close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

نقش شخصیت؛ درباره آن‌چه‌ کیمیا و ناهید کردند

۲۴ مرداد ۱۴۰۳
مهرانگیز کار
خواندن در ۴ دقیقه
دو دختر ورزشکار ایرانی بخشی از جریان ملی‌گرایی را که به بیراهه می‌رود، با یک حرکت درست به چالش کشیدند. لحظا‌ای که‌ «کیمیا علیزاده» و «ناهید کیانی» در پایان مسابقه تکواندو در المپیک پاریس یک‌دیگر را در آغوش کشیدند، لحظه‌ای تاریخی بود و فراخوانی شد برای تجدیدنظر نسبت به داوری‌های کلیشه‌ای که به انگیزه‌های ملی تفرقه‌ساز تبدیل شده‌اند
دو دختر ورزشکار ایرانی بخشی از جریان ملی‌گرایی را که به بیراهه می‌رود، با یک حرکت درست به چالش کشیدند. لحظا‌ای که‌ «کیمیا علیزاده» و «ناهید کیانی» در پایان مسابقه تکواندو در المپیک پاریس یک‌دیگر را در آغوش کشیدند، لحظه‌ای تاریخی بود و فراخوانی شد برای تجدیدنظر نسبت به داوری‌های کلیشه‌ای که به انگیزه‌های ملی تفرقه‌ساز تبدیل شده‌اند
دختران ما ثابت کردند که لازم نیست شخصیتی که با بازی خود تغییر در داوری‌های کلیشه‌ای را باعث و التیام‌بخش زخم‌های تفرقه می‌شود، فیلسوف و جامعه‌شناس و دانشمند باشد؛ همین بس که در لحظه‌ای خاص از زندگی جمعی، به آن‌چه هوایش را دارد و درست و سودمند می‌داند، عمل کند و از خودسانسوری بپرهیزد
دختران ما ثابت کردند که لازم نیست شخصیتی که با بازی خود تغییر در داوری‌های کلیشه‌ای را باعث و التیام‌بخش زخم‌های تفرقه می‌شود، فیلسوف و جامعه‌شناس و دانشمند باشد؛ همین بس که در لحظه‌ای خاص از زندگی جمعی، به آن‌چه هوایش را دارد و درست و سودمند می‌داند، عمل کند و از خودسانسوری بپرهیزد
مهرانگیز کار: تفرقه در جمع ایرانیان با این رویکرد که یکی «خائن» است و یکی «خادم»، در لحظه‌ای که «کیمیا» و «ناهید» بی‌اعتنا به پیش داوری‌ها دست در گردن هم انداختند، مثل حباب ناپدید شد
مهرانگیز کار: تفرقه در جمع ایرانیان با این رویکرد که یکی «خائن» است و یکی «خادم»، در لحظه‌ای که «کیمیا» و «ناهید» بی‌اعتنا به پیش داوری‌ها دست در گردن هم انداختند، مثل حباب ناپدید شد

دو دختر ورزشکار ایرانی بخشی از جریان ملی‌گرایی را که به بیراهه می‌رود، با یک حرکت درست به چالش کشیدند. لحظا‌ای که‌ «کیمیا علیزاده» و «ناهید کیانی» در پایان مسابقه تکواندو در المپیک پاریس یک‌دیگر را در آغوش کشیدند، لحظه‌ای تاریخی بود و فراخوانی شد برای تجدیدنظر نسبت به داوری‌های کلیشه‌ای که به انگیزه‌های ملی تفرقه‌ساز تبدیل شده‌اند.

بالای سر دو ورزشکار، دو پرچم برافراشته بود. یکی زیر پرچم بلغارستان مدال برنز و یکی زیر پرچم جمهوری اسلامی ایران مدال نقره برده بود. دو هویت سیاسی، آن‌ها را از هم جدا و یک هویت تاریخی و جغرافیایی آن‌ها را به هم وصل می‌کرد. از این حیث، یکی را بر دیگری برتری نبود. تفرقه در جمع ایرانیان با این رویکرد که یکی «خائن» است و یکی «خادم»، در لحظه‌ای که هر دو بی اعتنا به پیش داوری‌ها، دست در گردن هم انداختند، مثل حباب ناپدید شد. خرد جمعی که زیر آشوب‌ها جان باخته است، جان گرفت و هر دو را به یک چشم نگریست و ستایش کرد.

اگر این حرکت که به زبان امنیتی جمهوری اسلامی، «هنجارشکنی» است، اتفاق نمی‌افتاد و کیمیا با هدف حفظ محبوبیت در جمع انبوه مخالفان جمهوری اسلامی و ناهید با هدف حفظ پایگاه‌های حکومتی، لحظه را شکار نمی‌کردند، زخم تفرقه در داوری‌ها به التیام نزدیک نمی‌شد و به چرک می‌نشست. از آن بیش، در پی مسابقه، هیاهو برای هیچ از در و دیوار تریبون‌های موسوم به رسانه به گوش می‌رسید.

دو دختر جوان راه بر هیاهو برای هیچ بستند و به خیلی از پیران سیاست و جوان‌های عصبانی درس دادند.

درست است که جامعه‌شناس‌ها مهار بحران‌های اجتماعی را در گرو گذشت زمان و تغییرات اساسی در بنیان‌های اجتماعی می‌یابند ولی شخصیت می‌تواند به هنگام، نقشی ایفا کند که عامل زمان را جایی می‌شکند یا دست‌کم راه رهایی از داوری‌های کلیشه‌ای را کوتاه می‌کند. 

