بعد از کشتار دهها کولبر با شلیک مستقیم نیروهای مرزبانی جمهوری اسلامی و زنده زنده در آتش سوختن سوختبران در پی تعقیب و گریزها، حالا سازمانهای حقوقبشری میگویند با گسترش فقر و بیکاری در استانهایی که جمعیت لُر بالایی دارند، تعداد جوانانی که «شوتیبری» میکنند هم افزایش یافته است؛ جوانانی که از بنادر جنوب، با خودرو لوازم بهداشتی، نوشابه و آبمیوه، پارچه و ریسیور ماهواره میبرند و دستمزد میگیرند. بهای این دستمزد اما جان آنها است که با تصادف و حتی شلیک مستقیم نیروهای انتظامی گرفته میشود.
شوتیها کیستند و چرا جانشان در خطر است؟
***
هفته پیش خبرگزاری حقوقبشری «هیرمان» که اخبار نقض حقوق شهروندان لُر را منتشر میکند، از مرگ یک جوان لُر بعد از ۱۲ روز کُما خبر داد.
«امین طاهرنسب» ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ با بار «شوتی» از سمت جنوب به سمت تهران در حرکت بوده است.
در محور درود به الیگودرز در استان لرستان، ماموران نیروی انتظامی به صورت چراغ خاموش، خودروی او را تعقیب و به چرخ عقب خودروی او شلیک میکنند. بعد از چند کیلومتر تعقیب و گریز، برادر امین که همراه او بوده است، پیشنهاد میکند که بایستند. امین به قصد توقف، سرعت را کم میکند که ناگهان ماموران خودروی او را تیرباران میکنند و این منجر به واژگونی آن میشود. امین به کما میرود و لگن برادرش نیز میشکند.
این اولین بار نیست جوانانی که بار تهلنجی را از جنوب بار میزنند و تا تهران، اصفهان، شیراز و شمال میرسانند، طعمه مرگ میشوند. گزارشها از مرگ رانندگان خودروهایی که بار تهلنجی یا باری که هزینه گمرک آن پرداخت نشده است را از بنادر جنوب به شهرهای بزرگ در مرکز ایران میرسانند، بسیار است.
رسانههای ایران میگویند اغلب آنها در اثر سرعت غیرمجاز و بیاحتیاطی در رانندگی کشته میشوند اما گاه و بیگاه خبرهایی از تعقیب و گریزهای خطرناک پلیس، شلیک به خودروهایشان یا شلیک مستقیم به خود آنها هم منتشر میشود.
در حالی که رسانههای حکومتی شوتیبرها را عامل ناامنی جادهها و مرگ و میر مسافران میدانند، فعالان و نهادهای حقوقبشری میگویند این جوانان که اغلب از گروه اتنیکی لر و از استان کهگیلویه و بویراحمد، یکی از به حاشیه رانده شدهترین استانهای ایران هستند، چارهای جز به روی آوردن به چنین کاری ندارند.
عدهای دیگر نیز لیستهای سالانه بلند بالا برای ممنوعیت واردات به بهانههای مختلف، از جمله غربی بودن را عامل تقاضای بالای بعضی از کالاهای مصرفی در شهرهای بزرگ میدانند و سود ناشی از آن را انگیزهای برای شهروندانی که به شوتیبری روی میآورند یا برای صاحبان مغازهها در تهران کار میکنند، عنوان میکنند.
«الف» یک شهروند ساکن تهران است و از هواداران پروپاقرص نوشیدنی به نام «شانی». شانی نوعی نوشابه تولید شرکت «پپسی» است که فقط برای کشورهای خاورمیانه تولید میشود و چند سالی است ایران واردات آن را ممنوع کرده است.
روزنامه «شرق» در تیرماه ۱۳۹۷ در گزارشی لیست اقلام ممنوع شده وارداتی را اعلام کرده که یکی از آنها شانی است. اگرچه دلیل این ممنوعیت هرگز از سوی مقامات اعلام نشده ولی الف، شهروندی که تا قبل از آن زمان به راحتی نوشابه مورد علاقهاش را میخریده است و حالا فقط از چند مغازه انگشتشمار و آنهم با قیمت چندین برابر میخرد، میگوید احتمالا چون تولید شرکت امریکایی پپسی است و برای عربستان سعودی، کویت و امارات تولید میشود و در آنجا فراوان است، دولت ایران واردات آن را ممنوع کرده است.
بررسیهای «ایرانوایر» نشان دادهاند یکی از اقلامی که شوتیها با خود به تهران میآورند، نوشابههای شانی است.
