close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

من به شما اعتماد می کنم، پس بغلم کنید!

۲۵ فروردین ۱۳۹۴
بلاگ میهمان
خواندن در ۵ دقیقه
من به شما اعتماد می کنم، پس بغلم کنید!
من به شما اعتماد می کنم، پس بغلم کنید!

مریم دهکردی

 

 

«من به شما اعتماد می کنم شما هم به من اعتماد می کنید؟ اگر چنین است پس بغلم کنید!» این جمله روی کاغذ زردی که مقابل پسر جوان بر زمین گذاشته شده نوشته شده است.

پسر دستانش را باز کرده، روی چشمهایش را با دستمالی بسته و در خیابان شلوغ استقلال، میان هیاهو و رفت و آمد ایستاده است. چند دقیقه می گذرد و کسی او و نوشته اش را نمی بیند. چراغ اول را اما زنی روشن می کند. متن را می خواند، نزدیک می آید و پسر را در آغوش می گیرد. بعد از آن مردی همسن و سال او، بعد زنی دیگر و دیگری و دیگری.

زنان و مردان پیر و جوان، با رنگ و نژاد مختلف، بی آنکه تعلل کنند می آیند، لحظاتی پسر را در آغوش می گیرند و می روند. آنها تشنه ی تجربه کردن حس اعتماد به دیگری اند و اینکه دیگری نیز به آنها اعتماد کند. به همین سادگی یک نفر به خاطرمان می آورد که چقدر به این حس نیاز داریم. اینکه بتوانیم بی ترس و اضطراب به هم اعتماد کنیم.

این روزها اما در خانه هایمان:

سالها پیش مردم وقت مسافرت رفتن های کوتاه و بلند خانه هایشان را به همسایه ها می سپردند بی آنکه نگران آن باشند که حریم امن خانه به مخاطره بیفتد. بعد از تبدیل شدن خانه ها به آپارتمان و بیلدینگ های چند طبقه، استیجاری بودن اغلب واحدها و کاهش ارتباط میان همسایگان، سپردن خانه به همسایه جای خود را به نصب دوربین های مداربسته و دزدگیرهای هوشمند داد. علاوه بر آن حتی وقت حضور در خانه ها، چشمی های پشت در و آیفون های تصویری حس امنیت بیشتری به ساکنین آنها می داد. حس امنیتی که اساس و شالوده اش بر این استوار بود:«بیرون از این چهار دیواری گرگ ها در کمین اند.»

در خیابان هایمان:

پیشتر پیاده روها و پارک ها محل امنی برای قدم زدن بود. ممکن بود مردم ساعت ها در خلوتی گوشه ی پارک بنشینند و با دوستی حرف بزنند یا کتاب بخوانند. یا در پیاده روها در جهت یا خلاف جهت ماشین ها راه بروند. یک وقتی به خودمان آمدیم که جا به جا پلیس گشت و کادر نگهبان و گیت ورود و خروج گذاشتند. آدمهای پیاده از بس توی تاریکی پیاده روها گرفتار آدمهای بیمار جنسی یا کیف قاپ ها و دزدان سوار بر موتور شدند عطای پیاده روی های شبانه و پارک گردی های روزانه را به لقایش بخشیدند و یا با اسپری فلفل و انواع روش های مبارزه شخصی پا به خیابان ها گذاشتند. و البته ، دوربین های عکسبرداری و فیلمبرداری شهری که علاوه بر استفاده در حوزه ی راهنمایی و رانندگی در حوزه ی مسائل امنیتی به کار گرفته شدند، به جای اینکه برای پاک کردن خیابان ها و پارک ها از بیماران روحی و اشرار استفاده شوند. نمونه اش شناسایی نشدن اسیدپاشان اصفهانی در منطقه ای که در آن حداقل سه دوربین مداربسته ی بسیار پیشرفته نصب شده بود. دوربین هایی که بعد از آن برای شناسایی چهره معترضان به اسیدپاشی و دستگیری آنها استفاده شد.

