شایا گلدوست
روز ششم ماه آوریل از سال ۲۰۱۰ میلادی، یعنی از ۱۴ سال پیش «روز جهانی هیچجنسگرایی» نامگذاری شده است.
دلیل نامگذاری این روز پرداختن به این گرایش جنسی و اطلاعرسانی و آگاهی دادن به افراد و جوامع درباره اشخاصی است که خود را با این گرایش جنسی و یا گرایشهای جنسی زیر چتر هیچجنسگرایی هویتیابی میکنند.
****
بیجنسگرایی یا هیچجنسگرایی (Asexuality) یکی از گرایشهای جنسی در انسانها است که فرد تمایلات جنسی را تجربه نمیکند یا به شکلی متفاوت و کمتر تجربه میکند. معمولا این افراد دارای هیچگونه کشش جنسی نیستند و هیچ علاقهای به داشتن رابطه جنسی با هیچ جنس و جنسیتی ندارد. تخمین زده میشود که در حدود یک درصد از مردم جهان هیچجنسگرا هستند.
گرایش جنسی در انسانها طیفی بسیار گسترده است و به تمایلات عاطفی و جنسی افراد به جنس و جنسیتهای دیگر گفته میشود. گرایش جنسی در افراد دارای دو بعد جنسی و عاطفی است. ممکن است دو جنبه جنسی و عاطفی افراد با هم مطابقت نداشته باشند؛ یعنی افراد میتوانند تمایلات و کشش جنسی را تجربه نکنند و «هیچجنسگرا» باشند و به جنس و جنسیتی تمایل جنسی نداشته باشند؛ اما این به آن معنا نیست که تمایلات عاطفی نیز به جنس و یا جنسیتی ندارند و ممکن است «عاطفهگرا» باشند.
ممکن است فرد هیچجنسگرایی تحریک فیزیولوژیک جنسی را تجربه کند، اما این تحریک به معنای تمایل به برقراری رابطه جنسی در او نیست. حتی فرد هیچجنسگرا ممکن است خودارضایی کند، اما این عمل تنها یک فعالیت فیزیکی و بیولوژیک است و معمولا با انگیزش جنسی یا خیالپردازیهای جنسی همراه نیست.
«ثمر»، یک زن هیچجنسگرای ۳۶ ساله است. او برای رسیدن به شناخت و درک صحیح از گرایش جنسی خود، مسیر دشواری را طی کرده و از موانع بسیاری عبور کرده است. «ثمر» در روایت بخشهایی از زندگیاش میگوید:
«هیچچیز درباره این گرایش جنسی نمیدانستم. در سن بلوغ که همه دخترهای اطرافم تمایلات و کششهای جنسی را تجربه میکردند، من بسیار به این موضوع بیتفاوت بودم. هیچ حس جنسیای را در خود احساس نمیکردم، اما از بازگو کردنش هم میترسیدم، فکرمیکردم ایرادی دارم، یا شاید مریضم، یا اینکه شاید تعصبات و سنتی و مذهبی بودن خانوادهام باعث شده است که این چنین بیاحساس و بدون تمایلات و کشش جنسی باشم، اما ماجرا چیز دیگری بود.»
متاسفانه بسیاری بر این عقیده اشتباه هستند که افراد بیجنسگرا به دلایل مذهبی، عقیدتی یا اجتماعی از برقراری رابطه جنسی اجتناب میکنند، اما واقعیت این است که بیجنسگرایی با دوری از سکس و تجرّد که رفتارهایی ناشی از انتخاب افراد هستند، فرق دارد.
بیجنسگرایی انتخابی نیست و فرد انتخاب نمیکند که عمل جنسی نداشته باشد بلکه هیچ علاقهای به انجام اعمال جنسی ندارد و کشش و نیاز جنسی را در خود احساس نمیکند. البته ممکن است این افراد در دورهای از زندگی خود، مثلا در دوران بلوغ، میل جنسی داشتهاند اما در بزرگسالی، خود را به عنوان یک فرد بیجنسگرا هویتیابی میکنند و تمایلات جنسی ندارند.
«دیپلم که گرفتم، مثل خیلی از دخترهای فامیل و خانواده، تن به ازدواج دادم. فکر میکردم این بخشی از زندگی است و من خواسته و ناخواسته مجبور به قبول آن هستم. برقراری رابطه جنسی برایم بسیار دشوار بود. نه اینکه مردی که در زندگیام بود را دوست نداشته باشم، نه، اما تمایلی به رابطه جنسی نداشتم. کمسن و سال بودم، تجربه جنسی نداشتم، میترسیدم و همه اینها کار را دشوارتر میکرد. اما جامعه، مذهب، فرهنگ و هرچه که فکرش را بکنید به من یاد داده بود که وظیفه دارم در اختیار شوهرم باشم و من نیز تن به رابطه جنسیای میدادم که از آن لذت نمیبردم.»
