close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

شب منتقدان، نامه مجیدی و چند سینماگر معترض

۱۱ بهمن ۱۳۹۸
بلاگ میهمان
خواندن در ۶ دقیقه
حامد بهداد؛ یکی از بازیگرانی که در شب جشن منتقدان سینما از کشته‌شدگان انفجار هواپیما یاد کردند.
حامد بهداد؛ یکی از بازیگرانی که در شب جشن منتقدان سینما از کشته‌شدگان انفجار هواپیما یاد کردند.
همایون غنی‌زاده کارگردان، جایزه خود را به پویا بختیاری تقدیم کرد و گفت «سکوت درباره وقایع آبان، قباحت دارد»
همایون غنی‌زاده کارگردان، جایزه خود را به پویا بختیاری تقدیم کرد و گفت «سکوت درباره وقایع آبان، قباحت دارد»

امیر پوریا

یکی از درس‌های بنیادین در مدیریت بحران و ایجاد امنیت ذهنی و عاطفی در مردم، پرهیز از تحریک حساسیت‌های همگانی است؛ نکته‌ای که در معادلات رفتاری میان موضع رسمی و مردم در ایران، از سال‌ها پیش درک نمی‌شود. اگر بنا بر ملاحظاتی، این حساسیت توسط نهادی رعایت شود، باید دانست دلیل آن نه هم‌سویی با احوال مردم بلکه خوش‌خدمتی نزد همان نگاه رسمی است که پسند آن گه‌گاه با حس برخی از مردم هم‌سو شده یا دست‌کم ادعای این هم‌سویی را داشته است.

تنها در این صورت است که مراسمی لغو می‌شود تا مدیران را خوش آید. حتی در ارتکاب‌های فردی، انگار شبیه یک عادت عمومی شده است که افراد نزدیک به نگاه رسمی، رعایت عواطف جاری مردم را در گفتار و رفتارشان کم‌اهمیت تلقی می‌کنند.

این دو اتفاق در همین روزها به‌ترتیب در مورد مراسم سالانه «انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران» و نامه «مجید مجیدی»، فیل‌مساز ایرانی به مردم چین رخ داد.

مراسم اهدای جوایز به برگزیدگان سینمای ایران توسط انجمن منتقدان سینمایی، سال‌های متوالی است که برپا می‌شود. حتی پیش از آن که شکل جشن کنونی را به خود بگیرد، در ابعادی جمع و جورتر که البته به مراسمی صنفی نزدیک‌تر بود، در سالن‌هایی مانند تالار اجتماعات «خانه سینما» یا «موزه هنرهای معاصر» برگزار می‌شد.
در ابتدای دهه ۸۰ که زنده‌یاد «علی معلم»، رییس انجمن منتقدان بود و نگارنده نیز از اعضای هیات رییسه آن، یک بار مسوولیت اجرای مراسم را برعهده داشتم. سالی بود که زنده‌یاد «علیرضا وزل شمیرانی» نیز در کنار تمام ما در انتخاب برگزیدگان، رای داشت اما زمان برگزاری مراسم، دیگر در قید حیات نبود. به‌عنوان مجری، از منتقدان و سینماگران خواستم به یاد و احترام او، یک دقیقه سکوت کنند.

آن سال، جوایز بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را آقای «بهرام بیضایی» برای فیلم‌ «سگ‌کشی» دریافت کردند. اما پیش از آن، وقتی زمان اهدای جایزه بهترین فیلم‌نامه به مجید مجیدی برای فیلم «باران» رسید، او روی صحنه آمد و با طعنه به درخواست من اظهار داشت: «سکوت به یاد متوفی، رسمی غربی و نتیجه غرب‌زدگی است. ما مسلمانیم و درست این است که برای مرحوم، فاتحه بخوانیم.»
بعد هم از جماعت همین فاتحه‌خوانی را درخواست کرد. خواندن فاتحه که تمام شد، همه گمان می‌کردند در دفاع از این که سکوت، رسمی انسانی و جهانی برای به جا آوردن حرمت ِ رفتگان در مراسم رسمی است و با فاتحه‌‌خوانی در مراسم مذهبی و مسجدی تفاوت دارد، چیزی بگویم. اما برخلاف خشم درونی‌ام در آن سال‌های جوانی، خودداری کردم و در عوض گفتم: «آرای منجر به برگزیدگان این مراسم، آخرین نوبتی بود که زنده‌یاد شمیرانی در یک نظرسنجی شرکت کرد و بنده که وظیفه گردآوری و شمارش رای‌ها را نیز برعهده داشتم، در ِ گوشی خدمت‌تان عرض می‌کنم که در هر سه رشته بهترین فیلم، کارگردانی و فیلم‌نامه، انتخاب ایشان باران و آقای مجیدی بود.»

پرهیز از تقابل با مجیدی، تنها به‌منظور حفظ حرمت مرد ِ از دنیا رفته و رعایت احوال همکاران و یاران اندوه ‌زده او در رفتار و گفتارم جاری شد.

اما انگار این روزها و در آستانه سی و هشتمین «جشنواره فیلم فجر»، برای نهادهای دولتی و صنفی و افراد «خودی» پیرامون‌شان، این نوع مراعات هیچ گونه اهمیتی ندارد. انجمن منتقدان کنونی که اتفاقا به رسم هر سال، نگارنده نیز در نظرسنجی منجر به همین مراسم اخیر آن‌ها شرکت داشت، تنها دو تغییر در برنامه خود پدید آورد؛ نخست این که اولین نوبت اعلام‌ شده جشن، یعنی سیزدهم آبان را با این جمله، لغو کرد: «ضمن عرض تسلیت، در پی شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی، جشن منتقدان در روز جمعه سیزدهم دی لغو و به زمان دیگری موکول شد.»
دوم این که با وجود فاجعه مرگبار انفجار هواپیمای حامل ۱۷۶ مسافر و کارکنان که همه در ۱۸ دی ۱۳۹۸ باختند و بعد از بازداشت‌ها و برخوردهای آبان و دی ۱۳۹۸ با مردم  درگیر بحران اقتصادی و سوگ، هم‌چنان جشن را در روزهای نزدیک به جشنواره فجر امسال برپا داشت و فقط در پوسترها نام آن را از «جشن» به «شب منتقدان» تغییر داد.

با این اوصاف، می‌توان مطمئن بود که آن لغو اولیه نیز نه بابت همراهی با اندوه مردم، بلکه به‌نیت اعلام ارادت به نگرش غالب یا دست‌کم پرهیز از غضب آن بوده است.  

به طور تصادفی، مجیدی که فیلم‌سازی بسیار مورد وثوق حاکمیت است و تقریبا در تمام دوره‌های شرکت فیلمی از او در جشنواره فجر، جوایز اصلی به وی تقدیم شده است، درست فردای همین جشن منتقدان، نامه‌ای برای هم‌دردی با مردم چین که گرفتار ویروس مهلک «کرونا» شده‌اند، می‌نویسد. نامه با تصویر دست‌خط او در رسانه‌ها منتشر می‌شود و آشکار است که نامه‌نویس، خود آن را در اختیار اهل رسانه گذاشته و از آن‌ها خواسته است متن آن را منتشر کنند. اما چند ساعت بعد که واکنش‌هایی در ابعاد «چراغی که به خانه روا است، به مسجد حرام است»، از مردم در محیط مجازی سر می‌زند و بسیاری بر مجیدی خرده می‌گیرند که چه‌گونه به وقایع اخیر کشور خود بی‌اعتنا بوده است، می‌کوشد خبرنگاران نشردهنده خبر را زیر سوال ببرد. او تاکید می‌کند که متن را به قصد دل‌جویی از چند همکار چینی خود که می‌دانسته است برخی بستگان‌شان را در شیوع بیماری از دست داده‌اند، نوشته است.

او حتی می‌نویسد: «نامه خصوصی نباید منتشر می‌شده است.»

این در حالی است که نامه او با عبارت خطابی ِ «دوستان و مردم قهرمان چین» شروع می‌شود و در ادامه نیز تمام مردم آن سرزمین را به ایستادگی و امید دوباره تشویق می‌کند. نگاه انسانی و عطوفت جاری در نامه مجیدی البته ستودنی است و رنج مردم چین در این وضعیت، به‌شدت لایق هم‌دردی. اما وقتی او از «روزهای سیاه و تلخ» مردم آن سوی آسیا می‌نویسد و مردمان سرزمین خودش چند ماه است در سیاه‌ترین و تلخ‌ترین وضع و حال، چیزی موسوم به زندگی را سپری می‌کنند، انگار نامه را به قصد یادآوری به هر منتقد و معترض داخلی نوشته است تا بگوید رنج و تلخی، آن حال و روزی است که چینیان دارند تحمل می‌کنند و در ایران خبری از سختی نیست.

اگر افرادی از اهل سینما و فرهنگ و هنر تلاش می‌کنند کلامی در هم‌سویی با احوال مردم بگویند و خود را از شادمانی هر جشن‌ که برپایی آن، نمک به زخم می‌پاشد، جدا کنند، حتما در کنار عواطف انسانی و احساس وظیفه، ویژگی شجاعت نیز در انظار مخاطبان به آن‌ها منسوب می‌شود. چون همه می‌دانند آن چه بر زبان آن‌ها رفت و پاره‌هایی از سیزدهمین جشن منتقدان را به زینت حرمت به حال مردم دوران آراست، به انبوه تذکرات مدیریت دولتی سینما به سینماگران در جلسات پرسش و پاسخ و هم‌چنین مراسم افتتاحیه و اختتامیه جشنواره فجر پیش رو خواهد انجامید.

در جشن منتقدان، «فرشته صدرعرفایی» از این که جشن به شب منتقدان تغییر نام یافت، ابراز خرسندی کرد و دلیل آن را «شرایطی که مناسب جشن نیست» دانست. «حامد بهداد» و «نوید محمدزاده» هم از کشته‌شدگان انفجار هواپیما – که البته آن را طبق عادت، «سقوط هواپیما» نامیدند- یاد کردند. «همایون غنی‌زاده» با تقدیم جایزه خود به «پویا بختیاری» و اشاره به این که «سکوت درباره وقایع آبان قباحت دارد»، شعری از «سیف فرغانی»، شاعر نیمه دوم قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری خواند که طنین هشدار آن و احتمال تکرار اعتراض‌هایی به همین استحکام، می‌تواند مدیران جشنواره فجر را بار دیگر به این آرزو وا دارد که کاش امسال جشنواره را برپا نمی‌کردند:

«آن کس که اسب داشت، غبارش فرو نشست/ گرد سُمِ خران شما نیز بگذرد

بادی که در زمانه بسی شمع‌ها بکُشت/ هم بر چراغدان شما نیز بگذرد»

مطالب مرتبط:
اعتراض هنرمندان ایران به سرکوب اعتراضات آبان: مردم به کدام گناه کشته‌ شدند؟
تهدید تئاتری‌ها برای بازگشت به جشنواره فجر
جشنواره فجر؛ بحران مشروعیت مانند یک دهه پیش

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان‌وایر

شبستر؛ سقوط آسانسور چهار نفر را کشت

۱۱ بهمن ۱۳۹۸
خواندن در ۱ دقیقه
شبستر؛ سقوط آسانسور چهار نفر را کشت