«آرش نیکخو»، فعال محیط زیست و اهل استان کهکیلویه و بویراحمد نیز این موضوع را تایید میکند و درباره اقلامی که شوتیها با خود حمل میکنند، به «ایرانوایر» میگوید: «عمده کالاهایی که حمل میکنند، شامل پارچه، نوشیدنیهای بدون الکل مثل شانی و لوازم خانگی است که در بنادر جنوبی بهصورت تهلنجی و بدون گمرکی وارد میشوند. شوتیها یا صاحببارها با قیمتهای خیلی پایینی آن را میخرند و به استانهای مرکزی و بزرگ حمل میکنند و به مغازهدار تحویل میدهند.»
جان برای نان یا عشق به پول باد آورده
به گفته نیکخو، فعال محیط زیست اهل کهگیلویه و بویراحمد که خود از نزدیک شوتیها را دیده است و برخی از رانندگان شوتیبر را میشناسد، سود یا دستمزد ناشی از حمل و نقل این بار برای شوتیها به نسبت سایر مشاغل بیشتر است و چون سریعتر واصل میشود، بسیاری از جوانان در استانهای اطراف استانهای جنوب ایران به این کار روی میآورند.
او معتقد است که سودهای سرشار و کوتاهمدت انگیزه اصلی جوانانی است که دست به شوتیبری میزنند: «اینکه همه شوتیها عموما افراد فقیری هستند و از روی ناچاری به این کار دست میزنند را من باور ندارم، چون نمونههای بسیاری را میشناسم که افراد فقیری نیستند. آنها بهخاطر سود سرشار و کوتاهمدتی که برایشان به همراه دارد، دست به این کار میزنند.»
با اینحال، او به افزایش شوتیها در سالهای گذشته و همزمان با بیکاری بیشتر و فقر گستردهتر اشاره میکند و میگوید: «به صورت حسی و بر اساس آن چه در سطح شهر میبینیم، تعدادشان در سالهای اخیر خیلی افزایش پیدا کرده است. پلاکهایی که در شهر میچرخند و شکل ماشینشان که در حالت خالی، عقب آن بالاتر است، مشخص میکند که تعداد چهقدر زیاد شده است. باید کار تحقیقاتی انجام بگیرد ولی در مجموع، ظاهرا از زمانی که فقر در کشور ما رو به رشد بوده، تعداد شوتیها بیشتر شده است.»
برخلاف نیکخو، «رضا اکوانیان»، فعال حقوقبشر که خود نیز اهل دهدشت در استان کهگیلویه و بویراحمد است و موارد بی شماری از خطرات جانی مرتبط با شوتیها در لرستان را گزارش کرده است، میگوید شوتی یعنی در آوردن یک لقمه نان که جمهوری اسلامی از مردم ایران دریغ کرده است؛ یعنی خطر کردن و تلاش برای به دست آوردن چیزی در حد زنده ماندن؛ چیزی که در راه به دست آوردن آن جانشان را کف دستشان میگذارند و خطر پشت خطر میکنند.»
او با توضیح این که برخی از شوتیها فقط بابت رانندگی روی خودروی صاحببار یا خودروی یک فرد سومی، دستمزد اندکی معادل یک تا سه میلیون تومان دریافت میکنند، میگوید: «موتور خودروهایشان اغلب تقویت شده است و دیفرانسیل عقب را بالا بردهاند و برخی کاتالیزور و اگزوز را حذف کردهاند و سرعتهای بالا دارند. بعضا هم با سرعت ۱۲۰ تا ۱۸۰ کیلومتر و در اتوبانها تا ۲۲۰ کیلومتر در ساعت هم حرکت میکنند. رانندههای شوتی به هیچوجه در جاده توقف نمیکنند و از زمانیکه راه میافتند تا زمان رسیدن به مقصد و تحویل بار، توقفی ندارند. برای همین میزان تصادفهای مرگبار رانندگی بین آنها زیاد است.»
او به تعقیب و گریزها و شلیک ماموران به سمت خودروی این شهروندان نیز اشاره میکند و میگوید: «شوتیها جانشان را گرفتنهاد کف دستشان و هر وقت از خانه به قصد جابهجایی کالا بیرون میروند، احتمال هر حادثهای را میدهند.»
این فعال حقوق بشر با تاکید بر این که مهمترین دلیل روی آوردن جوانان لر، بهویژه در استان کهگیلویه و بویراحمد، فقر اقتصادی، بیکاری و مشکلات معیشتی است، میگوید: «عملا با جوانانی طرف هستیم که هیچ راه دیگری نداشته و به سمت این شغلها آمدهاند تا نان بیاورند.»
