close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

هومن عزیزی؛ پدر و مادر اینگونه غزل‌های مدرن، جریان‌های انحرافی بودند

۷ مرداد ۱۳۹۶
ادبیات و شما
خواندن در ۹ دقیقه
هومن عزیزی؛ پدر و مادر اینگونه غزل‌های مدرن، جریان‌های انحرافی بودند

بخش دوم 
محمد تنگستانی
 

در بخش اول از این گفتوگو هومن عزیزی در مورد بحران مخاطب در ادبیات معاصر به ایرانوایر گفت: «در خفقان هنر و اجتماع دهه شصت، شاعران شعر را به مثابه  ابزاری پروپاگاندا و  سياسی به كار گرفتند و بعدتر برخی  با زياده روی در رونويسی از شعر شاعران غرب و سرودن براساس تئوریهای غربی باعث سرخوردگی مخاطب و كاهش ارتباط مخاطب با شعر آن دهه و بعد از آن شدنددر ادامه بخش دوم گفتوگوی ایرانوایر با هومن عزیزی را میخوانید
در دهههای گذشته شنیده شده که  فلان شاعر را  پدر غزل و شاعری دیگر را مادر غزل معاصر معرفی و خطاب کردهاند. یکی از دغدغههای جدی ادبیات معاصر و نویسندگان متعهد مقابله با تفکرات مراد و مرید بازی در ادبیات است. غزل مدرن  توانسته است جدا از این گونه تعارفا محفلی رضایت نگاه مخاطب را به خود جلب کند؟
ـ تا پيش از انقلاب نيما در شعر فارسی، استفاده از قالب‌های كلاسيك، وزن و قافيه، تعريف و معیار شعر محسوب شدن یا نشدن یک نوشته به حساب می‌آمد، اما نيما با شكستن قالب، تعريف شعر را دگرگون كرد و محتوی و نحوه سرايش را جايگزين قالب كرد؛ اخوان ثالث، سهراب سپهری و نصرت رحمانی و الخ  وزن  را در سبك‌های گوناگون زباني امتحان کردند و احمد شاملو اهميت زبان را جايگزين وزن كرد و همزمان با شاملو، خانم فروغ فرخزاد زبان شعر را به زبان عامه نزديك كرد. در اين ميان يك نكته فراموش شد و شعر از آن سوی بام افتاد. با وجود آن كه وزن و قافيه دليل شعر دانسته شدن يك متن نيست، دليلي هم برای عدم استفاده از آن وجود ندارد چرا كه اين ابزار در طول قرن‌ها از عوامل زيبایی و درخشش شعر فارسی محسوب شده است. چه دليلی برای عدم استفاده از آنها وجود دارد اگر متن بدون توجه به آنها هم شعر قلمداد شود؟ همين پرسش سبب شد استفاده از قالب‌های عروضی، جدی گرفته شود و غزل معاصر به عنوان شيو‌ه‌ای جدی در سرايش مطرح شود.
در دهه‌های پس از نيما شاعرانی مانند منوچهر نیستانی، سيمين بهبهانی و حسين منزوی هرچند از منظر تعريف شعر، بر مرزی ميانه دو تعريف مدرن و کلاسیک قدم زدند و سرودند اما در حوزه شعر کلاسیک معاصر آثار با اهمیتی را تجربه و خلق کردند كه گاه تجربه‌هایی مدرن در آنها ديده می‌شد.
از اینجا به بعد است که پرسشی مبنی بر شيوه  نگريستن به جهان بر نبض ماجرا دست می‌گذارد؛ در ابتدای دهه هفتاد و زمانی كه فضای هنری و ادبی ایران  فارغ از محتوای متن در فضای ابدا مناسب و استفاده از قالب‌های كلاسيك نبود، در كرمانشاه من به همراه شخصی كه روزگاری شاعری مستعد بود و امروز سانسورچی سيستم و صله بگير قدرت است، شروع به حركتی كرديم كه آغاز بازسازی غزل معاصر بود و بعدتر در شهرستان كرج با شاعران و دوستانی مانند محمدرضا حاج رستم بگلو، علي كريمی كلايه، مجيد معارف‌وند، هادی خوانساری و الخ و بعدتر در شهرهای ديگر و نسل بعدی شاعران جوان‌تر این موضوع ادامه پیدا کرد.
هدف ابتدايی ما اثبات اين امر بود كه می‌توان در قالب شعر كلاسيك شعری امروزين سرود و با دست‌يابی به اين هدف، نگاه‌ها متوجه اهدافی مانند فرارفتن از ژانرها، بازسازی زبانی غزل، دست‌يابی به فرم‌های كاملا درونی، تجربيات روايی تازه در چهارچوب فرم قالب و الخ شد. البته كسانی هم بودند كه همان روش رونويسی و كپی برداری از تئوری‌های هنری و ادبی غرب -آن هم در ساده‌ترين و اغلب اشتباه‌ترين برداشت از تئوری های روز- پرداختند و جذب مخاطب را نه از راه شكستن نُرم‌های ادبی، هنری كه با شكستن نُرم‌های اجتماعی_اخلاقی دنبال كردند و سيستم حاكم نيز با چشم بستن بر عبور از اين خط قرمزها كوشيد روند، به ابتذال كشيدن اين حركت را سرعت بدهد.
با اين حال حركت بازسازی غزل امروز با گذشت  بيش از دو دهه توانسته است شاعرانی بی‌نظير و آثاری کم‌نظیر به ادبيات ايران عرضه كند كه نه تنها جامعه و فضای اجتماعی، سياسی، اقتصادی آن، كه جهان را با نگاهی نو می‌نگرد و تابوهای دينی، اقتصادی، سياسی و را به چالش می‌کشد و نقد می‌كند، بلکه در كليت خود و فارغ از سبک‌ها و شيوه‌ها وظيفه دارد به مثابه انسان امروزين به جهان پيرامون بنگرد. هدف ما از ابتدا علمی کردن غزل و محوریت تفکر در این ژانر مهم ادبیات فارسی بود و در کنار آن شکستن تابوی پدرسالاری و مراد و مرید بازی. اما خوب همیشه در کنار هر اتفاقی یک سری حرکت‌های موازی ایجاد می‌شود و سبب یک سری سوءتفاهم‌ها می‌شوند. این پدر و مادر غزل بودن افراد هم از همان حرکت‌های مبتذل موازی و گاه دولتی است. نقش رسانه‌ و جشنواره‌های دولتی را در ترویج بد‌اخلاقی‌های فکری و هنری نباید نایده گرفت. 

