close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

نقد کتابِ "چرا باید جمهوری اسلامی را سرنگون کرد؟"

۲۷ شهریور ۱۳۹۳
اندیشه
خواندن در ۸ دقیقه
نقد کتابِ "چرا باید جمهوری اسلامی را سرنگون کرد؟"

عباس خسروی فارسانی

پس از انقلاب ۱۳۵۷، تلاش‌های فردی و گروهی بسیاری از سوی آزادی‌خواهان در مخالفت بنیادین با جمهوری اسلامی صورت گرفته، به گونه‌ای که بسیاری از آنان در راه آگاهی و رهایی ایران، از جان خود نیز گذشتند؛ اما یکی از ضعف‌های بنیادین مخالفان جمهوری اسلامی را می‌توان فقدان راهبرد‌ها و تاکتیک‌های مناسب و بازی آنان در زمین جمهوری اسلامی دانست. در تمام سال‌های پس از انقلاب، اپوزیسیون جمهوری اسلامی هیچ‌گاه نتوانسته به صورت جدی و همه‌‌جانبه برای خود یک گفتمان و پارادیم فکری ایجاد کند؛ و همواره در زمین جمهوری اسلامی و بر اساس قوانین آن بازی کرده است. البته جمهوری اسلامی نیز پیوسته و به روش‌های گوناگون، از جمله حذف فیزیکی و ترور شخصیتیِ چهره‌های تاثیرگذار و تولید مخالفان و آلترناتیوهای ساختگی و مقطعی و هژمونی بخشیدن به صدای خود در قالب‌ها و فرکانس‌های گوناگون، سلطۀ خود را در پهنا، ژرفا، و ستبرا گسترانیده است.

طرحِ مفهومِ "تقابل‌های دوگانه" و طرد آن توسط ژاک دریدا، فیلسوف معاصر، می‌تواند در این زمینه روشنگر باشد. به اعتقاد دریدا، سنت متافیزیکی و فلسفی غرب از زمان شکل‌گیریِ فلسفه در یونان باستان تا دوران معاصر بر مبنای دوگانه‌هایی چون "جوهر و عرض"، "ظاهر و باطن" و... شکل گرفته؛ و شکستن این دوگانه‌ها، ساختارها و شالوده‌ها، راهگشای مسیری نوین در اندیشه بشری خواهد بود. انتقاد دریدا بر سنت متافیزیک و اندیشه غربی این است که از یک سو، این مفاهیم دوگانه را کانون تحلیل‌های خود قرار می‌دهد و از سوی دیگر، یکی از این مفاهیم را بر دیگری استیلا می‌بخشد. بر همین اساس، جمهوری اسلامی و تصمیم‌سازان آن ابتدا دوگانۀ "ما یا دیگران" (خودی و غیرخودی) را ترسیم کرده و "دیگران" را منحصر و محدود به تک‌چهره‌ها یا گروه‌های نامطبوع و نامطلوب می‌کند، و سپس با توجه به بدنامی چنین افراد و گروه‌هایی، پارادایم خود را تحکیم و هژمونی خود را ژرفا می‌بخشد. جمهوری اسلامی در ادامه، پس از کنار گذاشتن "دیگران" از دوگانۀ "ما یا دیگران"، به سراغ شاخۀ "ما" (خودی‌ها) می‌رود، و با تقسیم "ما" به دوگانه‌های ساختگی همچون "اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان"، بسته به موقعیت و شرایط داخلی و بین‌المللی، یکی از این دو را بر دیگری استیلا و برتری می‌بخشد و بر اریکۀ قدرت می‌نشاند، و بدین‌سان بازیِ "نظام" خود را دوام، قوام، استمرار و استیلا می‌بخشد. با توجه به لزوم وجود دو "جناح" برای پرواز پرندۀ استبداد، در هنگام بستگی و انسداد، یکی از این دو "جناح" به کمک دیگری می‌آید و پرنده را از سقوط و هبوط مرگبار رهایی می‌بخشد و در عین حال، نمایشی دروغین، ساختگی و هدایت‌شده از اختلاف، تکثر و دموکراسی را بر پا داشته و مردم، فعالان سیاسی و رسانه‌ها را به آن مشغول می‌سازد. بدین‌ترتیب، بخشی از نظام با مخالف‌سازیِ جناح خودی، برای آن جناح، محبوبیت می آفریند و باز در هنگامۀ انسدادی دیگر، آن را برمی‌افرازد و با تکرار این چرخۀ باطل، همواره "اوجب واجبات" یعنی "حفظ نظام" را تضمین می کند. اما راه رهایی از این بن بست چیست؟ شکستن این دوگانه و برساختن نظمی دیگر ورای آن دو!

