close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

پاسخ به یک شهروند آبادانی: من خودم را نفروخته‌ام، وظیفه‌ام روشن‌گری است

۱ اسفند ۱۳۹۷
اهالی ایران وایر
خواندن در ۵ دقیقه
وضعیت آسفالت، فاضلاب، آب و نبود حداقل‌ امکانات شهروندی هنوز مانند همان زمان است. آبادان هنوز جنگ‎زده است و از «عروس خاورمیانه» به شهری محروم تبدیل شده است.
وضعیت آسفالت، فاضلاب، آب و نبود حداقل‌ امکانات شهروندی هنوز مانند همان زمان است. آبادان هنوز جنگ‎زده است و از «عروس خاورمیانه» به شهری محروم تبدیل شده است.

محمد تنگستانی

یک ماه پیش با کمک شهروندخبرنگاران ساکن آبادان قرار بر این شد که پروژه‌‌ای تصویری با عنوان «آبادان ۴۰ سال فجر یا زجر» را در «ایران‌وایر» تهیه کنیم. حدود ۱۰۰ گزارش تصویری از وضعیت اسفناک خیابان‌های این شهر مرزی تهیه و در روزهای گذشته منتشر شد.
بعد از انتشار این پروژه، پیام‌های متعددی از سوی شهروندان آبادانی به دست ما رسید. یکی از کاربران اینستاگرام نوشته بود: «ما دهه‌ها است به این وضعیت عادت کرده‌ایم. دیدن این تصاویر آن قدر برای ما عادی شده است که به چشم‌ نمی‌آیند. نزدیک به عید نوروز است و گمان نمی‌کنید اگر آبادانی متفاوت را به تصویر بکشید، بهتر باشد؟»

این شهروند آبادانی خطاب به من نوشته بود: «شما خودتان آبادانی هستید و می‌دانید سالیانه برای تعطیلات نوروز چند میلیون مسافر به این شهر سفر می‌کنند. با نشان دادن این تصاویر دم عید، بازار دست‌فروشان و مغازه‌داران را کساد می‌کنید. خودت را به کدام کشور غربی فروخته‌ای و کمر به تخریب شهرت، آبادان بسته‌ای؟ چه‌قدر پول گرفته‌ای خائن؟»
در میان پیام‌هایی که ارسال شده بودند، این انتقاد سبب شد چند نکته راخطاب به این شهروند آبادانی بنویسم. آبادان به باور من، هیچ فرق اساسی با سال ۱۳۶۸، زمانی که بعد از اتمام جنگ با خانواده‌ام به آبادان نزد پدرم بازگشتیم، نکرده است. وضعیت آسفالت، فاضلاب، آب و نبود حداقل‌ امکانات شهروندی هنوز مانند همان زمان است. آبادان هنوز جنگ‎زده است و از «عروس خاورمیانه» به شهری محروم تبدیل شده است. وضعیت خیابان‌ها هنوز همان است که سال ۱۳۶۸ بود. آبادان عکس یادگاری‌ از زمان جنگ هشت ساله نیست که سالی چند بار برای زنده نگاه داشتن جنگ آن را از گنجه بیرون بکشند و بگویند زمانی در این شهر جنگی صورت گرفته و الخ. در آن شهر محروم و رنگ‌پریده، کودکانی زندگی می‌کنند که ابتدایی‌ترین حق‌ از آن‎ها سلب شده است. موضوع فقط نبود خیابان‌ و کوچه‌هایی استاندارد و تمیز نیست؛ بحث فقر فرهنگی و همین نحوه برخورد شما با اطلاع رسانی‌ است. این که اگر کسی روشن‎گری کند، خود فروخته است و یا وابسته به کشورهای غربی، توهمی امنیتی و نگاهی حکومتی معنی می‌شود.

سال ۱۳۸۲ منطقه آزاد اروند در وسعت ۱۷۳ کیلومتر مربع به عنوان بزرگ‎ترین منطقه تجاری و صنعتی ایران، به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید. قرار بر این بود که سازمان منطقه آزاد در آبادان بعد از جنگ، آبادانی و رونق بیاورد. با گذشت بیش از ۱۴ سال، نه تنها آبادانی بلکه اشتغال‎زایی هم برای جوانان آبادان انجام نشده است. در ماه‌های گذشته همان دست‌فروشانی که شما نگران فروش شب عیدشان هستید، برای این که بتوانند در ته‌لنجی‏ها مانند گذشته بساط کنند، دست به اعتصاب و اعتراض زدند. از آن اعتراض‌ها خبر دارید؟ پیمان‎کارانی که پروژه‌های صنعتی را در دست گرفته‌اند و نیروهای غیر‌بومی را استخدام می‌کنند در حالی که جوانان شهر به اجبار، یا بی‌کار هستند و یا سراغ شغل‌های فصلی و کاذب رفته‌اند. سرنگ‌های تزریق و رها شده در کوچه پس‌کوچه‌های «سده»، «ذوالفقاری» و میدان «طلب» را دید‌ه‌اید؟

 بعد از گذشت چند دهه، آبادان هنوز با مشکل عدم وجود خطوط استاندارد فاضلاب شهری دست به گریبان است. این حق یک رسانه آزاد است که پرسش‎گری کند و بپرسد بچه‌های یک شهر چرا باید در پس‌مانده‌های فاضلاب بازی کنند و چرا مسوولان شهری که زمانی عروس خاورمیانه بود، باید حداقل‌ها را در اختیار مردم شهر نگذارند؟

بعد از چند دهه، مردم آبادان هنوز مجبور به خرید آب آشامیدینی در بشکه‌های ۲۰ لیتری هستند. آبادان مانند گذشته نه کتاب‌فروشی دارد و نه سینمای‌های آن رونق. این شهر زمانی به «ناصر تقوایی»، «نجف دریابندری»، «صفدر تقی‌زاده»، سینما‌ها و مکان‌های فرهنگی خود شهره بود و اکنون به ابتذال. زمانی مردم این شهر به نویسندگان و شاعرانش افتخار می‌کرد و اکنون نویسنده‌اش را برخی «خودفروخته» می‌دانند. این از سطح ابتذال و سطحی نگری را تفکرات طرف‎دار حکومت در جامعه و آبادان رواج داده‌اند یا من نویسنده و منتقد؟

در ایران همیشه انتخاب بین بد و بدتر بوده است اما اکنون این گونه نیست. خوشحالم که در زمانه‌ای می‌نویسم که شبکه‌های اجتماعی و شهروندخبرنگاران مقابل سانسور و تفکراتی که خواهان عدم نمایش واقعیت‌های اجتماعی‌ است، سدی محکم و استوار ایجاد کرده‌اند. در ایران، رسانه و مطبوعات مستقل و آزاد وجود ندارد. نبود این مهم شما را با جهان رسانه بی‎گانه کرده است. من نه خود را فروخته‌ام و نه شما را. من وظیفه دارم روشن‎گری و طرح پرسش کنم.

وجود سانسور در مطبوعات و فشارهای قضایی و حکومتی اجازه روشن‎گری به همکاران روزنامه‌نویس من را نمی‌دهد. البته برای عده‌ای هم اصلا دغدغه‌ نیست؛ شاید چشم‌شان عادت کرده است. فکر و نگاهی که باور دارد نباید ضعف‌‌ها و مشکلات شهری را نشان داد، فکری در راستای بازتولید تفکرات طرف‌دار حکومت است.

اصلا تصور کنید من آبادانی نیستم. وظیفه صنفی من به تصویر کشیدن و نقد کردن مشکلات اجتماعی و فرهنگی است. هرگز دیدن نیمه پرلیوان را نپسندیده‌ام. نه تنها نپسندیده‌ام بلکه اصول حرفه‌ای و صنفی‌ام هم این اجازه را به من نمی‌دهد.

به همان اندازه که شما در آن شهر حق زندگی دارید، مابقی افراد، مثل شهروندخبرنگارانی که این گزارش‌ها را در اختیار ما گذاشته‌اند هم حق دارند با وضعیت فعلی و اسفناک آبادان مشکل داشته باشند. عکس‌هایی که ما از آبادان منتشر کرده‌ایم، تصاویری از چاله‌ها و خیابان‌های محروم این شهر نیستند؛ همه آن‏ها زخم‌های دل مردم محروم آبادان هستند که در کف خیابان‌ها خراشیده شده‌اند. نمی‌دانم چرا گمان کرده‌اید اگر کسی سخن از مشکلات و محرومیت آورد، به این معنی است که خودفروخته است.

موضوع و دغدغه من به عنوان یک روزنامه‌نویس، گذشته آبادان نیست. موضع و موضوع ما اکنون و آینده شهر و کشوری ا‌ست که قرار است مردمش در آن زندگی کنند.

مطالب مرتبط:

پر کردن قلک برای کمیته امداد به مناسبت دهه فجر؛ سمیرم

محله سده و ایستگاه ۳ آبادان؛ ۴۰سال فجر یا زجر

محله احمدآباد آبادان؛ ۴۰سال فجر یا زجر

محلاتی از آبادان؛ ۴۰سال فجر یا زجر

محله‌های اطراف اداره آبفای آبادان، ۴۰ سال فجر یا زجر

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

دراویش زندانی حادثه گلستان هفتم؛ سعید سلطان‌پور

۱ اسفند ۱۳۹۷
بلاگ دراویش گنابادی
خواندن در ۱ دقیقه
دراویش زندانی حادثه گلستان هفتم؛ سعید سلطان‌پور