«ثمر» در ادامه میگوید که سرد مزاجی و عدم تمایل به برقراری رابطه جنسی باعث جدایی و پایان این ازدواج شد. خوشبختانه بچهای هم در میان نبود، اما من همچنان با این احساس گناه زندگی میکردم که همه چیز تقصیر من بود، که من این زندگی را خراب کردم و مشکل از من بود.
«وقتی خودم را بیشتر و بهتر شناختم و با مقوله هیچجنسگرایی آشنا شدم، کمکم درک میکردم که چرا با دیگران فرق دارم. کمکم میتوانستم بفهمم که چرا هیچ علاقهای به برقراری رابطه جنسی ندارم. ولی نمیتوانستم درباره آن با هیچکس صحبت کنم. به اصرار خانواده بارها به دکترهای مختلف مراجعه کردیم، اما فایدهای نداشت. این مشکلی نبود که دکترها بخواهند حلش کنند. این گرایش جنسی و بخشی از هویت من است. موضوعی که آن را پذیرفته و با آن زندگی میکنم، هرچند مورد درک و پذیرش دیگران قرار نمیگیرم.»
متاسفانه افراد بیجنسگرا از سوی خانواده، اطرافیان و جامعه تحت فشار زیادی قرار دارند. معمولا افرادی عجیب و غریب تلقی میشوند و به آنها برچسب بیمار زده میشود که آنها را مورد خشونتها و تبعیضهای فراوانی قرار میدهد.
سالها پیش روانشناسان و پزشکان نبود یا کمبود میل جنسی یا عاطفی را یک مشکل ارزیابی میکردند و به دنبال ریشهیابی و درمان آن بودند. سالها گرایش به همجنس یا به بیش از یک جنس و جنسیت و همچنین عدم تطابق هویت جنسیتی افراد با جنسیتی که جامعه به فرد نسبت میدهد بیماری تلقی میشد و روانشناسان و پزشکان مختلف ادعای درمان افرادی با این گرایشها یا هویتها را داشتند. اما به تدریج با تلاش فعالان اجتماعی، تنوع جنسی و جنسیتی افراد پذیرفته شد. بیمیلی جنسی و عاطفی نیز مانند همجنسگرایی، دوجنسگرایی و ترنس بودن، از لیست بیماریهای روانی حذف شد و به عنوان یک امر طبیعی مورد پذیرش قرار گرفت.
بیجنسگرایی با اختلال در میل یا انگیختگی جنسی متفاوت است.
کسی که مبتلا به اختلال در میل جنسی یا بیزاری از سکس است، غالبا از این وضعیت رنج میبرد و کیفیت زندگیاش به دلیل این مشکل تحتتاثیر قرار میگیرد و درصدد درمان یا حل این مساله است. این اختلال ممکن است نتیجه تجارب منفی از سکس، تجربه تجاوز، باورهای غلط درباره سکس و نیز ترس ناخودآگاه از نزدیکی و تماس فیزیکی باشد.
در حالی که افراد بیجنسگرا چنین مشکلاتی را ندارند. همچنین عدم تمایل برقراری رابطه جنسی در افراد بیجنسگرا در نتیجه بدکاری هورمونی، بیماریهای غدد مانند دیابت یا تیرویید و سایر شرایط بیولوژیکی نیست.
این افراد معمولا از ترس تمسخر و قضاوت دیگران، درباره گرایش جنسی خود صحبت نمیکنند و ممکن است در پیدا کردن افرادی با گرایش و تمایلات مشابه به خود، دچار مشکل شوند و نداشتن رابطه دلخواه، آنها را دچار انزوا و تنهایی کند.
در سال ۲۰۱۰ پرچمی برای افراد بیجنسگرا انتخاب شد. رنگهای این پرچم از بالا به پایین عبارتند از:
سیاه: نماد بیمیلی جنسی.
خاکستری: نماد مرز بین امیال جنسی و بیمیلی به آنها.
سفید: نماد میل جنسی.
بنفش: نماد جامعه پیرامون.
مطلب مرتبط:
لغتنامه مختصر اصطلاحات حوزه جنس و جنسیت
راهنمای حفظ حریم جنسی و جنسیتی رنگینکمانیها در مراجعه به پزشک
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر