close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

هتل تک ستاره٬ یادداشت های روزانه زندان (بخش سی و دوم )

۲۶ مرداد ۱۳۹۳
عیسی سحرخیز
خواندن در ۷ دقیقه
هتل تک ستاره٬ یادداشت های روزانه زندان (بخش سی و دوم )

دوشنبه 17/3/89

امروز بعد از يك هفته بالاخره مشكل كارت خريد حل شد. كارت‌هاي مخصوص خريد در زندان پيش از اين با عنوان "ثمين" و اكنون "بانک پاسارگاد" بين زندانيان توزيع مي‌شود. کارت های زندان ماهیتی چون کارت های بانکی دارد و در صورت نادیده گرفتن نقش سیگار به عنوان واحد ارزش گذاری و معامله، تنها وسیله ی انجام مبادلات یا خريد و فروش در زندان است. این کارت ها چون با هماهنگی سازمان امور زندان های کشور صادر می شوند، از این حسن برخوردارند که در زندان‌ها و ندامتگاه هاي مختلف اعتبار دارند و با نقل و انتقال زندانی غیرقابل مصرف نخواهند بود و موجودی درون حساب، غیرقابل استفاده.

به نظر می رسد که هدف اصلي از توزيع كارت خريد، حذف پول و ممنوعيت استفاده از آن در زندان با هدف كاهش تخلفات از جمله خريد و فروش موادمخدر، قاچاق و... باشد. در این ماجرا اگرچه دست به دست شدن پول یا دزدی آن در زندان حذف شده است، اما مسوولان قضایی کشور در نهایت نتوانسته اند اين گونه موارد را از اقتصاد زندان حذف كنند، بلکه واحد پولی معتبر جديدي را در کنار سکه و اسکناس قرار داده اند؛ "سيگار مگنا" و در مواردی برندهای دیگر. هر بسته سیگار مگنا در حال حاضر در زندان معادل 1100 تومان قیمت دارد. این واحد پولی نیز چون ارز و ریال دستخوش تغییر بازار است، چون پيش از عيد هر بسته معادل 900 تومان بود. اين اقدام روبنايي اگرچه پول را حذف كرده است، اما خود مبناي خلاف و بده بستان‌هاي خاص شده است. برداشت از حساب‌ زندانیان از طریق کارت و جا به جايي ذخایر مالی آنان عادي‌ترين كاري است كه در اين چهارچوب صورت می گیرد- البته محدود کردن سقف خريد و برداشت روزانه از حساب به میزان 300 هزار ريال تا حدودي توانسته است از ميزان برداشت بکاهد و دزدي از كارت دیگران را تخفيف دهد.

حدود يك هفته پيش از انتقال ما از زندان‌ رجايي شهر به فرديس، زماني كه براي خريد به فروشگاه مراجعه كرده بودم اعلام شد كه كارتت كار نمي‌كند و به اصطلاح سوخته است. وارد كردن بيش از سه بار رمز كارت مي‌تواند عامل اين امر باشد، اما دقيقا مشخص نشد كه در اين مورد خاص علت اصلي چه بوده است. اقدام براي تعويض كارت تا زمان خروج از زندان رجایی شهر جواب نداد و وقتي در زمان تسويه حساب موجودي حساب اعلام شد، حدود يك ميليون ريال كسري نشان می داد. ورود به زندان فرديس يك پروسه ی يك هفته‌اي را براي صدور و تحويل كارت جديد به خود اختصاص داد كه بالاخره امروز طلسم آن شكسته شد.

در اين مدت من مجبور بودم كه سهمم از هزينه‌هاي مشترك کلنی و گروه و بخشي از هزينه‌هاي ضروري خود را با كارت دوستان و موجودي آنان انجام دهم. این كاري است كه بين زندانيان هم فكر و هم خرج معمول است. حتي در موارد زيادي وقتي يك زندان سياسي به اصطلاح ملاقات ندارد و وضع مالي‌اش مناسب نيست، هزينه‌هاي او از طريق هم‌بندي‌ها يا افرادي يا گروه‌هاي سياسي خارج از زندان تامين مي‌شود- اقدامي كه در موارد خاص به تامين بخشي از هزينه‌هاي زندگي خانواده ای كه نان آور آن بيكار شده است، كشيده مي‌شود.

از سر اتفاق، در زمان انتقال ما از اوين به رجايي شهر، سليماني و بداقي هيچ‌كدام نتوانسته بودند در شرايط اضطرار و فوريت نقل و انتقال كارت های خود را بردارند. آن ها در ايام اقامت در قرنطينه و روزهاي اول ورود به بند، در زندان گوهردشت با چنين مشكلي مواجه بودند. در آن زمان، من كارتم را همراه داشتم و مي‌توانستم تا حدي مشكل دوستان را حل كنم و حال این دو هستند که به یاری من شتافته اند.

صدور و تحويل كارت امروز اين فايده را داشت كه بتوانم در كنار خريد وسايل ضروري، يك راديو چيني موج اف‌.اي چيني كه مشابه آن را مسعود باستاني در رجايي شهر به من هدیه داده بود، فراهم كنم. راديويي‌اي كه در اين وانفساي بي‌خبري و عدم دسترسي عملي به راديو و تلويزيون، می توان از طریق آن بخش‌هاي خبري دولتي و حكومتي راديو را دنبال كرد و در ساعاتي از روز یا نیمه شب، پیش از خوابیدن موسيقي‌ها و آهنگ‌هاي نسبتا مطلوب را شنيد.

برنامه‌هاي ورزشي روزانه و رفتن به باشگاه هم طي هفته‌هاي جاري- بعد از تعطيلات- نظم خوبي گرفته است و هر روز از ساعت 15 تا 16 انجام مي‌شود. كه البته ما يك ربع ساعت به خود تخفيف مي‌دهيم و زودتر به آسایشگاه باز می گردیم تا پیش از طولانی شدن صف حمام، با ورود حرفه ای ها، وقت کمتری هدر دهیم، چون گاه برای یک دوش گرفتن ساده باید بیش از يك ساعت در نوبت ایستاد!- علت دیگر زود بازگشتن، ناتوانی جسمی است، بدن ما هم هنوز آمادگي انجام يك ساعت ورزش سنگين مداوم را ندارد.

عصر وقتي هر سه نفر در صف حمام ايستاده بوديم، من باز بحث انتقال به زندانی دیگر را پيش كشيدم، هر چند مي‌دانستم كه داوود و رسول نه تنها تمايلي به آن ندارند، بلکه مخالف هم هستند. نمي‌دانم چه شدكه داوود رضایت داد که شب در اين خصوص صحبت كنيم. غروب در حیاط ، وقتی کنار باغچه نشسته بودیم و دلمان خوش بود به دیدن پرندگان پر جنب و جوش به شوخي به بداقي گفتم:" امشب تا سليماني پشيمان نشده و بعد از ملاقات روز چهارشنبه نظر مثبتش نسبت به زندان فرديس تقويت نشده است ، بايد راي مثبت او را به گيرم تا اكثريت داشته باشم!" این تک رای، راي‌اي است كه در يك جمع سه نفره به راحتي اكثريت را به اقليت و اقليت را به اكثريت تبديل مي‌كند.

شب هنگام متوجه شدم كه هنوز هر دو نفر بر اين نظرند كه محاسن اقامت در فرديس به ويژه براي خانواده‌ها بيشتر از رجايي شهر است، چون هم مسیر راه کوتاه است و هم دسترسی به زندان از طریق مترو ممکن و راحت و از این ها مهم تر، انجام ملاقات آسان تر و بی دردسرتر است! با اين وجود، داوود تاكيد كرد که "اگر تو مي‌خواهي به صورت فردي كاري را انجام دهي من به نوبه خود مخالف نيستم". گفتم ترس من از اين است كه هرگونه اقدام من دامن گیر همه شود و هر سه نفر را- با وجود مخالفت شما دو نفر- به جايي ديگر انتقال دهند و باز تمام كاسه كوزه‌ها سر من شكسته شود. بعد هم با لحنی توام با شوخي و جدي اضافه كردم: "به اندازه كافي در داخل و خارج متهم به خرابكاري هستم و اين مورد مي‌تواند برگي بر پرونده ی سياسي من بيفزايد!" اشاره ای هم داشتم به ماجراهاي بند 350 اوين كه در نهایت به متلاشي شدن جمع سياسي‌هاي هم فكر انجامید و انتقال به زندان رجايي شهر. تا این جای کار اگر قسمت های مختلف بازداشتگاه اوین را در نظر نگیریم و ماهیت آن ها را، زندان هایی که بوده ام سرجمع می شود سه تا.

در انتهای این جلسه ی مشورتی، رسول و داوود هر دو تاکید کردند که " ما نمي‌خواهیم مانع كار تو شويم و هر كاري مي‌تواني برای انتقال یافتن به رجایی شهر یا اوین انجام بده!" هنوز از دور هم پراکنده نشده و بحث‌هاي خود را به بايگاني نسپرده بودیم كه حاج امير وارد آسایشگاه شد و خطاب به ما گفت كه بهتر است جاهاي خود را عوض كنيد تا همه در يك سري تخت، در يك رديف سه تايي، قرار گيريد! طرف خطاب سروکیل بند در حقیقت داوود بود كه در رديف همجوار، در طبقه دوم مي‌خوابد. وقتي سلیمانی در واکنش اعلام کرد که "من از جاي خود راضي هستم و اگر مي‌شود در همين مكان باقي بمانم"، آن زمان متوجه شديم كه پس لرزه‌هاي نقل و انتقال ها هنوز تمام نشده است!

حاج امیر بعد خصوصی تر ما را در جریان برنامه ی پیش رو قرار داد؛ " شش زنداني سياسي در راهند و بايد ترتيب سه رديف سه نفره را بدهم. بهتر است شما سه نفر در يك رديف باشيد!" داوود اجازه خواست كه جابه‌جايي پس از رسيدن زندانيان جديد انجام شود که مخالفتی با آن نشد.

با فرصتی که داده شد، برنامه ی شبانگاهي که می توانست نوع تنوع و تحول در زندگی ما باشد به روز بعد منتقل شد. حال بايد منتظر بمانيم و ببينيم، تصميم‌ گرفته شده در اين ده، دوازده ساعت پيش رو تغيير خواهد كرد يا نه و عاقبت چه كساني بر ما وارد خواهند شد تا جمع‌مان با احتساب شش زندانی جدید به 9 نفر افزايش يابد. ورود آن ها شاید باعث شود اصرار من برای انتقال منتفی شود.

سه‌شنبه صبح 18/3/89 سالن 4 اندرزگاه 2 زندان فرديس

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان تهران

"پیراهن شماره 8" هدیه جادوگر فوتبال ایران به کودکان محک

۲۵ مرداد ۱۳۹۳
شهرام رفیع زاده
خواندن در ۱ دقیقه
"پیراهن شماره 8" هدیه جادوگر فوتبال ایران به کودکان محک