جالب این که در یک لحظه، دو شخصیت بدون تبانی و برنامه‌ریزی قبلی، به یک توافق انسانی و ملی رسیدند و آن را که درخشش خیره کننده داشت، مصلحت‌جویانه از نگاه جهان مخفی نکردند. عکس این لحظه روی دوربین نهادهای اطلاعاتی و امنیتی حکومت تفرقه‌ساز نشست و هم‌زمان، در شبکه مجازی تکثیر شد و فرصت‌طلب‌هایی را که به بهانه ضدیت با حکومت، افراد را ترور شخصیت می‌کنند، مات کرد. کم‌تر فرصت یافتند تا دو دسته راه بیندازند و جمعی ناهید و جمعی کیمیا را لجن‌مال کنند.

و اما حکومت چه کرد؟ در نخستین واکنش، این عکس تاریخی را سانسور کرد. ناهید نباید کیمیا را در آغوش می‌کشید و حال که تیر از کمان جسته بود، باید انکارش کرد. سیاست انکار در جاهایی که سرکوب چاره‌ساز نیست، شیوه‌ای است مرسوم در جمهوری اسلامی. با این وصف، عکس باقی می‌ماند در پرونده ناهید و روزی روزگاری چنان‌چه لازم تشخیص دهند، به کار می‌آید. از کجا که ناهید زیر فشارهای فزاینده، به راه کیمیا نرود؟ برای روز مبادا پرونده باید پر و پیمان و مهیا باشد و پیشینه هم‌سویی با «دشمن» جایی ثبت شود؛ کیمیا دست در دست دشمن دارد و ناهید او را بغل کرده است! همین کافی است برای روز مبادا.

تجربه‌ها زیاد روی هم تلنبار شده‌اند. تجربه به درد می‌خورد و باید از آن استفاده کرد. حکومت غیر پاسخ‌گو را می‌شناسیم؛ به راه خود می‌رود. مردم می‌توانند حکومت را در اجرای سیاست‌های تفرقه‌افکن  تنها بگذارند و مثلا ورزشکاری را که از ایران می‌آید و وارد میدان مسابقه در کشور دیگری می‌شود و زیر پرچم جمهوری اسلامی قرار می‌گیرد، هو نکنند و اعتماد به نفس او را بر باد ندهند.

از طرفی، شخصیت تاثیرگذار درون کشور کم نداریم. آن‌ها می‌توانند در جهت اصلاح رفتار جریانی که «خارج‌نشین» مطرح را به جرم دور شدن از خاک تخطئه و ترور شخصیت می‌کند، گام‌هایی در حدود امکانات بردارند. یادآوری کنند که جریان تفرقه‌ساز، «معلول» را می‌کوبد و کاری به کار «علت» ندارد.تجزیه ملی حاصل این تفرقه است، هرچند جغرافیا به حال خود باقی است و جایی برای محافظت از داشته‌های تاریخی و به دست آوردن آینده‌ای بهتر باقی نمی‌گذارد. مردم یک‌دیگر را لگدمال می‌کنند و نفعش به حکومت می‌رسد. مردمی که با خودشان به هر بهانه دعوا می‌کنند، دشمن اصلی به دشمنی بی‌ترس ادامه می‌دهد.

از طرفی، ایرانیان مقیم خارج که انتظار دارند فعالان مدنی درون کشور در هر شرایطی کوتاه نیایند و خود را به آب و آتش بزنند، سویه‌ای دیگر از ملی‌گرایی انحرافی را تقویت می‌کنند که بر جدایی‌ها و تجزیه ملی دامن می‌زند.

کیمیا و ناهید از این جریان نابه‌سود فاصله گرفتند و فضا را برای تنگ نظری‌های ملی نامساعد کردند.

کیمیا از جریانی که تبلیغ می‌کند هر ورزشکار که زیر پرچم جمهوری اسلامی در استادیوم‌های خارجی مسابقه می‌دهد، خائن به مام میهن و هم‌دست جانیان و شکنجه‌گران حکومتی است، جدا شد.

ناهید از جریانی که تبلیغ می‌کند هر ورزشکار که ترجیح دهد به هر دلیل زیر پرچم دیگری در استادیوم‌های خارجی مسابقه دهد، با دشمن هم‌دست است، جدا شد.

دو دختر جوان در دوران حساسی از تاریخ اجتماعی ایران، مانند شخصیت‌هایی ظهور و ایفای نقش کردند که به شدت کمبودشان را در تحولات اجتماعی احساس می‌کنیم. شاید بهتر آن که بگوییم «کم‌کاری» آن‌ها را احساس می‌کنیم.

دختران ما ثابت کردند که لازم نیست شخصیتی که با بازی خود تغییر در داوری‌های کلیشه‌ای را باعث و التیام‌بخش زخم‌های تفرقه می‌شود، فیلسوف و جامعه‌شناس و دانشمند باشد. همین بس که در لحظه‌ای خاص از زندگی جمعی، به آن‌چه هوایش را دارد و درست و سودمند می‌داند، عمل کند و از خودسانسوری بپرهیزد.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

صفحه‌های ویژه

بلندگوهای نفرت‌پراکنی؛ مهدی جمشیدی: پوشش مهسا امینی افتضاح بود

۲۴ مرداد ۱۴۰۳
ایلیا قنبرزاده
خواندن در ۷ دقیقه
بلندگوهای نفرت‌پراکنی؛ مهدی جمشیدی: پوشش مهسا امینی افتضاح بود