close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

فروه، من، سرطان سینه

۱۰ آبان ۱۳۹۶
بلاگ میهمان
خواندن در ۵ دقیقه
مریم حاتمی در حال مبارزه مجدد با سرطانی است که حالا به ستون مهره ها متاستاز داده است
مریم حاتمی در حال مبارزه مجدد با سرطانی است که حالا به ستون مهره ها متاستاز داده است

 

مریم حاتمی

 

فروه؛ آشنایی من با فروه فاموری کاملا اتفاقی بود و اگر به تقدیر اعتقاد دارید دقیقا در روزی که جواب آزمایش مثبت سرطان سینه ام را دریافت کردم چشمم به مطلبی خورد در فیس بوک که راجع به دختر جوانی بود که برای بار دوم درگیر بیماری سرطان شده بود و قرار بود دور تازه‌یی از مبارزه را آغاز کند. کنجکاو شدم و پیگیر وضعیتش. عکس‌های اینستاگرم دختر شاد و سرزند‌هیی با موهای رنگی رو نشون می‌داد که پر بود از خنده و نور. واقعیتش را بخواهید از همان لحظه اول گرمایی در دلم روشن شد. در چند ماه بعد از تشخیص اینقدر درگیر دکتر و بیمارستان و آزمایش و جراحی بودم و از طرفی هم جسارت لازم را در خودم نمی‌دیدم که به فروه فاموری پیغام بدم و از درد خودم بگم. علاوه بر اون، اینقدر درگیر پنهان کردن بیماری خودم بودم که انرژی و جرات بیرون آمدن از پیله ترس و انزوا را نداشتم. کم کم با هر جلسه شیمی درمانی مقدار بیشتری از موهام و انرژی جسمانی ام را از دست میدادم و همزمان عکس‌های دختری را نگاه می‌کردم که با کله کچل رو به دوربین از ته دل میخندید. بالاخره از حباب خیالی خودم بیرون اومدم. بهش پیغام دادم و گفتم که هم دردیم و چقدر کیف میکنم با دیدن عکس‌هاش و روحیه می‌گیرم از برخوردی که با بیماری داره.

بعد از جلسه سوم شیمی درمانی بود که دیگه حتی یک مو هم به سر نداشتم و از شدت تهوع و درد تنها پناهم تختخوابم بود و عجیب که خواب هم سر ناسازگاری داشت و به چشمم نمیومد. گریه مداوم بود و گاهی اشک هم کم می‌آوردم. به فروه گفتم که چقدر حالم بد شده. حرف هاش مثل قطره های باران بود بر کویر دلم. هر بار گره‌یی از غم‌هام باز میکرد. هر بار چراغی پیش راهم روشن میکرد. از تجربیاتش میگفت که کمتر درد بکشم. از راه هایی که امتحان کرده بود تا کمتر دچار تهوع بشم. میدونستم حال خودشم خرابه. از عکس هاش میدیدم که روز های سخت زیاد داره، که درد میکشه. اما حتی به اندازه لحظه یی از شوخی و خنده دست نمیکشید. روز های شیمی درمانی ساعت ها با هم حرف میزدیم و ته همه حرف هاش این بود که اشکال نداره اگه ترسیدی اگه غم داری اگه درد داری! اما نترس و غم رو دور کن که روز های خوب میاد. روز ها می‌گذشتند خوب و بد. من به پایان شیمی درمانی نزدیک تر میشدم و شیمی درمانی های فروه بیشتر و قوی تر میشد. بیماریش سهمگین تر از قبل حمله کرده بود و فروه شروع کرد به نوشتن قصه روز هاش و درد هاش. خودنویس روسی. گاهی قسمت های کوتاهی از نوشته هاش رو پای عکس هاش در اینستگرم میذاشت. توی پیام هامون هنوز میخندیدیم به درد. دردش زیاد بود خیلی زیاد. از غصه اش گریه می‌کردم و کاری از دست هیچکس برنمیومد. باز هم استاد من بود و این‌بار درس بزرگتری به من و خیلی های دیگه یاد داده بود. زندگی در لحظه و قدر دانی از چیز هایی که داریم. از تلخی اتفاقات بعدی نمیگم چون قلمم و کلمات نمیتونه حق مطلب رو ادا کنه؛ چون فروه از تلخی بیزار بود. یک روز پاییز بود همین چند روز پیش، فروه رفت. غم نبودش تا ابد روی دلهامون سنگینی میکنه.  