در فروشگاههایمان:

روزهایی که خیلی هم دور نیست هر محله یک بقالی، یک میوه فروشی، یک قصابی، یک لوازم التحریری و یک داروخانه ی امین داشت که حتی اگر وقت خرید پول به قدر کافی همراه خریدار نبود با روی خوش می گفت:«حالا برو بعدا بیار باقیشو»  امروز در هر فروشگاهی ، کوچک یا بزرگ جا به جا نوشته شده:«این مکان مجهز به دوربین مداربسته می باشد» این یعنی آقا یا خانم خریدار، من به شما بی اعتمادم . دست از پا خطا نکنید که اینجا من هم اگر نبینم چشم های تیزبین دوربین ها شما را رصد می کند. در فروشگاه های بزرگ تر، گیت های ورود و خروج، بارکد های ضد سرقت، فروشندگانی که مثل کنه به شما می چسبند و گاهی آنقدر به شما نزدیک می شوند که دلتان می خواهد عطای خرید را به لقایش ببخشید و با حداکثر سرعت از آنجا بگریزید.   

در فضاهای سربسته ی عمومی:

سالن ها و راهروهای سینماها ، راه پله و حیاط های ساختمان های مسکونی و از همه بدتر آسانسورها مجهز به چشم های الکترونیک اند. چه عذاب وجدانی می گیریم از یادآوری همه شکلک هایی که وقت تنهایی مان وقت بالا رفتن یا پایین رفتن توسط آسانسورهای ساختمانمان در آورده ایم. از تصور اینکه چهره های کج و کوله و زبان بیرون افتاده و چشم های چپ شده مان دستمایه خنده ی فردی که رو به مانیتور نشسته شده باشد.

در شرکت ها، موسسات و محل کارمان:

پیج کردن کارمندان به اتاق رئیس اتفاق دلهره آوری است. درست مثل وقتی دانش آموزی به دفتر ناظم مدرسه فرا خوانده می شود. حالا فکر کنید دلیل این فراخوانده شدن این باشد:«خانم شما بعد از ساعت کاری در اتاق کارتان رویت شدید در حالی که....» تصور کنید چقدر حس ناخوشایندی است که بدانید در حین فعالیت روزانه همه ی مکالمات شما شنود می شود و کلیه رفتار شما بازبینی خواهد شد. این اتفاق در گذشته مخفیانه رخ می داد اما در سال های اخیر تلفن های سانترال شرکت ها اعلام می کند کلیه مکالمات شما ضبط می شود. اگر چه هدف ارزیابی مکالمات و شیوه برخورد با مشتریان است اما این از القای حس بی اعتمادی عمیق از سوی مجموعه ای که در آن قعالیت می کنید، نخواهد کاست.

در واقع یک چیزهایی هست که دنیا را زیبا و زندگی را آسوده می کند. بودنشان باعث می شود خیال مان راحت باشد. اعتماد، یکی از مهمترین آنهاست. قفل به گمانم فقط برای این زده می شود که اعتماد نیست. در رابطه با آدم ها، موضوع مهمتر می شود. كاش اگر  از جنبه ای قابل اعتماد نيستيم، سعی كنيم اطرافیان مان را به شوخی یا جدی از آن با خبر كنيم. پشت سر حرف زدني در كار نباشد. انتقادها و پيشنهادهای شجاعانه، رودر رو و بي حاشيه مطرح  شوند و دنياي بيرون و درون آدمی نا امن نباشد.

حتما شما هم شنیده اید این داستان را: « روزی کسی در بیابان فرد نیمه جانی یافت. آب و غذایش داد تا قوتی بگیرد. به سایه اش کشاند و منتظر ماند تا او کاملا سرحال بیاید. انتظار که تمام شد طرف به او حمله کرد. کتکش زد و دست و پایش را بست . بعد مرکب و مالش را برداشت و راه افتاد. مرد افتاده گفت : آهای فلانی! همه ی این کارهایی که کردی چندان مهم نیست! اما ماجرا را برای کسی تعریف نکن چون می ترسم مردانگی در دنیا کم شود.»

 

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان تهران

مدیر کل فرودگاه امام خمینی: حج عمره تا اطلاع ثانوی تعطیل

۲۵ فروردین ۱۳۹۴
خواندن در ۱ دقیقه
مدیر کل فرودگاه امام خمینی: حج عمره تا اطلاع ثانوی تعطیل