۱۵ ماه از شبی که «پدرام آذرنوش»، نوجوان ۱۷ ساله دهدشتی از خانه بیرون رفت، هدف گلوله سرکوبگران جمهوری اسلامی قرار گرفت و جان باخت، میگذرد.
یک منبع مطلع به «ایرانوایر» میگوید که پدرش با اینکه بعد از دیدن پیکر بیجان پدرام، سکته کرد و دو تا از رگهای قلبش باید باز میشد، بلافاصله بعد از خاکسپاری فرزندش شکایت کرد، اما هنوز قوهقضاییه حتی «لای پرونده را باز نکرده» است.
او میگوید که یک کارشناس قوهقضاییه به پدر پدرام گفته که ۲۰۰ مامور مسلح در آن شب ۳۱شهریور۱۴۰۱ در دهدشت بودند و معلوم نیست کدام یک به پدرام شلیک کردهاند.
***
پدرام آذرنوش ۱۷ سالش بود، با قامتی ۲ متر و ۸ سانتی. دوستان و نزدیکانش میگویند «پهلوان» بود. دلنگران سفره خانوادههای فقیر شهر بود و میخواست مثل «علی دایی» قهرمان شود و دست فقرای شهر خود را بگیرد.
اما ۳۱شهریور۱۴۰۱، وقتی زخمیهای اعتراضات در دهدشت را بغل گرفت و سوار ماشینهای رهگذر و راهی خانههایشان کرد، برای نجات دختری که بهدست ماموران افتاده بود، رفت. دختر معترض را از چنگ سرکوبگران نجات داد، ولی تیری که از پشتبام فرمانداری و از اسلحه تکتیرانداز حکومت درآمد، قلب جوانش را شکافت.
به گفته منبع مطلع ایرانوایر که بهدلایل امنیتی نخواسته نامش فاش شود، همان شب پدر پدرام، بیخبر از اینکه پسرش چند روزی است دادخواه «مهسا امینی» است، وقتی میشنود که در شهر تیراندازی شده، با همان لباس خانه راهی خیابانها میشود. همان زمان با او تماس میگیرند که تیر به زانوی پسرت خورده است. او با عجله خود را به بیمارستان شهر میرساند و از دور، جوانی خفته در خون را میبیند که «دو تا پا، بیست-سی سانت از تابوت بیرون مانده» بود و همانجا میفهمد که نوجوانش را کشتهاند.نزدیکتر میرود و صورتش را میبیند که لبخند بر لب دارد، لبهای خندانش را میبوسد و از هوش میرود.
فرد آگاهی که با ایرانوایر گفتوگو کرده میگوید: «همانجا سکته کرده بود آقای آذرنوش. بستریاش کردند و دو تا از رگهای قلبش را باز کردند. فردایش که مراسم تشییع بود، ولی پس فردا صبحش این مرد رفت دادسرا و شکایتی که تنظیم کرده بود را داد.»
فشار میآورند که رضایت بدهید شهید جمهوری اسلامی است
شخص مطلعی که درباره وضعیت پرونده شکایت خانواده آذرنوش با ایرانوایر گفتوگو کرده، میگوید که خانواده او وکیل ندارند و دستگاه امنیتی با زبان بیزبانی به آنها گفته اند که نباید وکیل بگیرید.
او درباره فشارها و تهدیدهای هر روزه نیروهای امنیتی بر پدر این نوجوان کشته شده، میگوید: «آقای آذرنوش از نیروهای هوابرد و تکاورهای سابق ارتش است که در جنگ هم برای ایران جنگیده. جانباز جنگ است و حقوق کمی که به او میدادند را،بعد از کشتن پدرام قطع کردند. بعد مستقیم و غیرمستقیم، پیام دادند که دستت خالی شده، حقوقت قطع شده، بیا رضایت بده پدرام را شهید جمهوری اسلامی اعلام کنیم و خسارت به شما بدهیم. به آقای آذرنوش گفته بودند اگر رضایت بدهی که شهید ماست، مستمری بنیادت را هم دوباره میدهیم.»او ادامه میدهد: «خب این پدر چطور قبول کند؟ گفت فرش زیر پایم را بفروشم، از این پرونده کوتاه نمیآیم. گفت من به خون بچهام قسم خوردم و هرکس باشد باید پیدایش کنید.»
