سوال: با سلام,من دختری 33 ساله هستم. در 26 سالگی یک نامزدی ناموفق داشتم. در ایران در یکی از دانشگاههای معتبر مدرک مهندسی گرفتم. در همان بحبوحه ی جدایی- از خواستگاری تا جدایی یک سال طول کشید- امتحان فوق لیسانس دادم و در دانشگاه دولتی قبول شدم.
متاسفانه ارتباط سالمی بین من و مادرم وجود ندارد و هیچوقت نمی توانستم با ایشان صحبت کنم. مادرم بشدت دوست داشت که ازدواج کنم. نامزد من هم برادر یکی از همکلاسیهای پسر دانشگاهم بود که پدرش استاد همان دانشگاه ومادرش هم مدیرو دبیر زبان یک پیش دانشگاهی بود. در کل خانواده خوبی بودنذ ولی مشکل عمده ی من عدم سنخیت با پسرشان بود. ما در کل هیچ نقطه مشترکی با هم نداشتیم واز اول خواستگاری تا قبل از نامزدی چندین بار اعلام کرده بودم که لطفا بهم بزنید. بعد از جدایی تحمل فضای خانه را نداشتم و تمام سعیم رو گذاشتم برای تحصیل در خارج ازکشور. از فوق لیسانس انصراف دادم و بعد از کلی جنگ و بحث رفتم. من همیشه به دنبال استقلال خودم بودم ولی اینبار خیلی تنها شدم. خودم و خونوادم رو بابت چیزی اتفاق افتاد خیلی سرزنش می کنم.
اینجا یک مشکلی برای من پیش آمده و آن این است که در طی این چند سال علی رغم اینکه خیلی دوست داشتم یک رابطه معقول دو طرفه داشته باشم ولی همه روابطم به شکست منتهی می شوند. روابط همیشه از طرف مقابل اعلام میشه و بعد از مدتی کلا کمرنگ و کمرنگ تر میشود. در بیشتر مواقع مدت زیادی فکر و زندگی من بالانسش را از دست میدهد و برای باز یافت خودم، کلی انرژی و وقت و گاهی مشاوره باید برم.
این وضع دارد مرتب تکرار می شود و واقعا نمی دانم باید چه چیزی را در خودم عوض کنم. البته باید بگویم تاثیرات ضربه ای که می خورم خیلی کمتر شده ولی از خودم می پرسم چرا من نمی توانم با کسی که دوسبش دارم در رابطه باقی بمانم؟ امیدوارم بتونم از راهنمایی شما استفاده کنم.
جواب: خوشحالم که شما تا این اندازه به مشکل خود آگاه هستید، مسئولیت پذیرید و میخواهید خودشناسی کنید. امروز که من در دو رشته مغز درمانی و روان درمانی، همزمان کار میکنم باید بگویم میتوانیم رفتار و فعالیت سلولهای مغز را اندازه گرفته و بشناسیم؛ بنابراین به شما می گویم که "عدم وجود مادری مهربان" و "رابطه عمیق عاطفی و نزدیک با عشق و محبت با مادر در کودکی" ضربه بزرگی به سلولهای مغز کودک از نظر "احساسی" میزند. در واقع روابط احساسی و عاطفی یا عقل عاطفی در مغز پخته نشده و رشد نمیکند.
موقعی که مادر مهربان و رابطه نزدیک را تجربه نمیکنیم -البته از نظر بهره هوشی، یادگیری و درس و مدرسه مشکلی نداریم- ولی به مجردی که مسالهای عاطفی و احساسی پیش میآید،با نداشتن توانایی صحیح احساسی و نداشتن آن عشق و محبت میتوانیم به رابطه صدمه بزنیم. گاهی آگاهانه و گاهی غیرآگاهانه "عدم وجود روابط عقلی-عاطفی" در زندگی بزرگسالی ما رابطهها را برهم میزند.
پیشنهاد میکنم تا با مادر خود وارد مذاکره شوید. احساسات خود را بیان کنید و علت این شکاف در رابطه با مادر را پیدا کنید. "آگاهی از واقعیت" همیشه به "التیام زخمهای احساسی کودکی"،کمک میکند.
پدر و مادر و خواهر و برادر، اولین افرادی هستند که با آنها زیر یک سقف زندگی میکنیم و یاد میگیریم که چطور با جنس مونث و یا مذکر زندگی کرده و رابطه برقرار کنیم. اگر رابطه افراد در خانواده، خوب و نزدیک باشد و آن توجه لازم را از مادر و پدر گرفته باشند،احتمال داشتن زندگی زناشویی سالم بیشتر است. ولی اگر نتوانیم با اولین جنس مذکر و مونث در طفولیت ارتباط مثبت و نزدیک برقرار کنیم،در بزرگسالی و زندگی زناشویی، احتمالا تاریخ تکرار میشود و رابطه به جایی نمیرسد.
سعی کنید اول، روابط خود با مادر و خانواده را بازسازی کنید.سپس با حال روحی سالمتر،شخص مورد علاقه خود را با انرژی مثبت بیابید. موفق باشید.
برای ارسال سوالات خود یکی از این روشها را استفاده کنید:
ایمیل به [email protected]
ارسال به تلگرام به آدرس @shomairanwire
پیام به فیسبوک http://iranwire.com ایران وایر
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر