شایا گلدوست
پادکست رنگینکمانی «زیر سقف آسمان» در «ایرانوایر» مجموعهای است از داستانهای زندگی اعضای جامعه رنگینکمانی فارسیزبان به روایت «شایا گلدوست»، زن ترنس و کنشگر مسایل جنسی و جنسیتی.
در اپیزود هفتم این پادکست، داستان «آرتمیس» و «علی» را میشنویم؛ زوج همجنسگرایی که داستان عشق خود را از روزهای پناهندگی در ترکیه آغاز کردند و «همسفر» شدند؛ همسفر در مسیری دشوار که در نهایت آنها را به مقصد رساند.
«علی»، یک ایرانی و «آرتمیس» اهل افغانستان، اما بزرگ شده ایران است، «آرتمیس» میگوید: «من و علی از مدتها پیش هم را میشناختیم. در اینستاگرام با هم دوست بودیم و زمانی که در ترکیه پناهنده بودم، علی هم به آنجا آمد. به او کمک کردم که درخواست پناهندگیاش را ثبت کند. همخانه شدیم و پس از مدتی رابطه عاشقانه ما شروع شد.»
وقتی «علی» به ترکیه رسید، در معاشرتها و رفتوآمدهای روزانه، کمکم حس کردند که علاقه بینشان بیشتر میشود و بعد از مدتی احساس عاشقانهای بین آنها شکل گرفت. «علی» تعریف میکند:
«یک شب، گل و شیرینی و وسایل پذیرایی تهیه کردم و به این مناسبت به آرتمیس ابراز علاقه کردم و گفتم که دوست دارم وارد رابطه شویم و با هم باشیم.»
روزهای استرسزایی بود، بلاتکلیفی پروسه پناهندگی و زندگی در شرایط سخت پناهندگی کار آسانی نیست، اما آنها تصمیم گرفتند که تلخیها را با طعم شیرینی، در زندگیشان جایگزین کنند. «آرتمیس» میگوید:
«همان اول رابطه یک سگ را به سرپرستی گرفتیم، اسمش "آنا" بود و اینطور شد که زندگی خانواده سه نفره ما شروع شد. آنا شیرینی زندگی ما شد، اما متاسفانه چند سال بعد که به اروپا میآمدیم، نتوانستیم او را به همراه خود بیاوریم و سرپرستیاش را به فرد دیگری سپردیم و آمدیم، اما جای او همیشه در قلبمان است، هرچند در زندگی، جای خالی او را احساس میکنیم.»
از زمان روی کار آمدن مجدد «طالبان»، شرایط رنگینکمانیهای افغانستان وخیمتراز گذشته شده است. طالبان جامعه اقلیت جنسی و جنسیتی افغانستانی را مورد هدف قرار دادهاند و آنچه که به وضوح دیده میشود، افزایش تهدید، تجاوز، حمله و بازداشتهای غیرقانونی اعضای این جامعه توسط طالبان است.
پیش از این نیز شرایط جامعه رنگینکمانی افغانستان بهتر از ایران نبوده است. مسایل اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و قانونی زندگی را برای رنگینکمانیهای همسایه دشوار و در مواردی غیرقابل تحمل کرده است.
بسیاری از رنگینکمانیهای افغانستانی یا در ایران متولد شده یا سالهای زیادی از زندگی خود را در ایران سپری کردهاند و یا در سالهای اخیر به اجبار به ایران مهاجرت میکنند؛ کشوری که در آن روابط جنسی بین افراد همجنس، جرمانگاری شده است و مجازاتهایی از شلاق تا اعدام دارد.
رابطه آنها زمانی آغاز شد که تکلیف پروسه پناهندگی هیچکدامشان مشخص نبود. نمیدانستند که در آینده چه اتفاقی در انتظارشان است. در شرایط بلاتکلیفی و بیثباتی بودند و هر روز اضطراب و استرس را تجربه میکردند. ترکیه برای همه پناهجویان و پناهندگان رنگینکمانی کشور موقتی است. همه به این امید به آنجا میآیند که به مقصدی امن و آزاد رسیده تا شاید بتوانند زندگی را به دور از تبعیض و نفرت تجربه کنند. برای «علی» و «آرتمیس» هم همینطور بود و حتما بر رابطه آنها نیز تاثیر خود را میگذاشت.
اکثر کسانی که تصمیم میگیرند به ترکیه بیایند تصور میکنند که رسیدن به ترکیه پایان همه مشکلاتی است که در کشور خودشان دارند، در صورتی که واقعیت خلاف این را ثابت میکند. زندگی برای پناهجویان و پناهندگان در ترکیه بسیار سخت و در سالهای اخیر سختتر نیز شده است. «علی» و «آرتمیس» میگویند:
«ما هم مانند همه پناهندگان رنگینکمانی در ترکیه خشونتها و تبعیضهای زیادی را تجربه کردهایم. جامعه ترکیه به واسطه سنت و مذهب نگاهی بسیار منفی به جامعه رنگینکمانی دارد، تا آنجایی که نفرتپراکنیهای نهادینه شده در این جامعه روی زندگی روزمره ما، مانند اجاره خانه، پیدا کردن شغل و… تاثیر میگذاشت. در ترکیه احساس این را نداشتیم که در خانه خود هستیم. هرچه تلاش کردیم که در جامعه ادغام شویم، خانه و زندگی خودمان را بسازیم، اما نشد و انتظار تنها راه چاره برای رسیدن به مقصد بود.»
حدود چهار سال در ترکیه بودند، از سوی سازمان ملل متحد به «آرتمیس» پیشنهاد شد که به آمریکا برود، اما تنها. پرونده «علی» به دلیل اینکه ایرانی بود، در زمان ریاست جمهوری ترامپ، از سوی آمریکا پذیرفته نمیشد. به همین دلیل پرونده پناهندگی آنها از هم جدا شد. اتفاقی که کابوس زندگیشان بود.
«وحشتناک بود، اما ناامید نشدیم، تلاش کردیم. از هر راهی که میشناختیم تلاش کردیم تا از هم جدا نشویم و در نهایت موفق شدیم. توانستیم ویزای جمهوری چک را بگیریم و همسفر بمانیم و با یکدیگر به اروپا بیاییم. لحظههای شیرینی بود که با هم سفر میکردیم، تنها تلخی آن لحظهها جدایی از آنا، دختر کوچک عزیزمان بود. تا دم پرواز باورمان نمیشد که ترکیه تمام شد، که بالاخره از ترکیه میرویم و زندگی جدیدمان را آغاز میکنیم.»
حالا در اروپا زندگی میکنند. «علی» عاشق سفر است و همیشه آرزوی سفر داشت. حالا با هم سفر میکنند. کشورهای زیادی را گشتهاند و دیدهاند و زندگی را زندگی کردهاند، اما روزهای پناهجویی و پناهندگی و انسانهایی که آنجا گیر افتادهاند را فراموش نکردهاند. «سازمان افغان الجیبیتی» را تاسیس کرده و با تلاش فراوان به پناهندگان و پناهجویان رنگینکمانی افغانستانی کمک میکنند. «علی» از «آرتمیس» زبان دری یاد میگیرد و عاشق فرهنگ و موسیقی و سنتهای افغانستان است. همسایهای که همخانه شد و همسفری که عشق زندگی.
قصه «همسفر» را میتوانید از اینجا گوش کنید.
مطلب مرتبط:
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر