close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

ترس‌های منجر به خودسانسوری در اثر

۲۹ شهریور ۱۳۹۶
ادبیات و شما
خواندن در ۴ دقیقه
ترس‌های منجر به خودسانسوری در اثر

گفت‌وگو با محبوبه موسوی
بخش اول
محمد تنگستانی

ضرب‌المثل«زبان سرخ‌ سر سبز می‌دهد برباد» را برخی رعایت بیان و نکته‌سنجی می‌دانند وعده‌ای آن را محافظه‌کاری و خودسانسوری تعریف می‌کنند. در پروژه جدیدی که ما برای شما تهیه‌کرده‌ایم قرار است به «خودسانسوری» بپردازیم. در این پروژه سه سؤال مشترک از تمام مصاحبه‌شونده‌ها پرسیده می‌شود و در بین پاسخ آنها اگر پرسشی بود مطرح می‌کنیم. نیت ما در این پروژه و مجموعه مصاحبه‌هایی که قرار است منتشر بشود، به چالش کشیدن مصاحبه‌شونده‌ها نیست. ما تعریف آنها از خودسانسوری را به شما انعکاس می‌دهیم و اگر تمایل داشته باشند یک نمونه از خودسانسوری زندگی فردی و یا اجتماعی‌شان را با شما به اشتراک می‌گذاریم و درصورتی‌که تمایل به این کار نداشته باشند برای شما خواهیم نوشت. در این پروژه مصاحبه‌شونده‌ها را برخلاف کارهایی که تاکنون برای شما منتشر کرده‌ایم، معرفی نمی‌کنیم و علتش  برابر بودن افراد یک جامعه در مقوله خودسانسوری، در این پروژه است. شما نیز می‌توانید در پروژه خودسانسوری شرکت کنید و مصادیقی از خودسانسوری در فعالیت‌های ادبی-هنری، دوران تحصیل و یا زندگی شخصی خود را به نشانی اینستاگرام ما ارسال کنید. سی‌ودومین نفری که با او گفت‌وگو کرده‌ایم محبوبه موسوی است. خانم موسوی در تعریف خودسانسوری می‌گوید:
ـ به وضعیتی می‌گویند «خودسانسور» که مولف ترس از بیان حالت، وضعیت یا عقیده‌ای را داشته باشد که به آن معتقد است. این ترس ممکن است ناشی از اتفاقی درونی نویسنده باشد و دلایلی روانی داشته باشد مثل ترس‌های دوران کودکی که فرد، گاه، در مواجهه با وضعیتی مجبور بوده  مثلا به پدر دروغ بگوید یا ترسی برون‌زاد است. ترس‌های برون‌زاد به باور من نیز به دو دسته تقسیم می‌شوند: اول ترسی که از سوی محیط اجتماعی، با تمام خلق و خوی فرهنگی و عرفی‌اش، بر فرد تحمیل می‌شود و فرد به عنوان یکی از اعضای جامعه که نیازمند پذیرش از سوی جمع است، بر آن فرهنگ و خلق و خو گردن می نهد (یا به ظاهر گردن می‌نهد) و در حالت دوم ترسی است که از سوی دولت یا دولت‌ها بر شهروندان تحمیل می‌شود. هر سه این موارد، یعنی ترس درون‌زاد و دو نوع ترس برون‌زاد می‌تواند بانی و خاستگاه خودسانسوری در فرد خلاق شود. در چنین وضعیتی به‌خصوص در ترس درون‌زاد و در ترس برون‌زادِ اولیه‌، ناشی از فشار عرف و خرده‌فرهنگ، گاه نویسنده چنان در این ترس غوطه‌ور است که اصلاً به چیزی جز همان روال مألوف نمی‌اندیشد و  از پیش بیان و احساسات خود را سانسور می‌کند و اگر هم به آن بیندیشد قادر نیست آن‌طور که باید و شاید به وصف و توضیح بیانش بپردازد. این وضعیت در حال‌تهایی که بیم طرد از گروه‌های اجتماعی یا خانواده هست بیشتر به چشم می‌خورد، به‌خصوص در رمان که اغلب نوعی شخصی‌نویسی است و نویسنده بخشی از خود را درون شخصیت یا شخصیت‌هایی از رمان جا می‌گذارد، بیش‌تر به چشم می‌خورد چون خواننده‌ فرضیِ محکوم‌کننده در ذهن نویسنده، وقتی به وجهی آشنا از شخصیت نویسنده در شخصیت یا شخصیت‌هایی از رمان پی‌برد، ممکن است گمان خود را بر این فرض استوار کند که بقیه اعمال و رفتارهای آن شخصیت یا شخصیت‌ها نیز بر اساس اعمال و رفتارهای خود نویسنده است و همین تصور، باز، نویسنده را دست و پا بسته‌تر می‌کند تا برای فرار از عدم مقبولیت در نزد دوستداران، خانواده و جامعه دست به خودسانسوری بزند که متأسفانه فاجعه همین‌جا اتفاق می‌افتد.
نویسنده موضوعی را طرح کرده است اما قادر نیست در حواشی و پیرامون آن طوری سخن بگوید که به کنه آن برسد و بدون رسیدن به عمق، ماجرا در سطح  باقی می‌ماند و بدین ترتیب شاهد وفور رمان و داستان‌هایی می‌شویم که در سطح می‌گذرند. در چنین حالتی، نویسنده فقط به ذکر جزییات بیهوده از ماجرایی می‌پردازد و هرگز به خود ماجرا وارد نمی‌شود و یا اگر وارد شود چنان سریع از کنار آن می‌گذرد که گویا هرگز چنین چیزی موضوع مهمی نیست و یا اتفاق نیفتاده است. این موضوع خواننده را از یکی از لذت‌های بزرگ مطالعه که کشف درون لایه‌های رمان است بازمی‌دارد چون هیچ سرنخی برای رسیدن به آن درون لایه‌ها نمی‌یابد و اگر هم بیابد چنان نامریی و شکننده است که از آن خواهد گذشت و با شخصیت‌ها و ماجراهایی کاریکاتوری از واقعیت(در رمان واقع‌گرا) و غیرقابل باور(در داستان‌های فانتزی تخیلی) مواجه خواهد شد.

خودسانسوری را یک بداخلاقی فرهنگی تعریف می‌کنید یا محافظه‌کاری؟
ـ بداخلاقی فرهنگی رواج فرهنگ نادرستِ جاافتاده در اجتماعی است که می‌گوید «آسته برو آسته بیا که گربه شاخت نزنه.» اگر منظور این است طبیعتاً این همان محافظه‌کاری است. محافظه‌کاری رفتاری گرچه گاهی در تعریف هوش جای می‌گیرد و فرد محافظه‌کار برای فرار از موقعیت بغرنج یا عدم مواجهه با خطر به آن دست می‌زند(درست مثل رفتار حیوانات در مواجهه با موقعیت‌های خطرآفرین)، اما در صورتی که هنوز در حال نوشتن باشی و خطری جانی یا مالی تهدیدت نکند، خودسانسوری همان محافظه‌کاری در معنای منفی‌اش است. در این وضعیت، خودسانسوری یعنی نفی خود و با نفی خود عملاً نمی‌توان به تعریفی از خود رسید. اگر این اصل را قبول داشته باشیم که در نوشتن هر اثر ادبی، نویسنده مدام خود و جهان را تعریف و بازتعریف می‌کند. بنابراین من همیشه به خود گفته‌ام موقع نوشتن آزاد باشم تا بتوانم به آن‌چه می‌خواهم دست یابم و با علم به اینکه سانسور به‌هرحال وجود دارد، پس آن را بگذارم  برای مرحله‌ بعد که وقتی از سوی دیگران اعمال شد درباره‌اش فکر کنم نه این‌که از همان ابتدای قلم به کاغذ گذاشتن، خودم به سانسور خود بپردازم. با این‌همه بعضی از رفتارها چنان درون زادند که نمی‌توان کاری کرد.

بخش دوم این گفت‌وگو را اینجا بخوانید

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

پیامدهای بحران هسته‌ای کره شمالی برای برجام

۲۹ شهریور ۱۳۹۶
میثم بهروش
خواندن در ۶ دقیقه
پیامدهای بحران هسته‌ای کره شمالی برای برجام