جمهوری اسلامی  در چهار دهه گذشته آنقدر که در حوزه ادبیات کلاسیک سرمایه گذاری کرده دغدغهای نسبت به ادبیات مدرن  نداشته است. ادبیاتی که از سوی ادارات و سازمانهای فرهنگی معرفی و عرضه میشود چه سهمی در ادبیات جدی دارد؟ 
ـ  وقتي از ادبيات كلاسيك حرف می‌زنيم یعنی از شعری سخن می‌گوییم كه به بهانه  استفاده از وزن و قافيه شعر شناخته می‌شود نه نگاه و محتوا؛ چنين نگاهی شعر را به یک  بازی و سرگرمی مانند جدول كلمات متقاطع تقليل می‌دهد، در حالی که  شعر و ادبيات امروز عرصه  فعاليت ذهن‌های  آزاد و نگاه‌‌های جدید و زبان‌های سرخی است كه از برباد رفتن سر ابايی ندارند؛ پس بيهوده نيست كه حكومت بر نگاه كلاسيك سرمايه‌گذاری كرده باشد. آنها در شعر به دنبال همنشینی زیبای کلمات در کنار هم هستند كه ابزار پروپاگاندای سياسی ايدئولوژيك حكومت است درحالی که شاعران مستقل به دنبال شعور و عقلانیت در شعر هستند. آنها می‌كوشد سيستم آموزشی تا حد ممكن هيچ اشاره‌ای به تمامی پديده‌ها و اتفاقات ادبی معاصر نكند و تعريف شعر در ذهن مخاطب همان تعريف پيش از نيما و استفاده از وزن و قافيه باقی بماند. این طرف ماجرا، یعنی بدنه مستقل ادبیات، هم در حال تلاش و عرضه تفکرات خود است. دولتی‌ها تریبون‌هایی مانند سیستم آموزش و پرورش و صدا و سیما دارند و ما نیز شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌هایی محدود. هر دو طرف ماجرا مشغول جلو بردن اهداف خود هستند.  این وسط مخاطب است که مشخص می‌کند به کدام سمت گرایش دارد. قاعدتا اگر آنها موفق شده بودند و سهمی در ادبیات جدی داشتند کتاب‌هایشان مانند کتاب‌های کلاسیک در ادبیات فارسی پرفروش بود و شعرهایشان در جامعه زمزمه می‌شد اما این‌گونه نیست.
شاعران دولتی، مثل شاعرانی که سالیانه در جلسات شعرخوانی آیت‌الله خامنه‌ای شرکت می‌کنند، کتاب‌هایشان به پشتوانه سازمان‌ها و نهاد‌های مذهبی و دولتی فروش می‌رود و یا هدیه داده می‌شود. به باور من نباید شعور و شناخت، هرچند اندک، مخاطب را فراموش کرد. این مخاطب است که مشخص می‌کند چه حرکت و اندیشه‌ای سهمی در ادبیات جدی  دارد و چه حرکاتی خنثی و یا بی‌ارزش هستند. 

آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، علاوه بر اینکه یک شخصیت سیاسی و مذهبی شناخته میشود، علاقه دارد خود را بهعنوان شخصیتی ادیب و شعر دوست معرفی کند. اسناد و مدارکی دال بر اینکه او از جوانی در جلسات شعرخوانی حضور داشته است، وجود دارد. در جلساتی  که سالیانه با برخی از شاعران نزدیک به ایدئولوژی مذهبی و اسلامی خود برگزار میکند به کرات از خاطرات آن سالها  می‌گوید.
بنابه گفتهها و خاطراتی که نقل می‌کند ادبیات کلاسیک، ژانر مورد علاقه اوست. افراد شرکت کننده در این جلسات اکثرا  شاعران کلاسیک هستند. این شاعران چه از لحاظ پخش آثار و چه معرفی به جامعه، دارای تریبونها و امکانات گستردهای هستند و اشعارشان مخاطبین خاص خود را دارد.
 جلسات شعر
خوانی علیخامنهای و شاعران شرکت کننده در آن، چه سهمی در ادبیات جدی و متعهد ایران دارند؟
ـ اين جلسات به هيچ وجه سهمی در ادبيات واقعی ايران ندارند. در طول ادوار تاريخ همیشه  انسان شاهد آن بوده است که عده‌ای به طمع صله و ريزه خواری سفره حاكمان گرد قدرت جمع شده‌اند و آنچه خوش آيند قدرت حاكم بوده را سروده و ارائه كرده‌اند.  بوده‌اند حكامی كه تاثير و قدرت ادبيات را می‌دانستند، از توليدات اين جماعت برای كسب محبوبيت و حتی برای ارضای حس خودخواهی خود استفاده كرده‌اند؛ خميني را فراموش نكنيم كه به محض انتشار خبر مرگش شاعر از آب در آمد و "به خال لب دوست گرفتار..." شد؛ آقای خامنه‌ای  نيز تفاوت چندانی با آنها ندارد؛ شايد اين روايت كه خامنه‌ای زمانی به شعر علاقمند و از علاقمندان اخوان بوده و همچنين به روشنفكری علاقه داشته است، واقعيت داشته باشد که در صورت حقيقت داشتن اين روايت هم، قدرت او را فاسد كرده و از مقام انسان که نفس هنر و ادبیات است به شهوت تسلط بر ديگران، تقليل داده است. آنچه در جلسات "شعر" او خوانده می‌شود اغلب از مبتذل‌ترين لفاظی‌های حرفه‌ای و مدح قدرت و ديدگاه او نسبت به جهان است.
به همان اندازه که  این شعرها‌ سهمی در ادبیات جدی ندارند ادبيات واقعی و جدی ايران سهمی در اين جلسات ندارد. شاعران مستقل نه دعوت می‌شوند و نه حاضر به شرکت در این گونه جلسات هستند. حتی آن شعرهایی که با عبور از تيغ سانسور بر قفسه‌های كتاب فروشی‌ها می‌نشيند، بخش ناچيزی از ادبيات واقعی ايران هستند. به باور من  ادبيات واقعی ايران را باید در شبکه‌های اجتماعی، جلسات غیررسمی و ناشران زیرزمینی و مستقل خارج از کشور جستجو کرد. 
نبايد فراموش كرد كه دهه‌ها سانسور و ترويج ابتذال، يافتن بخش‌های ارزشمند ادبيات ايران را لابلای انبوهی از، متون مبتذل و كپی برداری‌های ناشيانه از آثار ديگران، به كاری دشوار بدل كرده است. در دهه‌های گذشته نقص‌‌های بی‌شمار در سيستم آموزشی، فرصت و توانایی درک  و ابزارهای سنجش و ارزيابی اين ادبيات را از مخاطب دريغ كرده است. 
به همان اندازه که افرادی سعی در زنده نگاه داشتن شعر در شرایطی دارند، هستند مخاطبینی که در جستجو و یادگیری ابزارهای درک، رشد و برقراری ارتباط با شعر باشند. مخاطب هم  مانند هر مولف متعهدی، سهامدار ادبیات است. 

