close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

فرامرز سه‌دهی؛  آشنای من است هرچه تو بنامی‌اش به نام غم

۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۷
ایران فقط تهران نیست
خواندن در ۴ دقیقه
فرامرز سه‌دهی؛  آشنای من است هرچه تو بنامی‌اش به نام غم

ایران فقط تهران نیست
محمد تنگستانی

پروژه جدید ایران‌وایر «ایران فقط تهران نیست» نام دارد. در این پروژه  قصد داریم با کمک شما هنرمندان و هنرآموزان شهرستان و روستاهای سراسر ایران را معرفی و با آنها گفت‌وگو کنیم. در این پروژه اولویت ما هنرمندانی است که یا در رسانه‌های غیرمستقل ایران سانسور شده‌اند و یا به دلیل «شهرستانی» بودن به آنها اهمیت داده نشده است و ما بدون گزینش و یا جهت‌گیری سیاسی آنها را به شما معرفی می‌کنیم. در بخش اول این پروژه اولویت ما هنرمندان استان‌های خوزستان، اصفهان و خراسان است. برای مشارکت در این پروژه و یا معرفی هنرمندانی که در شهرستان‌ و یا روستای شما زندگی و فعالیت می‌کنند می‌توانید با [email protected] با ما در تماس باشید.

دوم آذرماه هزار و سیصد و چهل ویک بود که من فرزند مردی شدم به نام نعمت‌الله! پیش از به دنیا آمدنم نعمت‌الله مُرد. پیش از مُردن بود که نعمت‌الله به خانه انگلیسی‌ها و خانه رئیس تجار سنگ می‌انداخت. از کودکی با رنج، رنج‌های مداوم آشنا بودم. و تنها آشنای من درد است. آشنای من است اندوه، آشنای من است هرچه تو بنامی‌اش به نام غم. من با کارگری، با آلاسکا ( نوعی بستنی یخی است)  فروشی و در روزهای سرد زمستان با بامیه‌های گرم با بی‌عدالتی محض در سرزمین دارا آشنا شدم و بعدها که بزرگ شدم و بزرگ‌تر در یک روز سرد زمهریر دی ماه برای سی و دو نفر نوشتم. انشایی که به من یاد داد نوشتن را و بعدها که کمی بزرگ‌تر شدم فهمیدم که نوشتن تنها فعل ناگزیر ا‌ست. ناگزیریِ من است نوشتن! ناگزیریِ ماست نوشتن و در نوشتن بود که فهمیدم هرگز آزاد نبوده‌ام، آزاد نبوده‌ای، آزاد نبوده‌ایم! و بعدها که کمی بزرگ‌تر شدم دانستم کنار عدالت و آزادی یک کلمه دیگر هم  هست که شانه به شانه آن‌ها می‌آید: عشق. عاشق شدم! عشق ورزیدم و بعد همان‌طور که در فنجان شکسته در پاییز فروپاشی گفته‌ام روی دیوارها راه رفته‌ام در خیابان‌های بهبهان و نوشتم فقط اگر مردم با هم متحد باشند حتی امریکا هم هیچ غلطی نمی‌تواند بکند! امریکا هنوز هم غلط می‌کند، هنوز هم جهان پر از بی‌عدالتی‌ست. هنوز هم جهان در دست رقاصان سیاسی است. کسی از خود نمی‌پرسد چرا امریکا، امریکای سرمایه‌داری رفاه و تامین اجتماعی را برای جهان به ارمغان نیاورد. ما چرایی را، ما پرسش‌های‌مان را فراموش کرده‌ایم. هفت میلیون گرسنه در خود امریکا به ما می‌گوید که جهان به تساوی نیاز دارد. جهان به عدالت نیاز دارد. جهان به آزادی گفتن و پرسیدن نیاز دارد. کجا و کی جهان می‌خواهد عدالت را تقسیم کند؟! کارد، چاقو، چرا و وظیفه‌شان را از یاد برده‌اند. من با صدای بلند می‌گویم شعر محصول ناخودآگاه است و محصول اندیشیدن. چرا جهان اندیشه را فراموش کرده است؟! چرا کوچه‌های بهبهان هنوز که هنوز است چون زلف جانان من است و من چرا در پلاک ۵۷ دلم را لا به لای همین کوچه‌ها گم کرده‌ام.
 

مردم استان خوزستان در اعتراضات دی‌ماه ۱۳۹۶ در اغلب شهرها تجمع کردند و استان خوزستان یکی از مراکز تجمع معترضان بود. در انقلاب ۱۳۵۷ هنرمندان نقشی کلیدی داشتند و شاعران پیامبران احزاب سیاسی بودند. آیا هنر و هنرمندان استان خوزستان در اعتراضات اخیر حضور داشتند؟
ـ بگذار برای اولین بار رندی کنم. هنر از مردم عقب افتاده است. شعر و ادبیات از مردم عقب افتاده است. مردم خیلی از ما جلوترند. مردم شکوفه‌های اسفند را می‌فهمند. مردم دست‌های به آسمان دراز شده را می‌فهمند. من و مای شاعر در خوزستان و یا در هر کجای این سرزمین دور شده‌ایم از مردم،  دور شده‌ایم از اجتماع، از همهمه دست‌ها! شعر و ادبیات، شاعران و ادیبان از مردم خیلی عقب افتاده‌اند! 

 

هر منطقه با توجه به آب و هوا، زبان و گویش محلی، فرهنگ بومی خود را می‌سازد که خرده فرهنگ تعریف می‌شود و خرده فرهنگ‌ها در کنار هم فرهنگ یک کشور را شکل می‌دهند. در چهار دهه گذشته، سیستم ایده‌ئولوژی و فکری حاکم بر ایران دنبال یک‌دست‌سازی و اسلامیزه کردن هنر معاصر و نزدیک کردن آن به ایده‌ئولوژی‌های حکومتی و مذهبی بوده است. گمان می‌کنید این تلاش‌ها به نتیجه رسیده و موفق شده‌اند؟
ـ
نه تنها این تلاش‌ها به نتیجه نرسیده است بلکه با صراحت هرچه تمام‌تر می‌گویم، در هیچ کجای جهان به نتیجه نمی‌رسد. هرگز این امکان وجود ندارد که من و خیلی‌های دیگر یک‌دستِ یک‌دست شویم. دولت‌ها همیشه دولت‌اند ولی ما باید خودمان باشیم. به نظر من این اصلاً امکان ندارد. این یک‌دست‌سازی نه امروزی‌ست، نه مدرن است و نه اینکه امکان‌پذیر است. به قولی مرا ببندید، دست‌هایم را، پلک‌هایم را، با رویاهای من چه می‌کنید؟! تا رویا زنده است، تا اندیشه زنده است، این یک‌دست‌سازی در هیچ کجای جهان امکان‌پذیر نخواهد بود.

 

یک شعر از فرامرز سه‌دهی

   دارم پنجاه و یک ساله می شوم

   کمی تا قسمتی هم چاق

   خیایان همان خیابان است

   مهربان

   خنده‌رو مثل کوکب خانم

   تو رفته بودی

   دندان‌هایت را سیم ببندی

   و من مردی که چه زود پیر شده بودم

   کنار زنی با گیسوان کوتاه

   دست‌های مردانه

   لب‌هایی با اعمال شاقه

   از   تو نمی‌آیی

   تا   تو بیایی

   بعد از این همه سال

   پای قراری که اصلن سیاسی نیست

   و هست شاید

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

آن سوی خبر

آن سوی خبر؛ وضعیت کارگران هپکو را چگونه پیگیری کنیم؟

۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۷
میلاد پورعیسی
خواندن در ۴ دقیقه
آن سوی خبر؛ وضعیت کارگران هپکو را چگونه پیگیری کنیم؟