close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

هتل تک ستاره٬ یادداشت های روزانه زندان (بخش بیستم )

۳۰ تیر ۱۳۹۳
عیسی سحرخیز
خواندن در ۸ دقیقه
هتل تک ستاره٬ یادداشت های روزانه زندان (بخش بیستم )

پنجشنبه 6/3/89

حالا تقريبا مي‌شود گفت كه استقرار يافته ايم و تكليفمان روشن شده است. ديروز با اينكه بهاور تمام روز با ما بود و حتي با اجازه‌اي كه گرفته شد، در مراسم ضيافت شام در آخرين لحظه حضور داشت، اما براي خواب، حدود يازده و نيم شب، به حسينيه سالن4 رفت تا در آمار زندانیان این محل اشکالی پیش نیاید.

صبح اول وقت وقتي نزد شيرواني رفتم و مساله انتقال رسمی عماد را مطرح كردم، تعجب كرد كه چرا او مستقیم به سالن پنج نيامده و در قسمت زندانيان امنيتي (سياسي) اسكان پيدا نكرده است. ابراز تمايل كرد كه او را ببينند. در این رابطه به باقي و سعيد- مسؤول پيج و امور اداري- تذکر داد: "من به هر سه شيفت كه دسترسي ندارم، لازم است اين افراد از همان ابتدا در اتاق‌هاي مربوطه استقرار يابند". زمانی هم که سروکیل بند، باقي بحث متهم بودن بهاور را پیش کشید- به اين معنا كه متهم‌ها بايد در سالن4 استقرار يابند، متذکر شد: " اين افراد مستثنی هستند".

در جریان مباحث دیگری که داشتیم، ضرورت تهيه وسايل شخصی برای زندانیان سیاسی را مطرح كردم. از لیست ارائه شده با خرید تلويزيون و يخچال فريزر (براي هر دو اتاق) موافقت كرد و دستور لازم را داد. او در مورد درخواست داشتن راديو ضبط به گفنم یک جمله قناعت کرد:" ممنوع است".

در زندان رجایی شهر هم زندانیان این امکان را دارند که برخی از اقلام مورد نیاز خود را با هزینه ی شخصی از فروشگاه بند یا زندان خریداری کنند، اما شرط این کار برای اجناس به اصطلاح سرمایه ای این است که فرم "هدیه" را امضا کنند. این فرم اگرچه مجوز خرید را در اختیار زندانی قرار می دهد اما مالکیت وی را به صورت مشروط می پذیرد. از این رو زندانی حق ندارد که در زمان آزادی درخواست کند که این نوع اقلام را به عنوان وسائل شخصی از زندان خارج کند. البته زندانی ها از این حق برخوردارند که این وسائل را به دیگران بفروشند. از آن جایی که امکان خرید این نوع کالاها برای تمام زندانیان وجود ندارد و مسوولان زندان به همه اجازه نمی دهند که هرچه دوست دارند تهیه کنند، گاه می شود که قیمت جنس دست دوم در این گونه مبادلات از قیمت فروشگاه نیز بالاتر می رود. از آن جایی که به بستگان زندانی اجازه نمی دهند این اقلام را از بیرون تهیه کنند، خواه ناخواه قیمت فروشگاه زندان تفاوتی اساسی با قیمت بازار دارد و بسیار از آن فراتر است. به دست آوردن امتیاز فروشگاه مرکزی رجایی شهر و فروشگاه های بندها از آن مواردی است که حرف و حدیث پیرامون آن و مسئولانش زیاد است و به نوعی برآمده از رانت و رشوه عنوان می شود.

برای دست یافتن به رادیو و ضبط به وضعيت موجود كرمي اشاره كردم که یک رادیو ضبط موج کوتاه دارد، البته او برای دریافت آن گوش دادن به نوار قرآن را مطرح کرده است و حکم سنگین خود. شیروانی گفت كه مورد او یک استثناست، با اين وجود اجازه داد كه اين درخواست را در فرمی جداگانه بنويسم و ارائه دهم شاید بتواند مجوز لازم را برای ما نیز دریافت کند. هم زمان با نوشتن درخواست مورد جديد به هويت فرهنگی خودمان اشاره كردم و دانشگاهي و روزنامه‌نگار بودن و ضرورت شنيدن و خواندن و نوشتن و ترجمه.

بر اين مبنا، یک گام فراتر نهادم و درخواست خرید لپ تاپ را هم آوردم. فکر کردم حالا كه سنگ مفت است و گنجشك مفت چه اشکالی دارد که این وسیله ی ضروری را هم بنويسم. بعد که موضوع را با دوستان مطرح كردم آن ها به خوش باوری ها و امیدهای واهی من خندیدند! کوتاه نیامدم و آن چه را که برای گام بعد در ذهن داشتم مطرح کردم: "تازه اگر مقام های زندان مخالفت هم كنند مبنايي خواهد بود تا در قدم بعد درخواست دسترسي داشتن به رايانه در مركز فرهنگي زندان را كه كتابخانه بزرگي دارد، مطرح كنیم!". اطمینان دارم که خیلی از آن ها در دل به خوش خیالی های من بیشتر خندیده اند.

در گفت و گوهایی که با رئیس بند داشتم موضوع داشتن اجازه برای دسترسی به مخابرات سالن 6 و تلفن زدن از آن جا را هم مطرح كردم. به راحتی پذیرفت، اما گفت که پیش از آن لازم است مقدمات کار فراهم آید و تلفن جداگانه‌اي را در این سالن براي ما در نظر بگيرند! با توجه به مشورت‌هاي گذشته با دوستان و این احتمال که داشتن یک خط اختصاصی می تواند مطلوب بازجویان وزارت اطلاعات و مسئولان حراست زندان باشد تا بتوانند مکالمات را شنود كرده و تلفن‌ها را كنترل كنند، به سرعت واکنش نشان دادم و گفتم: " نيازي به استقرار تلفن جداگانه نيست، همین كه بتوانيم به صورت مشترك با زندانیان عادی در مكاني كم جمعيت‌تر تلفن بزنيم، برای ما كافي است." شیروانی با این درخواست نیز موافقت کرد و دستور لازم را به سروکیل بند داد. قرار شد که او پس از آمار، محل تلفن ما را به مخابرات سالن 6 انتقال دهد كه در عمل انجام نشد. حال باید روز جمعه پيگير ماجرا شوم، گويا باقي با توجه به برنامه‌هاي گسترده دارالقران مركزي و درگير بودنش در آن مكان موضوع این جا به جایی را فراموش كرده است.

براي نوشتن در خواست‌ها به سالن که مراجعه كردم، در دنبال عماد گشتم. تصمیم داشتم که بهاور را در زمان ارائه برگ درخواست ها با خودم نزد شیروانی ببرم. هم زمان شنیدم که در پیچ بند نام عماد را خواندند و او را به اتاق رئيس دعوت کردند.

شيرواني در زمان دیدار و آشنايي با او گفته بود كه منتظر زندانيان سیاسی بيشتري بوده و انتقال آن ها از زندان اوین. او تعجب كرده بود که تنها یک نفر را فرستاده اند!. بر اين اساس مشخص‌تر شد كه اين يك برنامه از بالا طراحي شده است و دستور از جایی دیگر آمده . بايد منتظر ماند و ديد كه جزئيات دستور چیست و نظام اجرایی آن کدام است و ارگان اصلي تصميم‌گيرنده کجاست.

تلفن‌هاي عماد با اعضای خانواده اش و ارتباطي كه آن ها با خانواده كوهيار گودرزی داشته‌اند نشان داد كه او و مجيد توكلي، هر دو اعتصاب غذا كرده و تا مرحله خونريزي روده پيش رفته‌اند. به نظر می رسد که برعكس مورد جعفر پناهي كه فشارهاي بين‌المللي و حمايت‌هاي داخلي در دل تبليغات گسترده ثمربخش بوده و به آزادي‌اش با سپردن وثيقه‌اي 200ميليون توماني انجاميده، نه گودرزي و نه توكلي، هيچ‌كدام مقدمات كار را فراهم نکرده و زمينه چيني های لازم براي تبليغات گسترده نداشته اند. آن ها صدمه های جسمی ناشی از اعتصاب غذا را به جان خریده اند، بدون آن كه تاكنون دستاورد مهمي جز امکان ملاقات با خانواده‌هاي خود را داشته باشند. بر این اساس احتمال می رود که این دو اعتصاب غذای خود را بشکنند.

عماد كه پيش از اعتصاب با جعفر هم سلول بوده است، صبح، بعد از آمار به من گفت كه توانسته است به پناهی کمک کند. یکی از موارد مثبت در رهایی او ارسال و خوانده شدن پیامش در جشنواره ی سینمایی كن بوده و ذکر این نکته که " من اينجا دارم فيلم زندگي‌ام را مي‌سازم!". طرح اين پيام در یک مجمع بین المللی اين ذهنيت و تصور را براي بازجو و... ايجاد كرده است كه او در زندان به تلفن همراه دوربين‌دار دسترسي پيدا كرده و مشغول فيلمبرداري از خود، سلول خویش و... است.

لابد بر اساس این فرضیه بوده است که چند روز پس از قرائت پیام در جشنواره ی کن، دقايقي بعد از نيمه شب يك جمع چند نفره به محل نگهداری او مي‌ريزند و سلول را زيرورو مي‌كنند و تمام لوازم و وسايل را به هم مي‌ريزند، تا دستگاه تلفن را پيدا كنند. اين اقدام بی نتیجه شرایط را حادتر کرده و به اعتصاب غذاي خشك پناهي مي‌انجامد و انتقال بهاور به سلول انفرادي و در نهايت كرج و آزادي شخص پناهی. با توجه به اين مسائل است كه هر روز بیشتر به این نتیجه می رسم که نبايد بدون برنامه‌ريزي لازم و ارتباط با خارج براي تبليغات گسترده به سمت اعتصاب غذا، آن هم از نوع خشك يا طولاني آن، رفت.

آخر شب وقتي عماد گفت كه خانواده‌اش خانم غيرت و... در منزل پناهي بوده‌اند و او توانسته با جعفر نیز صحبت كند به این فکر افتادم که من هم به او تلفن بزنم كه متاسفانه تلاشم در اولین گام موفقیت آمیز نبود، تلفن به جاي پيام‌گير دائم روي فاكس مي‌رفت.

با دستوري كه رئيس بند داد، با توجه به عدم انتقال كرمي به اتاق من، عمر زندگی تك نفره در اتاق 32 به سرعت تمام شد. عاقبت عماد را نزد من آوردند و ماجراي "سلول انفرادي در باز" من پس از يك شب پایان يافت.

ماجراي من و رويا و گله‌گذاري‌هاي دائم او و تكرار اين سخن كه چرا تند و خشن حرف مي‌زني، امروز هم ادامه يافت و متاسفانه به قطع ارتباط تلفني از جانب من انجاميد. تصميم گرفته‌ام چند روزي به او زنگ نزنم. خودم هم نمي‌دانم چند روز. خدا آخر و عاقبت اين زندگي را به خير كند. زنداني بودن من عاملي است كه اين رشته فعلا به صورت رسمي از هم نگسلد. نمي‌دانم اين وضع تا كي ادامه خواهد يافت و زندان يا زنداني نبودن من چه ميزان تاثير بر روي آن خواهد داشت. گمان می کنم که زندانیان دیگری نیز باشند که با این نوع مشکلات خانوادگی دست و پنجه نرم می کنند و محیط زندان شرایط را برایشان سخت تر کرده است. شاید طولانی شدن دوران حبس و عادت کردن به وضعیت سخت موجود بتواند از شدت و حدت این مسائل بکاهد.

در حال حاضر که نمي‌توان به راحتی به جزئیات ماجرا پرداخت و حاشيه‌هاي آن را باز كرد!

جمعه صبح 7/3/89 ساعت 8:40 اتاق 32

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

تصویری

ایران در رده چهارم لیگ جهانی والیبال قرار گرفت

۲۹ تیر ۱۳۹۳
ایران در رده چهارم لیگ جهانی والیبال قرار گرفت