در چند سال اخیر، رضا پرچی‌زاده با انتشار مقالات متعدد، به "گفتمان برانداز فراگیر" پرداخته؛ و اینک مبانی چنین گفتمانی را در کتابی با عنوان "چرا باید جمهوری اسلامی را سرنگون کرد؟ جستارهایی در پدیدارشناسی جمهوری اسلامی" طرح کرده و تلاش نموده تا دوگانۀ دروغین و گفتمان هژمونیک جمهوری اسلامی را آشکار سازد و راهی را برای شکل‌گیری پارادایم براندازانه/دموکراسی‌خواهانه بگشاید. نگارنده در مقدمه‌ای که بر این کتاب نوشته ، با برشمردن بعضی از وجوه عملی و نظری جمهوری اسلامی، ضمن آسیب‌شناسی این نظام، می‌نویسد: "از دلایل اصلی ناکام ماندن اعتراضات و جنبش‌های اعتراضی به جمهوری اسلامی، یکی عدم شناخت نظری عمیق عمومی از این رژیم و ساز و کارهای آن، دیگری فقدان یک گفتمان "براندازانه" فراگیر با زیربنای نظری مستحکم، و دیگری عدم وجود یک گفتمان جامع دموکراتیک برای جای‌گزینیِ آن است". به گفتۀ نویسنده، "جستارهای این کتاب در درجه اول به این منظور نوشته شده که نشان دهد چرا برای پایان دادن به "روزمرگی شر" و پیاده کردن اصول حقوق بشر و دست یافتن به دموکراسی در ایران و احیانا در خاورمیانه باید جمهوری اسلامی را سرنگون کرد." با وجود این، چنان‌که وی می‌نویسد: "اینکه "شیوه" این براندازی چیست و چگونه می‌تواند باشد، موضوع خاص این کتاب نیست؛ چرا که نگارنده شیوه براندازی را مولود موارد مختلف و وابسته به عوامل و شرایط متفاوتی می‌داند که در زمان خاص و در مکان خاص به منصه ظهور می‌رسند و بعضا قابل پیش‌بینی هم نیستند." نگارنده در سراسر کتاب به بررسی دقیق پدیدارهای برسازندۀ نظام جمهوری اسلامی می‌پردازد؛ پدیدارهایی که به اعتقاد وی "به خاطر وجود و کارکرد ضد انسانی و ضد دموکراتیک‌شان، جمهوری اسلامی باید سرنگون شود." پرچی‌زاده در این زمینه می‌نویسد: "موضوع مورد دغدغه من در این مجموعه مقالات، پدیدارهای عینیِ سیاسی، تاریخی، فرهنگی، و اجتماعی است که سیستمی به نام جمهوری اسلامی را برمی‌سازند یا به آن بازخورد می‌دهند. این پدیدارها موضوعات فراوانی همچون اسلام‌گرایی، بحران‌سازی، قانون‌گریزی، انزواطلبی، آلترناتیوسازی، اسرائیل‌ستیزی، فرهنگ‌سالاری، اصلاح‌ناپذیری، برون‌پردازی، اتمیزه کردن جامعه، امپریالیسم منطقه‌ای و دخالت خارجی را در بر می‌گیرند"، که در این مقالات،‌ تعریف و تبیین شده‌اند.

