در جمهوری اسلامی ایران اوضاع میتواند غیر قابل باورتر از آنچه باشد که از ذهنها میگذرد؛ مانند مصاحبه یک زندانی از زندان بدنام «اوین» با یک تلویزیونی خبری امریکایی درباره شرایط غمبار و شکنندهای که همانند یک گروگان در آن اسیر شده است.
نوروزی دیگر در راه است و تپههای اوین که از داخل حیاط زندان معلوم هستند، کم کم سرسبز میشوند اما خبری از جمع شدن خانوادگی نیست. جمهوری اسلامی نزدیک به یک دهه است زندگی را بر خانواده نمازیها همچون هزاران خانواده دیگر تلخ کرده است.
«سیامک نمازی»، شهروند ایرانی امریکایی پس از توافق اتمی «برجام»، به دعوت مقامهای دولت جمهوری اسلامی ایران که ایرانیان خارج از کشور را تشویق به سفر به سرزمین مادری میکردند، به تهران رفت و غافلگیرانه بازداشت، محاکمه و به اتهامهای «جاسوسی» و «همکاری با دولت متخاصم» ایالات متحده حکم حبس از دادگاه انقلاب گرفت.
زمانی که سیامک در یک بازداشت خودسرانه توسط ماموران جمهوری اسلامی بازداشت شد، ۴۳ ساله بود. حالا در ۵۱ سالگی، از بند چهار زندان اوین با «کریستین امانپور»، خبرنگار ایرانی امریکایی شبکه تلویزیونی «سیانان» از قلب یکی از مراکز نقض حقوق بشر کموبیش با لحنی التماسی از رییس جمهوری امریکا میخواهد به این کابوس پایان دهد. نه فقط کابوس او که دیگر ایرانی امریکاییهای اسیر شده در دست جمهوری اسلامی.
صدای لرزان او خطاب به «جو بایدن»، رییس جمهوری امریکا، بازتاب وضعیت مبهمی است که او از حدود هشت سال پیش در آن گیر کرده است. سیامک نمازی از بایدن میخواهد بالاتر از موضوعات سیاسی زودگر فکر کند و تصمیم بگیرد و او را پس، به خانهاش برگرداند.
میگوید خودش، «مراد طاهباز» و «عماد شرقی» روی هم ۱۸ سال را در اوین سپری کرده و نگرانند که کاخ سفید متوجه وضعیت خطیر آنها نباشد.
سیامک میگوید «جان کری»، وزیر خارجه دولت «باراک اوباما» وعده آزادی چند هفتهای به او داده بود.
ریاست جمهوری اوباما، «دونالد ترامپ» و نیمی از دوره جو بایدن به پایان رسیده است اما سیامک نمازی بی چشماندازی از این که کابوس چه وقت تمام میشود، احتمالا نوروز دیگری را دور از خانه و خانواده در اوین در پیش دارد.
زمانی که سیامک از سوی ماموران جمهوری اسلامی دستگیر و زندانی شد، پدر او، «باقر نمازی» که کارمند بازنشسته «صندوق کودکان سازمان ملل» (یونیسف) است، به ایران رفت تا برای آزادی پسر تلاشی کند. ماموران او را هم گرفتند و زندانی کردند و تا پاییز امسال که با تنی رنجور سرانجام اجازه خروج از ایران گرفت، شکل دیگری از اسارت را بر خانواده نمازیها تحمیل کردند. سیامک میگوید این عذاب وجدان بازداشت پدرش به خاطر او، به غم زندانی شدن بی دلیلش اضافه شده بود.
باقر نمازی از ایران خارج شده و دورههای درمانی را آغاز کرده است اما میگوید تا پسرش در زندان است، کاملا آزاد نخواهد بود.
او میگوید بسیار بسیار بسیار به پسرش افتخار میکند و بسیار بسیار بسیار از غلیه سیاست بر انسان غمگین است.
سیامک در این سالها به روسای جمهوری امریکا نامه نوشته، اعتصاب غذا کرده و به بیرون پیام فرستاده است تا راهی برای آزادی او فراهم شود اما اینک پشت میلههای زندان اوین، احساس فردی را دارد که در کنار دیگر زندانیان ایرانی امریکایی به فراموشی سپرده شدهاند.
در زمان اجرای برجام در دی سال ۱۳۹۴، جمهوری اسلامی ایران در ازای دریافت میلیونها دلار از طلبهایش در امریکا که به صورت نقد با یک هواپیمای اختصاصی به تهران فرستاده شدند، شماری از زندانیان ایرانی امریکایی را آزاد کرد. در میان آنها نام یک نفر اعلام نشده بود و تصور میشد که سیامک پس از چند ماه بازداشت، همان فرد است. اما هواپیما بدون سیامک از آسمان ایران خارج شد و او در اوین باقی ماند و خیلی زود ایرانی امریکاییهای دیگری هم با دستگیریهای خودسرانه حکومت ایران، به او پیوستند.
سیامک نمازی حالا قدیمیترین زندانی ایرانی امریکایی در جمهوری اسلامی ایران است. مقامهای نظام میگویند لازم است که حدود هشت میلیارد دلار از پولهای صادرات نفت ایران به کره جنوبی که پس از تحریمهای امریکا در دوره ترامپ توقیف شدهاند، آزاد شوند.
مقامهای نظام این روزها درباره ضرورت آزادی زندانیهای امریکایی میگویند و اشارهای هم به نیاز به آزاد شدن ۸هشت میلیارد دلار در کره جنوبی دارند.
سیامک میگوید خطر صحبت با امانپور و سیانان را به جان خریده است تا مستقیم به رییس جمهوری امریکا بگوید که تنها او میتواند برای آزادی آنها اقدام کند.
احتمال دارد تماس با سیانان با خواست گروگانگیر همسو باشد و آزادی او که عملا موکول به گرفتن پولهای توقیف شده ایران است، جمهوری اسلامی را به مقصودش برساند اما این اصلا به معنی نداشتن عواقب بعدی برای سیامک نمازی نیست.
ماموران جمهوری اسلامی راههای زیادی برای تحت شکنجه قرار دادن افراد دارند که بیان آنها ساده است اما تاثیری ویرانگر بر زندانی دارند. وعده دروغ آزادی و گفتن این که آماده رفتن از زندان شود و سپس معطل کردن و سرانجام ادامه بازداشت، کاری با زندانی میکند که انگار روزهای اول بازداشتش شروع شده است.
نوروز در راه است، پدر سیامک از آزادی خودش خوشحال. اما پسر در اوین مانده و نوروز دیگری در راه است و چشمانداز جمع شدن خانواده دور هم مبهم و دور. تا وقتی هم عزیزی مثل گروگان پشت میلههای زندان است، انگار هرگز آن روز نخواهد رسید.
ثبت نظر