خبر جان باختن «میترا آسوده»، پزشک جراح عمومی، مشکلات کادر درمان وهمراهان بیمار را بار دیگر یادآوری کرد.
میترا آسوده که دو سال پیش به دنبال فوت بیمارش پس از جراحی در بیمارستان «بوعلی» مریوان مورد حمله بستگان بیمار قرار گرفت، چند روز پیش در همان شهر جان باخت.
رسانه های داخلی ایران گزارش دادند که دکتر میترا آسوده اسفند سال ۱۴۰۰ به دنبال فوت بیماری که جراحی کرده بود، مورد حمله و توهین بستگان بیمار قرار گرفت. او در آن تاریخ در حال گذراندن طرح خود بود و رزیدنت محسوب میشد. بعد از این اتفاق، فرماندار مریوان و برخی مسوولان از این پزشک دلجویی کردند.
به نوشته روزنامه «همشهری»، بعد از فوت بیمار، خانوادهاش شکایتی مطرح کرده بودند که یکی دو بار در کمیسیونهای متعدد نظام پزشکی و پزشک قانونی بررسی شده بود.
میترا آسوده پس از پایان طرح خود به تهران رفت و در بیمارستان دیگری مشغول به کار شد. به نوشته همشهری، روزی که میترا آسوده جان باخت، برای حضور در جلسه تجدیدنظر پرونده مربوطه به نظام پزشکی مریوان رفته بود. پس از پایان جلسه، حال او در داخل تاکسی بد شد و مدتی پس از این که به بیمارستان منتقل شد، جان باخت.
برخی وبسایتهای خبری به نقل از کانالهای اخبار پزشکی و با توجه به پیام آخر میترا آسوده در اینستاگرام خود نوشتند که این پزشک جوان خودکشی کرده است.
او در این پیام نوشته بود: «مرا در زمین بکارید، شاید چیزی بهتر روئید. در این بزرگ بیهمتا نمیگنجم. قرآن نخوانید. برام از سهراب بخوانید.»
این خبر از سوی خانواده این پزشک تایید و یا تکذیب نشده است.
فشار جسمی و روانی کار سنگین روی دوش پزشکان جوان
موضوع حمله بستگان فرد فوت شده به یک پزشک در مریوان یادآور اخبار متعدد چنین برخوردهایی با پزشکانِ است که هر از چند گاهی شنیده میشود. اما در کنار آن، فشار روحی و جسمی سنگینی که روی دوش پزشکان جوان، دانشجویان سالهای پایان پزشکی است را هم یادآوری میکند.
یک متخصص بیهوشی که سابقه کار در بیمارستانهای تهران را دارد، به «ایرانوایر» گفت گاهی ریشه تعارضها بین همراهان بیمار با کادر درمان، در دوران آموزش پزشکان ایجاد میشود.
به گفته او، ساختار آموزش پزشکی و مراکز درمانی در این دوران از دانشجو یک بیمار میسازد: «از پزشکی که دوره اینترن یا رزیدنت را میگذارند تا پرستارانی در ترمهای آخر دوره طرح میگذرانند، انواع سوءاستفادهها میشود.»
او توضیح داد: «از دانشجویان کشیک با مدت زمان طولانی میخواهند وظایفی برعهده دانشجو میگذارند ولی درآمد آن به جیب استاد و پزشک دیگری میرود؛ یعنی استاد کنار دانشجو نیست و دانشجو کار او را انجام میدهد ولی حقوق آن به جیب پزشک میرود. وقتی استاد برای نظارت نیست، هم بیمار متضرر میشود و هم دانشجو که از راهنمایی استاد محروم است. ضمن این که سود کار او را دکتر میبیند. این کار آسیب روانی بسیاری به دانشجویان پزشکی وارد میکند.»
در سالهای اخیر گزارشهای متعددی از خودکشی رزیدنتها و دانشجویان سال آخر پرستاری منتشر و دلایل آن، ساعت کار زیاد و فشار روانی عنوان شدهاند. این دانشجویان پس از فارغالتحصیلی نیز همین آسیبها را با خود در آینده حمل میکنند.
چندی پیش «علی سلحشور»، نماینده پزشکان متخصص طرحی در نظام پزشکی در واکنش به شرایط کاری سخت رزیدنتها، از خودکشی ۱۳ رزیدنت بین سال ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۱ خبر داد.
خبرگزاری «ایرنا» هم در گزارشی به نقل از مدیر اورژانس «بیمارستان سینا» نوشت: «تمام بار بیمارستانهای آموزشی درمانی بر شانههای رزیدنتها گذاشته میشود و میتوان گفت که وظیفه آنها بسیار سنگین است. مشکل دیگر، دستمزد است. زیرا دستمزدی که به رزیدنتها داده میشود، هیچ تناسبی با وضعیت اقتصادی ندارد.»
در چنین شرایطی، بیمار و همراهان آن از رزیدنتی که ساعتهای طولانی در کشیک بوده، انتظار برخوردی کاملا حرفهای، تسکین دهنده و بدون اشتباه در تشخیص دارند.
این متخصص بیهوشی به «ایرانوایر» گفت در بخش درمان یک سیستم بیمار شکل گرفته است که بسیاری از بخشها و افراد از مسوولیت خود شانه خالی میکنند و کار را به گردن یکدیگر میاندازند. بنابراین وقتی بیماران به یک مرکز درمانی دولتی میرسند، معمولا سردرگم میشوند.
سه شیفت کار در روز پیامد تورم برای پزشکان
یکی دیگر از پزشکان جوان ساکن تهران به «ایرانوایر» گفت بخشی از مشکلات بین بیماران و کادر درمان که منجر به تنش و درگیری میشود، ناشی از فشار هزینههای سنگین زندگی است.
به گفته او، پزشکان به خاطر تورم بالا و هزینههای سنگین زندگی در شیفتهای فشرده کار میکنند تا کیفیت زندگی خود را بالا ببرند.
این پزشک توضیح داد: «من و همسرم که هر دو پزشک متخصص هستیم، فقط یک روز در هفته یکدیگر را میبینیم. در بیمارستان و درمانگاه شیفت داریم و به کلینیکهای مختلف میرویم. این وضعیت روی رفتار پزشکها هم تاثیر میگذارد.»
این پزشک گفت آستانه تحملش در محیط کار هم پایین آمده و در مواردی که مجبور به ویزیت بیماران زیادی بوده و درمانگاه خیلی شلوغ است، بیحوصله میشود و خیلی به حرفهای بیمار گوش نمیدهد، مگر این که خطر جانی وجود داشته و بیمار اورژانسی باشد.
از سوی دیگر، توضیح داد که گاهی اوقات رفتار مردم هم با کادر درمان خوب نیست.
به گفته او، وقتی بیماران و بستگانشان به محل درمان مراجعه میکنند، خشم خود را از هر چه بر آنها گذشته است، بر سر افرادی که در آن محل هستند، با هر ادبیاتی خالی میکنند.
این پزشک با بیان این که در مقطعی به دلیل درمان طولانی پدر همسرش، مدت زیادی به مراکز درمانی مراجعه میکرده است، گفت رفتار متقابل کادر درمان و بیماران را از هر دو سو تجربه کرده است؛ هم از نظر بیمار و هم از نظر پزشک: «وقتی خوب نگاه میکنم، میبینم همه خشمگین و خسته هستند و هر کس در هر موقعیت اجتماعی به دنبال فردی است که خشم خود را روی او تخلیه کند.»
تجربه یک پزشک از مراجعه به پزشک
این پزشک خانم که به دلیل وضعیت درمان پدر همسرش به بیمارستانهای دولتی و خصوصی مراجعه کرده، گفت گاهی میدیده است پرستاران بیدقت هستند و حواسشان به داروها نیست. در بیمارستانهای دولتی به دلیل تعداد بسیار زیاد بیمار و شمار کم پرستار، خدماترسانی تناسبی با نیاز بیماران ندارد: «من و همسرم بعد از چک کردن کارتکس پدر همسرم متوجه شدیم که یکی از آنتی بیوتیکها را پس از جراحی اصلا دریافت نکرده است و ما چون پزشک بودیم؛ پس از دو روز متوجه شدیم.»
او اضافه کرد که بیمارستانهای دولتی جای کافی برای بیماران ندارند: «مثلا در اورژانس یکی از بیمارستانها، برای مریضی که تنگی نفس داشت، تخت نداشتند که اکسیژن بگیرد و با پرستار صحبت میکردی، روی خود را برمیگرداند.»
این پزشک با بیان این که پزشک و پرستار دیگر حوصله وقت گذاشتن برای بیمار و همراهش ندارند، گفت در توان جسمی و روحی آنها نیست که تسکین دهنده باشند: «قبلا اوضاع به این بدی نبود. پزشک در حد استاد دانشگاه هم برای مریض و همراهش وقت میگذاشت. اما حالا جراحی که پدر همسر من را درمان کرد و میدانست که من و همسرم هر دو کادر درمان هستیم، حتی یک بار حاضر به ملاقات با ما نشد. رزیدنتها معاینه میکردند و دستورات را میگذاشتند و تلفنی با او صحبت میکردند. من برای دیدن این دکتر کشیک گذاشتم تا او را ببینم و وقتی یک بار اتفاقی دیدمش، سوال من را که خیلی محترمانه پرسیدم، با لحن بسیار بدی پاسخ داد. آنجا واقعا آرزو کردم گذر هیچ کس به بیمارستان، درمانگاه و پزشک نیفتد.»
حالا اگر وضعیت ناراضی مراجعه کنندگان به بیمارستانها را کنار شرایط روحی رزیدنتها بگذاریم، عجیب نیست اگر به تنش پنهان در این مراکز درمانی که هر از چند گاهی بالا میآید و روی نشان میدهد، برخورد کنیم؛ آن هم تنشی که عوارض آن احتمالا تا سالها پزشک جراح جوان را رها نکند و آخر سر آرزو کند او را در خاک بکارند تا شاید چیز بهتری بروید!
ثبت نظر