نویسنده در عین حال که نگاهی سیستماتیک و پدیدارشناسانه به جمهوری اسلامی دارد، نقش ما را در کارکرد، فرایند و فرآورده‌های این نظام نادیده نمی‌گیرد: "باید از فروکاستن یک سیستم (پدیدار کلی) به تنها چند جزء (پدیدار جزئی) قابل مشاهده اجتناب کرد، چرا که برآیند یک سیستم لزوما جمع اجزاء قابل‌مشاهده آن نیست، و همیشه عواملی غیرقابل‌مشاهده در درون سیستم و بلکه عواملی از خارج سیستم بر روی چیستی و بعضا کارکرد آن تاثیر می‌گذارند". سپس اضافه می‌کند که "بر فرض مثال، جمهوری اسلامی فقط اسلام یا آخوند یا سپاه یا شستشوی مغزی یا شکنجه یا اعدام نیست؛ جمهوری اسلامی همه اینهاست به علاوه خیلی چیزهای دیگری که لزوما به چشم نمی‌آیند. جمهوری اسلامی بعضا خود ما هستیم آنجایی که ناخودآگاه در محدوده گفتمانش بازی می‌کنیم؛ و آنجایی که ابتکار عملِ خود را به برخی افراد و سازمان‌های نزدیک به جمهوری اسلامی می‌سپاریم به این خیالِ خام که حرکت آنها به سوی دموکراسی است. در این حالت، جمهوری اسلامی از ما جدا نیست و حیاتی جدای از آن دسته از اندیشه‌ها و رفتارهای ما که آن را امتداد می‌بخشد، ندارد".

 پرچی‌زاده یکی از اهداف خود را "بررسیِ تا حدِ‌ ممکنِ اجزاءِ مختلفِ قابلِ‌مشاهدهِ یک سیستم و انباشت دانش درباره آنها" می‌داند، چرا که شناختنِ این پدیدارها الگوهای رفتاریِ کلیِ آن سیستم را به ما می‌شناساند و در نتیجه توانایی پیش‌بینی‌پذیری ما نسبت به آن رفتارها را بالا می‌برد؛ یعنی چیزی که برای انتخاب شیوه عمل در قبال آن سیستم لازم است". نویسنده در بخش‌هایی از کتاب به بعضی از علل شکل نگرفتن گفتمان براندازانه/دموکراسی‌خواهانه و نیز عدم تکوین اپوزیسیون منسجم در سپهر عمومی جامعه ایران می‌پردازد؛ که از جمله آنها می‌توان به این موارد اشاره کرد: ۱ـ نفوذ جمهوری اسلامی و مخالفان گفتمان براندازانه/دموکراسی‌خواهانه در قالب اپوزیسیون نمایشی و ساختگی در میان مخالفان رژیم؛ ۲ـ صرف هزینه‌های هنگفت و استفاده از ظرفیت‌های مالی و رسانه‌ایِ بعضی از نهادهای سیاسی/اجتماعی و رسانه‌های پرمخاطب به منظور به حاشیه بردن و کم‌رنگ کردن صداهای مخالف؛ ۳ـ ایجاد گفتمان‌های کاذب و بی‌نتیجه مانند "روشنفکری دینی"، "دموکراسی دینی"، "جامعه مدنی"، "اصلاحات"، "اعتدال"، "تدبیر و امید" و... و همچنین طرح شبه‌مساله‌های غیربنیادین و انحراف افکار عمومی از مشکلات و مسائل واقعی؛ ۴ـ نفوذ دادنِ چهره‌های بی‌خطر و کمابیش وابسته در نهادها و رسانه‌های غربی و بین‌المللی به عنوان مدیر و مسئول، کارشناس، نویسنده، روزنامه‌نگار، فعال حقوق بشر، زندانی سیاسی؛ ۵ـ ارتباط با اندیشمندان، فعالان سیاسی، اجتماعی و حقوق بشری سرشناس جهان و القاء دیدگاه‌های خود در اذهان و اتاق‌های فکر آنان؛  6- پرده کشیدن بر گذشته و حالِ تاریکِ حکومت استبدادی و تلاش برای به فراموشی سپردن جنایت‌های ضد بشری جمهوری اسلامی.

