ندارند، از همه چیز باز میمانند. اولین نیاز برای نوزادی که از مادر متولد میشود، زایمان ایمن و بهداشتی است. مادران بلوچ اغلب در جاهایی زایمان میکنند که شرایط بهداشتی فراهم نیست و کودکانشان از روز اول با بیماری دست و پنجه نرم میکنند و بعدها هم اگر اتفاقی برایشان بیفتد، نمیتوانند به بیمارستان بروند.»
این فعال بلوچ میگوید کودکانی بودهاند که به خاطر نیش یک زنبور چون حساسیت داشتهاند، فوت کردهاند، چون شناسنامه نداشتهاند. این همان نیاز اول است. نیاز دوم این است که باید به مدرسه بروند اما امکان درس خواندن هم ندارند. ازدواج و سفر و بقیه مسایل هم یکی پس از دیگری پیش میآید. این مردم محروم حتی یارانه هم نمیگیرند. آنها در قرن ۲۱ مثل انسانهای ۵۰۰ سال پیش بدون هیچ امکاناتی زندگی میکنند و مشکلاتشان هر روز بزرگ و بزرگتر میشود و ناچارند آرزوهایشان را هم همراه خودشان دفن کنند. اگر از این کودکان درباره آرزو بپرسید، اصلاً نمیدانند آرزو چیست؟»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر