close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

دیدار با استاد قنبری در سرزمین نخل و شرجی و دریا

۳ دی ۱۳۹۸
بلاگ معلمان
خواندن در ۴ دقیقه
عکاس از عزیز قاسم زاده
عکاس از عزیز قاسم زاده

به دنبال اتمام دوره محکومیت و آزادی «عبدالرضا قنبری» معلم، مترجم و شاعر از زندان گروهی از معلمان و کنشگران مدنی با نوشتن یادداشت، به استقبال از آزادی او رفته‌اند. یادداشتی که در ادامه خواهید خواند نوشته «محسن عمرانی» از معلمان و فعالان صنفی است:

ای خدا شو ای سهی سی ما سحر ویمو نویمو

 آسمون واگُرُختُو صافتر ویمو نویمو

مو گپلمه میزنم هر چی که میخا واوه واوه

 کار و بار «ایرجو» و ای بتر ویمو نویمو  

بعد از چندین سال خشکسالی طبیعت روی خوش خود به مردم جنوب نشان داده و دشتستان تا تنگستان بهشت روی زمین بود.

 فضای مجازی پیک خوش خبری فرستاد که مهمان هایی در راه اند. خاشاک از راه بروب ! وه که فراموش کرده بود دامن نخلستان این روزها از خاشاک پاک است و زمین غرق شقایق های نشان از خون احمد می باشد .

خبر اومد که تنگستون بهارن

 زمین از خون احمد لاله زارن

خبر بر مادر پیرش رسانید

که احمد یک تن و دشمن هزارن

(احمد تنگستانی از شهدای مبارزه با استعمار پیر)

بنا به رسم مردم ایران زمین از تعداد، القاب و نشان مهمانان  چیزی نپرسیدم فقط می دانستم که کاروان چشم انتظار ما را جناب رسول بداقی قافله سالار است.  در پیگیری مداوم سلامتی مهمان ها در مسیر جناب بداقی همراهان خود را این چنین معرفی کرد . استاد امیری، استاد قنبری، دکتر‌حیدری مقدماتی فراهم گردید برازجان در منزل یکی از دوستان چشم انتظاری به سر رسید و دیدار حاصل شد .

بیش از همه سرگرم صحبت با جناب بداقی بودم و با شور و حرارتی از پیشرفت‌ها و مشکلات پیش روی کانون‌های صنفی صحبت می‌کردیم. در این بین سخنان شیرین استاد امیری و گفته‌های علمی جناب حیدری را از دست نمی‌دادیم. اما استاد قنبری متین و آرام بیشتر با میزبان سخن می‌گفت با آرامشی که در گفتار خود داشت مجلس من و جناب بداقی بی رونق کرد .

کمتر خاطرات از زندان برازجان تعریف می‌کرد بجز نقل از خوبی و مهمان‌نوازی زندانیان که میزبان نیز از این رهگذر با واسطه با ایشان آشنا شده بود .

استاد قنبری شعری زیبا درباره «بنداروز» محل زندان برازجان برای ما خواند و استاد ابوالفتح محمدیان نیز شعری به رسم جنوبیها پاسخ ایشان داد .

«با این لنج های چوبی

با باری از خاطرات

با ناخدایش

در بَندِ” بُنداروز”*

چگونه دل به دریا بزنم؟!

حالا جنوب هیچ،

دریا را

چگونه به خانه بیاورم

با این لِنج های نشسته بر طاقچه؟

حتا خیّال را

به ساحل راهی نیست.

کجایی دریا ندیده

تا خاطراتم را

با تو

قسمت کنم؟!»

 با رد و بدل شدن گفته‌ها تازه متوجه شدم که استاد قنبری تبعیدی به زندانی بوده که از دهه ۳۰ تاکنون خاطرات بسیاری از بزرگان این سرزمین در سینه دارد و بزرگانی چون افسران حزب توده، صفرخان قهرمانی، بازرگان و ...

کم‌کم فراموش کردیم که قرار بود در مورد وضعیت کانون صحبت کنیم و من مشتاق بودم در مجلس سخنی در وصف حال استاد قنبری چه به زبان خودشان و یا همراهان گفته شود.

فردا صبح در منطقه گشتی زدیم از پایتخت ییلاقی کوروش کبیر دیدن نمودیم و استاد قنبری این‌بار آزادانه نخلستان را می‌نگریست و شاید قافیه‌ی شعری در ذهن ردیف می کرد .

عصر راهی بوشهر شدیم در برنامه از قبل تدارک دیده شده در کنار قبر استاد آتشی بزرگ و چندین تن از شهدای قیام دلیران تنگستان مهمان استاد ابوالقاسم ایرانی و چندین نفر از شاعران بزرگ استان بوشهر شدیم .

شاعران میزبان اشعاری تقدیم قدم مهمانان نمودند و در پایان استاد قنبری در مورد تحقیق و تالیف کتابی در مورد استاد منوچهر آتشی توضیحاتی ارائه نمودند و ما تازه به هوش آمده ایم که چه گوهری به دامن ما افتاده است.

الغرض

عمر سفر کوتاه و ما چون مولانا دلداده شمس شدیم و نمی‌دانستیم که معشوق ما بعد از اندک زمانی دوباره در قفس اسیر خواهد شد . مولانا ذوقی داشت و در وصف شمس اشعاری می‌سرود. لیک من که از هنر بهره‌ای نبرده بودم خود را تسکین می دهم با مرور روزانه  اشعار استاد قنبری و چرخاندن روزانه نام ایشان بر آسمان فضای مجازی و زمزمه کردن در گوش معلمان ایران که:

درود بر بهشتی

 درود بر عبدی

 درود بر قنبری

 درود بر حبیبی

در این روزها که سراسر این سرزمین داغدار خون جوانان است، دست به دامن حافظ شدم و پاسخم این چنین داد :

 رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند

چو پرده دار به شمشیر می‌زند همه عمر

کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند

این چنین بود که خبر رسید استاد قنبری از اسارت آزاد خواهد شد. داستان زندگی و اسارت استاد قنبری حکایتی آموزنده به قیمت زندگی یک انسان است که آغاز این اسارت مصداق بارز شعر اول متن از استاد ایرج شمسی زاده است و پایان آن مژده‌ای است که در پاسخ زیبای استاد فرج الله کمالی به شعر استاد شمسی زاده نهفته است .

بخُدا شو ایرجو حکمن حکما سحر ایمو سحر ایمو

آسمون خُم و خوش صاف مث اُینه بِکم صافتر ایمو

وقتی مهمون عزیزم برسه پاش و درتا ایَل آوو

مهمون زورکی پُی زَرو لَغَت از تو فَدَه ری وَ دَر یمو

به امید آزادی تمامی آزادگان در بند

و ساختن فردایی بهتر برای کودکان این سرزمین

محسن عمرانی

یکم دی ماه ۱۳۹۸

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان‌وایر

بازداشت عضو شورای شهر بروجرد به خاطر توهین به رهبر

۳ دی ۱۳۹۸
خواندن در ۱ دقیقه
بازداشت عضو شورای شهر بروجرد به خاطر توهین به رهبر