نویسنده در پایان کتاب با نگاهی به تجربۀ انقلاب ۱۳۵۷ و با دفاع از مفهوم انقلاب به معنی"فروپاشی ساختار موجود" بر اساس آگاهی و احساس مسئولیت، ترسِ از دگرگونی و سرنگونی را هراسی بیهوده می‌داند که توسط آلترناتیوهای حکومتیِ اپوزیسیونِ برانداز تبلیغ و ترویج می‌شود. پرچی‌زاده در این زمینه می‌نویسد: "امروز ما بر شانۀ نسل قبل ایستاده‌ایم و خطاهای انقلابِ آنها را دیده‌ایم. درسی که می‌توان از این حقیقت گرفت، عدم تکرار آن خطاهاست در حرکت به سوی آینده، نه ارتجاع به گذشته‌ای که شرایطِ آن انقلاب را فراهم آورد و نه اجتناب از انقلابی دیگر از ترسِ اینکه مبادا آنچه در انقلابِ قبلی روی داد این بار نیز رخ دهد؛ و البته توجه به این حقیقتِ بنیادین که تنها انقلاب علیه حکومت حاضر کافی نیست، و باید برای بعد از انقلاب برنامه‌های دموکراتیک داشت تا باز روز از نو و روزی از نو نشود". پرچی‌زاده در پایان یادآوری می‌کند که "باید این حقیقت را در خاطر داشته باشیم که مسیر دموکراسی از "آزمایشگاه تاریخ" می‌گذرد، و اینکه این آزمایشگاه تعطیل‌بردار نیست، چنان‌که در کشورهای به اصطلاح دموکراتیکِ معاصر هم نبوده؛ چرا که دموکراسی نه پدیده‌ای ایستا بلکه "فرآیند"ی پویاست، که در گذار زمان از طریق "آزمایش و خطا" در سایۀ "پیوستگیِ معرفتیِ تاریخی" رشد می‌کند و بهبود می‌یابد."

کتاب "چرا باید جمهوری اسلامی را سرنگون کرد؟ جستارهایی در پدیدارشناسی جمهوری اسلامی" را انتشارات "باشگاه کتاب" به زودی منتشر خواهد کرد.

عناوین جستارهای کتاب: ۱- دموکراسی/جمهوری از انقلاب مشروطه تا انقلاب ۱۳۵۷ ۲- دموکراسی/جمهوری از انقلاب ۱۳۵۷تا امروز ۳- انقلاب فرهنگی: ابزاری برای کنترل سیاسی ۴- "سندروم دانشجویی" در خیزش‌های ایران معاصر ۵- جنگ فرهنگی و "فرهنگ‌سالاری" جمهوری اسلامی ۶- انگلیس، اسلام‌گرایی و استعمار ۷- جامعه اَتُمیزه و استعدادِ استبدادپذیری ۸- بحران‌سازی و مدیریت بحران در جمهوری اسلامی ۹- "انزواطلبی" جمهوری اسلامی ۱۰- گفتمان "برون‌پرداز" در حوزه سیاسی/فرهنگی ایران معاصر ۱۱- چگونه اسلام‌گرایان در پی دخالت آمریکا به قدرت رسیدند ۱۲- اسرائیل‌ستیزی: ابزاری برای "فرهنگ‌سالاری" ۱3- جمهوری اسلامی و مساله فلسطین ۱۴- جمهوری اسلامی و "هلال شیعی" ۱۵- جنگ ستارگانِ جمهوری اسلامی ۱۶- در "مشروط" بودنِ امرِ سیاسی ۱۷- گذری بر "نرمش قهرمانانه" در تاریخ جمهوری اسلامی ۱۸-"آلترناتیو"هایی که جمهوری اسلامی می‌سازد ۱۹- آلترناتیوسازی برای آپوزیسیون‌ برانداز ۲۰- اخلاق "نتیجه‌محور" یا بی‌اخلاقی مطلق؟ ۲۱- "نسبی" بودن حقوق بشر در ایران ۲۲- مغلطۀ "فرهنگ دموکراسی" در قاموس اصلاح‌طلبان حکومتی ۲۳- انقلاب، فروپاشیِ ساختار موجود است 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

تصویری

معماری ایرانی اسلامی

۲۷ شهریور ۱۳۹۳
معماری ایرانی اسلامی