close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

مادر، خدا نخواست

۶ بهمن ۱۳۹۴
ادبیات و شما
خواندن در ۲ دقیقه
مادر، خدا نخواست
مادر، خدا نخواست
مادر، خدا نخواست
مادر، خدا نخواست
مادر، خدا نخواست
مادر، خدا نخواست
مادر، خدا نخواست
مادر، خدا نخواست
مادر، خدا نخواست
مادر، خدا نخواست
مادر، خدا نخواست
مادر، خدا نخواست
مادر، خدا نخواست
مادر، خدا نخواست
مادر، خدا نخواست
مادر، خدا نخواست

نمایشگاه مجازی نقاشی‌های «زهرا زینعلی» در ایران‌وایر 
محمد‌ تنگستانی

هر ماه یک نمایشگاه مجازی برای شما در ایران‌وایر برگزار ‌خواهیم کرد. هدف ما معرفی هنرمندان و به نمایش گذاشتن آثارشان و از بین بردن مرز‌های جغرافیایی و زمانی‌ست، شما در هر کجای دنیا که باشید و یا هر ساعتی از شبانه روز که باشد می‌توانید به نمایشگاه‌های مجازی ما در ایران وایر سر بزنید. 
برای این ماه، تعدادی از نقاشی‌های «زهرا زینعلی» را شما انتخاب کرده‌ایم. این نقاشی‌ها با تلفیق طراحی و ترکیب ‌مواد خلق شده‌اند. انسان در عصر معاصر موضوع نقاشی‌های زهراست که در فضا‌ی اکسپرسیونیسم خلق شده‌اند. نقاش و طراح ۴۰ ساله زاده تهران «زهرا زینعلی» فارغ‌التحصیل رشته نقاشی از دانشکده هنر و معماری تهران است. او طی فعالیت هنری خود در ایران بیشتر روی خلق مناظر طبیعی تمرکز داشت، اما به گفته خودش ، زندگی واقعی او به عنوان نقاش در پاریس آغاز شده است و رویارویی با صحنه‌های جنگ و کشتار و خشونت در رسانه‌ها و بی‌تفاوتی جامعه مصرف‌زده تأثیر بیشتری بر نقاشی‌هایش گذاشته است.  زهرا زینعلی پیش از این در یک  نمایشگاه گروهی و دو نمایشگاه انفرادی در تهران و پاریس کارهایش را به نمایش گذاشته است.

زهرا  برای مخاطبین این نمایشگاه در ایران‌وایر یادداشت زیر را نوشته است:
سال ١٣٦٧ بود كه با مادرم برای ديدن خرابه‌های چند خانه، در محله‌ای در آن زندگی می‌کردیم رفتم. آن خانه‌ها چند روز پيش از آن مورد هدف موشك‌های عراقی قرار گرفته بود. می‌گفتند آن حمله كلی كشته و زخمي داشته  است، از مادرم پرسيدم جنگ كی تمام می‌شود، كي راحت خواهیم شد مادرم با نگرانی به من نگاه كرد و گفت اگه خدا بخواهد بزودي.
با بزرگ شدن من انگار مشكلات هم بزرگتر و عميق‌تَر مي‌شدند ،فقر، بیاخلاقي ، اعتياد ،طلاق و مابقی مشکلات اجتماعی روزبه‌روز بیشتر می‌شد و من بزرگ‌تر، هيچ كاري از دستم بر نمی‌آمد، از غم آدم‌ها رنج مي‌بردم  با خودم مي‌گفتم پس كي اين غصه‌ها تمام خواهند شد، كی راحت می‌شویم، اما مادرم...
ايران را ترك كردم در آرزوی زندگی آرام‌تَر اما همه جا آسمان یک رنگ است. هر روز ويرانه‌هایی بدتَر از سال ۱۳۶۷ را در رسانه‌ها می‌دیدم. هزاران كشته و ميليون‌ها آواره. در عصر تكنولوژی ، عصر قوانين پيشرفته و  حقوق بشر شاهد اتقاتی بدتر از انفجار خمپاره و  موشك بودم.
سرهاي بريده‌ای كه اميد من را به آينده و  انسانيت  به نااميدی می‌کشیدند، با خودم گفتم ما هرگز از اين كابوس بی‌وقفه رهایی نخواهيم داشت و باز مادرم را تصور کردم که می‌گفت... 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

ویدیو روز

پسری که دوربین جای صورت داشت

۶ بهمن ۱۳۹۴
خواندن در ۱۶ دقیقه
پسری که دوربین جای صورت داشت