 

من؛ اوایل تابستان امسال یعنی دقیقا وقتی که فکر میکردم تمام مراحل درمان تمام شده و حالم کاملا خوب شده، کمر درد موذی بدی دچارم شد که روز به روز وخیم تر میشد. وقتی به حدی رسید که کاملا افقی شدم، آزمایشات نشون دادند که سرطان سینه به استخوان ستون مهره ها متاستاز داده و یکی از مهره ها شکسته. اتفاقی که از شدت ترسناک بودن تا مغز استخوانم لرزید. دوباره هجوم قرار ملاقات با دکتر های مختلف و آزمایش های گوناگون. تصمیم گرفتم دوباره درمان رو شروع کنم و به خودم قول دادم حتی در بد ترین شرایط هرگز نا امید نخواهم شد. اگر یک اتفاق در زندگی باشه که وقوعش حتمیه اون مرگه. همه ما با علم به اینکه روزی خواهیم مرد زندگی میکنیم. عجیبه که گاهی فراموش میکنیم. مهمترین فرقی که زندگی با سرطان با زندگی بدون سرطان داره اینه که انگار بلیط رفتن رو همیشه توی دستات گرفتی. برای هر کاری و هر تصمیمی اول یک نگاه به بلیطت میکنی ناخودآگاه. به نظر من که چیز بدی نیست الزاما. بیشتر حواسم رو جمع میکنم و برای چیز هایی که دوستشون دارم و ارزش دارن بیشتر وقت میذارم. وقتم رو تلف نمیکنم برای رقابت با چیزی که میشد باشه و نیست. مهم اینه که الان زنده ام و از زندگی باید لذت برد.

 

سرطان سینه؛ خیلی کلیشه ایه اما باور کنید اسمش از خودش ترسناک تره. باور کنید که مصادف با حکم مرگ نیست. باور کنید که بخصوص در دنیای امروز خیلی چیز ها عوض شده، دارو ها، شرایط بیماری، درمان، علم پزشکی. باور کنید که مهمترین کلید موفقیت تشخیص به موقع بیماریه. بخاطر ترس از اینکه نکنه سرطان باشه دکتر رفتن رو به تعویق نندازیم. واقعیت اینه که فقط خودمون رو گول میزنیم و مراجعه نکردن به پزشک شرایط ما رو تغییر نمیده. این رو فراموش نکنیم که هنوز و همیشه پیشگیری بهتر از درمان است. تغییر در سبک زندگی، ورزش منظم، عدم استفاده از دخانیات، کنترل وزن، تغذیه سالم و تا حد امکان گیاهی فاکتور هایی هستند که ارتباط مستقیم با این بیماری و کیفیت زندگی ما دارند. اگر عاشق زندگی هستید، اگر هر صبح از دیدن خورشید و هر شب از دیدن ماه دلتون پر از شادی میشه، مراقب سلامت خودتون باشید. آزمایشات پزشکی رو جدی بگیرید. به علائم جسمی خودتون دقت کنید و بدن خودتون رو بشناسید. هرگز اجازه ندید ترس یا شرم یا هر چیز دیگه یی مسیولیت جان شما رو به عهده بگیره. قدر زندگی و زیبایی هاش رو بدونیم که این فرصت همین یک بار خواهد بود.

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

روحانی کشته شده در مترو، منتقد حکومت بود

۹ آبان ۱۳۹۶
شیما شهرابی
خواندن در ۶ دقیقه
روحانی کشته شده در مترو، منتقد حکومت بود