close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

واگن زنانه

۱۴ مهر ۱۳۹۲
مسابقه
خواندن در ۳ دقیقه
واگن زنانه
واگن زنانه

چهارزانو نشسته ام کف واگن، با کتابی که روی پاهایم باز است. نگاهم اما روی سگک کفش دختری است که کنارم کف واگن نشسته. قطارترمز می کند و در میان سرو صدای ترمز کردنش صدای خفه ی زنی می گوید: "ایستگاه امام خمینی" در که باز می شود، موج جمعیت با فشار می ریزد توی واگن. حالا مجبورم پاهایم را جمع کنم توی سینه ام تا زنی که کیسه بزرگ سیاهش را می کشد تو، جا برای ایستادن داشته باشد. دختری که کفش سگک دار پوشیده آینه اش را از توی کیفش در می آورد و همانطور که زل زده به آینه سرش را چپ و راست می برد. طره مویش را دور انگشتش می پیچد و می اندازد روی پیشانی اش. دارم سیر خط چشمش را دنبال می کنم که نگاهش را می اندازد به من و من هم چشمم را می دوزم به کتابی که نمی خوانم. صاحب کیسه سیاه زنی جوان است و از پایین که نگاهش می کنم انگار خستگی اش شره می کند روی صورتم. حالا دیگر سوتین ها را روی ساعدش چیده و داد می زند: "سوتین مادام دارم خانوما...مادام پوشا از دستشون نره.... 5 تومن مغازه رو می دم 3 تومن ها...نخ خالصه." زن عینکی که کنارش ایستاده و کیفش با هر تکان واگن می خورد به سرم، با دو انگشت شست و اشاره یکی از سوتین ها را لمس می کند و از بالای عینک به زن خیره می شود: "این نخیه آخه؟" و بدون انکه منتظر جواب باشد پشتش را می کند به زن. زن سوتین فروش نگاهم می کند؛ دو گوشه لبش را پایین میدهد و با تکان سری ادامه می دهد: "همه رقمه دارم...اسفنجی...مجلسی...کسی نخواست خانوما؟" از ته واگن یکی دیگر داد می زند: "به به به ترش ترش لواشک لقمه ای دارم. امتحانش مجانیه خانوما ترش ترشه.." و همه "ر" ها را با تشدید می گوید. صاحب کفش سگک دار که هنوز آینه دستش است دارد ماتیک سرخی می زند. کیسه مشکی سوتین ها را با پایش هل می دهد: "هییییش" و چشم قره ای به زن که مشغول فروش است می کند. دفترم را باز می کنم و هر چه می شنوم می نویسم..."آدامس دراژه بسته ای هزار...یقه ی حجاب دارم خانوما...سوتین مادام نبود؟....ترررش ترشه لواشک...آخه اینجا جای نشستنه خانوم؟" سرم را بالا می برم تا صاحب صدا را که زنی چادرپوش است ببینم. بعد هم لبه چادرش را می گیرد و همچنان که خودش را با چادرش باد می زند زیر لب می گوید: "کولرو چرا روشن نمی کنه خاک برسر..." قطار با سرو صدای زیاد توقف می کند. جمعیت متمرکز جلوی در یکی یکی پیاده می شوند. دختر کفش سگکی هم حلقه های طلایی کیفش را می اندازد روی ساعدش و در حالیکه با تلفن حرف می زند و غش کرده از خنده می رود بیرون. واگن خلوت تر می شود. زن سوتین فروش جایش را می دهد به دختر جوانی با موهای کوتاه که شالش افتاده روی شانه اش. دفترم را جمع می کنم و از او می پرسم: "کدوم ایستگاهه؟" دختر هدفونش را از توی گوشش در می آورد. چشمهایش را ریز می کند و سر تکان می دهد که یعنی نشنیدم. می گویم: " کدوم ایستگاهه اینجا؟ آزادیه؟" میگوید: "نه هنوز. مونده تا آزادی" و هدفونش را دوباره توی گوشش می گذارد.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان خوزستان

مجسمه حافظ در اهواز سه روز پس از نصب ناپدید شد

۱۳ مهر ۱۳۹۲
شهرام رفیع زاده
خواندن در ۲ دقیقه
مجسمه حافظ در اهواز سه روز پس از نصب ناپدید شد