 ادبیات حماسی  در تاریخ ایران همیشه نقش بهسزایی داشته است،  مثلا استفاده ابزاری آن در زمان جنگ ایران و عراق. در حماسهگوییهای معاصر چه مولفهو دغدغههایی سانسور می‌شوند؟
ـ بدون شاهنامه شايد امروز زبانی به نام «فارسی» وجود نداشت. علاوه بر آن حضور اسلام و ممنوعيت ابتدايی هنرهای تجسمی باعث تمركز بيش از اندازه بر هنرهای كلامی و اهميت چندباره  شعر و ادبيات در ايران شد و نقش ادبيات و مخصوصا شعر را در تاريخ ايران هيچ فردی نمی‌تواند نادیده بگیرد و انکار کند.
اما شعر حماسی هم مانند هر شعر ديگری بايد حاصل نگاه و ابزار روز باشد و نگاه پيشامدرن سيستم به ادبيات باعث شده است متون حماسی توليد شده به لفاظی‌های حرفه‌ای تقليل پيدا كنند و موجب خستگی و سرخوردگی مخاطب شوند. مخصوصا اين كه محتوای اين گونه شعر‌ها حتی در همان سطح و نگاه، محتوایی دربند و سانسور شده و در راستای يك نگاه خاص است و يه نگاه و سليقه حتی اگر نگاه و سليقه‌ای پيشرو باشد، باز هم تمامی زوايای جهان را پوشش نمی‌دهد و تكرار يك نگاه در تمامی آثار توليد شده به ملال و خستگی و سرخوردگی مخاطب و قطع ارتباط ادبی می‌انجامد؛ وای بر اين كه اين نگاه، نگاهی دين‌سالار، مرد و پدرسالار باشد و از اغلب ابعاد حسی و عاطفی انسانی تهی باشد. یعنی متنی دستوری كه كلماتش گاه به ظرافت يك جدول كلمات متقاطع چيده شده‌اند و شايد تنها به يكبار خوانده شدن توسط مخاطبی كه به تكنيک‌ها و ظرافت‌ها آگاه است، بيارزد.

بخش اول این گفت‌وگو را اینجا بخوانید.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

شگفتی‌های لیگ کامل شد؛ "علیمنصور" رکورد زد

۷ مرداد ۱۳۹۶
گفتگوی ورزشی
خواندن در ۳ دقیقه
شگفتی‌های لیگ کامل شد؛ "علیمنصور" رکورد زد