او تاکید میکند: «حکومت نه تنها هیچ فکری به حالشان نکرده است بلکه با سیاستهای اقتصادی دولتهای مختلف، روزبهروز وضع مردم را از قبل بدتر کردهاند. در نظر داشته باشید اگر معلم، کاسب یا کارگر باشید، لااقل یک نان بخور و نمیری در ماه در میآورید و این ماه را به ماه بعد میچسبانید ولی راننده شوتیها اغلب از استانهایی میآیند که وضعیت اشتغال بسیار بدی دارند. کشاورزی هم به واسطه سیاستهای محیط زیستی چهار دهه اخیر، سال به سال بدتر شده است و این رانندههای شوتی هیچ درآمد ثابتی ندارند.»
اکوانیان میگوید: «در استان کهگیلویه و بویراحمد با جمعیت بالای شهروندان لر، با دستههای مختلف جوانانی روبهرو هستید که کارشان از بیکاری و فقر اقتصادی گذشته است و برای زنده ماندن در سایه بیتوجهی حکومت، راه پیش روی خود را همین میبینند تا جانشان را کف دست بگیرند و شوتی شوند.»
شوتیبری؛ ستم اتنیکی یا جبر جغرافیایی صرف
آرش نیکخو بر این باور است که شوتیها از یک گروه اتنیکی خاص، مثلا شهروندان لُر نیستند و بسته به این که بار را از کدام بندر جنوب تحویل میگیرند و به کدام کلانشهر مرکزی ایران میبرند، میتوانند از میان مردمان استانهای لرستان، فارس، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد و حتی بوشهر و خوزستان باشند: «اینکه به صورت اتنیکی، به شهروندی مورد شوتی تحمیل شده باشد، نگاهی بدبینانه است. شهرهای چسبیده به بنادر جنوبی عمدتا لرنشین هستند و گذرگاه به سمت شهرهای مرکزی. شوتی هم طبعا قرار است از شهرهای جنوبی بار را تحویل شهرهای مرکزی بدهد و برای این که گذر کند، طبیعتا بهتر است از استانهایی باشد که در آن زندگی کرده است و راهها را به خوبی میشناسد.»
او توضیح میدهد: «مثلا وقتی از استان بوشهر، مثل بندر دیلم و گناوه بخواهد باری را انتقال بدهد، باید از یاسوج یا دهدشت رد شود و به اصفهان و مرکز برود. طبیعتا افرادی از این مسیر میروند که از استان کهگیلویه و بویراحمد هستند.»
نیک خو تاکید میکند: «آیا فقط افرادی از استانهای لرنشین این کار را میکنند؟ خیر، چنین چیزی درست نیست و شوتیها از اصفهان، کهگیلویه و بویراحمد، استانهای جنوبی مثل بوشهر و استان فارس هم هستند و این بستگی دارد که محموله از کجا بیاید و به کجا برود.»
با این وجود، بهنظر میرسد که جبر جغرافیایی در بستر مناسبات اجتماعی و اقتصاد سیاسی مرکزگرایانه است که معنا مییابد.
رضا اکوانیان نیز بر همین موضوع تاکید میکند و میگوید در استانی با تمرکز بالای شوتیها مانند کهگیلویه و بویراحمد، نرخ بیکاری، تورم و صنایعی که جوانان در آن بهطور بالقوه میتوانند مشغول بهکار شوند، بسیار اندک است و به همین دلیل بسیاری از جوانان یا به شغل پرخطری چون شوتیبری روی میآورند یا ناچار راه حاشیه تهران، اصفهان، شیراز و دیگر شهرهای بزرگ را در پیش میگیرند.
در سال ۱۴۰۱، نرخ بیکاری استان کهگیلویه و بویراحمد ۹.۱ درصد بود، در حالیکه رقم بیکاری کل کشور ۸.۲ درصد بوده است.
همچنین بنا به گزارش رسانههای حکومتی ایران، آخرین نرخ تورم سالانه به تفکیک استان ۵۱.۹ درصد در کهگیلویه و بویراحمد بوده و
به گزارش خبرگزاری «فارس»، وابسته به سپاه پاسداران، طی سالهای اخیر به دلیل عدم نظارت دقیق و مستمر دستگاههای متولی در حوزه اقتصاد، نرخ تورم بالایی را تجربه کرده و همواره در ردیف استانهای اول با بیشترین نرخ تورم قرار داشته است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر