میرحسین موسوی در پیامی که یادآور درخواست روح الله خمینی از ارتش شاه در روزهای منتهی به انقلاب بهمن ۵۷ است، از نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران خواسته به روی مردم ایران اسلحه نکشند. این پیام چه معنایی دارد و چه اثری خواهد گذاشت؟
***
یکی از تفاوتهای اعتراضات اخیر با اعتراضات گذشته، تاکید نیروهای انتظامی و امنیتی بر ایستادگی «تا آخرین لحظه» و در مقابل خطاب قرار دادن آنان توسط چهرههای سیاسی در داخل کشور و هنرمندان برای ایستادن در کنار «ملت» است.
در این میان تازهترین اتفاقی که شاید برای گروهی قابل انتظار نبود، درخواست «میرحسین موسوی» از نیروهای مسلح و نظامیان برای اینکه «در سمت حقیقت» و «در سمت ملت» بایستند و روی آنها اسلحه نکشند بود.
میرحسین موسوی آخرین نخستوزیر ایران، در نامه ای خطاب به نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران گفته است: «تواناییهایی که به شما محول شده، برای دفاع از مردم است و نه سرکوب، برای حراست از مظلومان است نه نوکری قدرتمندان و جباران، برای آرامش تودههای میلیونی و بهویژه فرودستان است، نه تثبیت قدرت صاحب منصبان غافل.»
شاید انتظار نبود که میرحسین موسوی بیانیه خود را خطاب به نیروهای مسلح صادر کند، بلکه تصور میشد که این بیانیه رهبر و سایر مقام های رده اول جمهوری اسلامی را خطاب قرار خواهد داد و یا به صورت کلی از سرکوب معترضان انتقاد خواهد کرد.
اینک اما او عملا از مرحله سخن گفتن با رهبر و مقامات جمهوری اسلامی و سرداران سرکوب عبور کرده و نیروهای مسلح را خطاب قرار داده است. شاید به این دلیل که مطمئن است حکومت تغییر محسوسی در رفتار خود نخواهد داد و راه همیشگی سرکوب را در پیش خواهد گرفت.
خطاب قرار دادن نیروهای نظامی برای ایستادن در کنار مردم در فضای سیاسی داخلی بیسابقه است. پیش از این تنها نیروهای سیاسی در خارج از کشور نیروهای مسلح را خطاب قرار میدادند.
این روند در داخل کشور سال ۱۳۸۸ ابتدا از هنرمندان شروع شد، از جمله «محمدرضا شجریان» که شعر اعتراضی «تفنگت را زمین بگذار» را در اعتراض به سرکوب معترضان در خیابانها خواند.
پس از اعتراضات رخ داده به از فروریختن متروپل نیز حدود ۲۰۰ سینماگر در بیانیهای با عنوان «تفنگت را زمین بگذار»، با اشاره به اعتراضات آبادان و دیگر اعتراضات، از نیروهای نظامی خواستند دست از سرکوب معترضان بردارند.
این درخواستها اما با بیانیه میرحسین موسوی تفاوت ساختاری دارد، چرا که ممکن است ترانه شجریان و بیانیه سینماگران سمبولیک تصور شود، بیانیه موسوی اما ممکن است حاکی از یک روند جدید باشد که از کل حاکمیت قطع امید کرده و تنها حلقه آخر سرکوب را خطاب قرار میدهد.
پیام میرحسین موسوی از این جهت نیز اهمیت دارد که فارغ از مناقشههایی که چه کسی رهبری اعتراضات را در دست دارد، بررسی خواهد شد.
یکی از تفاوتهای موسوی و «کروبی» با چهرههای سیاسی در خارج از کشور این است که این دو به دلیل سن و وضعیت خود، دیگر ادعا و یا امکان رهبری اعتراضات و یا حکومت انتقالی آینده را ندارند و تنها میتوانند به عنوان شخصیتهای میانجی نقش ایفا کنند.
بیانیه موسوی از سوی دیگر میتواند شکافها در درون جمهوری اسلامی را بیشتر کند. هر چند که این شکاف بیشتر محدود به فضای سیاسی خواهد بود، چرا که بسیاری از نیروهای نظامی نسل جدیدی هستند که شناخت و تصوری از میرحسین موسوی و دهه ۶۰ ندارند.
همانگونه که بیانیه او درباره موروثی شدن رهبری، نهادهای نظامی و رسانههای نزدیک به خامنهای و حتی مجلس خبرگان رهبری را وادار به واکنش کرد، این بیانیه هم احتمالا همچنین فرصتی را فراهم خواهد کرد که برخی چهرههای سیاسی در داخل درباره اعتراضات سخن بگویند.
بسیاری از منتقدان سیاسی داخل ایران درباره اعتراضات سکوت کردهاند. نه از حکومت حمایت میکنند و نه از معترضان. فائزه هاشمی که در این زمینه حرف زده و جانب معترضان ایستاده اینک در بازداشت سرداران سرکوب است.
این بیانیه را همچنین شاید بتوان به تعبیری دعوت به تکرار «بی طرفی ارتش» در مقابل اعتراضات در انقلاب ۵۷ دانست. اتفاقی که به دلیل تفاوتهای ساختاری بسیار بین شرایط، هنوز نمیتوان هیچ چشم اندازی برای تکرار آن متصور بود.
در همین حال نیروی انتظامی در یک اتفاق بیسابقه در بیانیهای تاکید کرده که تا «آخرین لحظه» ایستادگی خواهد کرد. وزارت اطلاعات نیز مدعی «جنگِ تمام عیار شناختی» شده «تا آنجا که اسیرانِ چشم و گوش بسته عالَم مجازی و برخی سلبریتیهای بیهویت یا مامور در جهان مجازی، با ایرانی مواجه میشوند که سقوط کرده یا در معرضِ سقوط نزدیک است.»
اصل تاکید بر «آخرین لحظه» و «سقوط» در این بیانیهها اما خود موضوعی بیسابقه است.
در این میان برخی نیز میرحسین موسوی را فردی دانستهاند که جمهوری اسلامی در نهایت به او رجوع خواهد کرد، همانگونه که شاه به بختیار رجوع کرد. رفتار رهبر جمهوری اسلامی در گذشته اما همواره مخالف این رویه بوده و هیچ نشانهای درباره این احتمال وجود ندارد.
بیانیه شبیه به شبنامه درباره معزول بودن خامنهای
روز جمعه نیز سایت «زیتون»، بیانیه گروهی از طلاب و مدرسین حوزههای علمیه قم، مشهد و تهران، را منتشر کرد که در آن اعلام کرده بودند، خامنهای بر فرض پذیرش ولایت ابتدایی او، به دلیل «جنایات و تقصیرات متعددی که در طول حکومتش» داشته از ولایت منعزل و احکام صادره از او و منصوبانش «مصداق رجوع به طاغوت» است.
این بیانیه یادآور سخنان برخی از حامیان خامنهای است که درباره نبود نظارت بر رهبر جمهوری اسلامی میگفتند، اگر ولی فقیه از عدالت ساقط شود خود به خود از این مقام عزل خواهد شد. اینک گویا شرایط به آن وضعیت مورد تصور رسیده است.
بیانیه این روحانیون و مدرسان حوزه علمیه اما از جهاتی شبیه شب نامهها و اطلاعیههای دهه ۶۰ است که افراد نام خود را در آن درج نمیکردند. این اتفاق همچنین بر خلاف زمان شاه است که روحانیون در آن اکثر بیانیههای خود را با امضا منتشر میکردند.
در این میان روحانیون نویسنده بیانیه اما احساس میکنند که هزینه انتشار این بیانیه با اسم برایشان بسیار سنگین خواهد بود و از سوی دیگر به دلیل وضعیت فعلی، بازداشت یا اتفاق دیگر برایشان بازتاب جدی نیز در جامعه نخواهد داشت.
در سال ۱۳۸۸ گروهی از روحانیون موسوم به چپ، از جمله آیتالله «صانعی» یا آیتالله «دستغیب»، صریحا از معترضان حمایت کردند، اما وارد حریم خامنهای نشدند. در آن زمان «علی فضلی»، جانشین قرارگاه ثارالله تهران اعلام کرد که آیتالله صانعی قصد تجمع در حرم آیتالله خمینی را داشته و او در اینباره به این مرجع تقلید هشدار داده و به تعبیری او را تهدید کرده است.
اینک در نبود چهرههایی چون آیت الله منتظری، بعید است که در کوتاه مدت جریانی در حوزه علمیه، قصد درگیری علنی جدی با خامنهای را داشته باشد.
ثبت نظر