به گفته این شخص آگاه، پدر پدرام به کسانیکه به او پیشنهاد جبران خسارت داده بودند، گفته است: «مگه دهدشت چیست که منافقین از آمریکا و اسراییل بیایند، تهران، تبریز و اصفهان را ول کنند و بچه من را در دهدشت بکشند. قاتل هرکه بوده از خودتان بوده.»
او همچنین میگوید که فشارها بر این پدر دادخواه حتی از طریق ریش سفیدها تا همین اواخر هم ادامه داشته است: «چند وقت پیش مشاور بنیاد شهید و چند فرمانده سپاهی آمده بودند دهدشت و استاندار خواسته بود پدر پدرام را ببینند، او هم خفتشان داده بود و گفته بود هر پیشنهادی بدهید، رد میکنم. آنقدر اذیتش کردند که در چهارراه آقا شیروان، چهارراه اصلی شهر ایستاد و فریاد کشید که هیچکس حق ندارد نسبت به این مساله و درباره این قضایا با من حرف بزند.»
بسیاری از خانوادههای دادخواه از زمان کشته شدن فرزندان خود تحت فشار بوده و هستند تا بگویند که اعضای سازمان مجاهدین خلق، یا به تعبیر جمهوری اسلامی «منافقین» و دیگر مخالفان مسلح جمهوری اسلامی، مثلا در بلوچستان «جندالله»، یا حتی سرویسهای جاسوسی «دشمن»، فرزندان آنها را به قتل رساندهاند.
پیشنهاد پرداخت دیه به خانوادههای داغدار، اخراج از کار، قطع دستمزد، مستمری و حقوق بازنشستگی، ازجمله روشهایی بوده که دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی برای تحت فشار گذاشتن خانوادههای دادخواه از آن استفاده کرده است.
اخراج «فاطمه حیدری»، خواهر «جواد حیدری» و «ماهمنیر مولاییراد»، مادر «کیان پیرفلک»، از کار و قطع مستمری بازنشستگی پدر «مجید کاظمی»، یکی از جوانان اعدام شده در پرونده موسوم به «خانه اصفهان»، تنها نمونههایی از این فشارها و آزارها هستند.
میگویند ۲۰۰ مامور بوده، نمیدانیم کدام زده
فرد آگاهی که با ایرانوایر گفتوگو کرده، میگوید که قوه قضاییه «اصلا احضار نمیکنند و پدر پدرام، خودش میرود پیگیری میکند. هنوز لای پرونده را باز نکرده و یک نفر را بازخواست نکردهاند.»
او میگوید: «گفتهاند ۲۰۰ تا مامور بوده و نمیدانیم کدام زده است. یک صورتجلسه از طرف ۲۲ تا مامور نیروی انتظامی که همه سرهنگ و درجهدار هستند گذاشتند توی پرونده که گفتهاند توسط پدرام آذرنوش همه ما مضروب شدیم. یعنی میگویند یک پسر ۱۷ ساله دست خالی، ۲۲ تا مامور بزرگ را زده؟! آقا درست بچه ۱۷ ساله قهرمان کاراته بود، بوکس کار میکرد، پدرش تکاور ارتش بود و از بچگی به بچه یاد داده بود آموزشهای تکاوری خودش را؛ ولی مگر میشود ۲۲ تا مامور را زده باشد؟ میخواهند طوری نشان بدهند که کسی که پدرام را از بالای ساختمان فرمانداری زده، ناچار شده او را بزند.»
این شخص مطلع همچنین از جمعآوری فیلمهای دوربینهای مداربسته آن محدوده شهر توسط نیروهای وزارت اطلاعات خبر داده و میگوید: «اطلاعات همان شب همه فیلم ها را برده. حتی مغازههایی که دوربین داشتند را دوربینهایشان را جمع کردند. صاحب مغازهها حتی در خانه بودند رفتند سراغشان و تهدیدشان کردند و فیلم دوربینها را گرفتند.»
ربودن فیلم دوربینهایی که جنایات سرکوبگران جمهوری اسلامی را ثبت کردهاند، به رویه دستگاه امنیتی این نظام سیاسی تبدیل شده است. پیشتر یک شخص آگاه درباره فیلم دوربینهایی که صحنه قتل کیان پیرفلک را ضبط کرده بودند، به ایرانوایر گفته بود که ضابطین قضایی با استناد به فیلمهای دوربینها در شب جنایت کشته شدن کیان، چندین شهروند دیگر را مجرم معرفی کردهاند. این درحالیست که برای مشخص شدن حقیقت پرونده قتل کیان، منکر دوربین و فیلم دوریبنها شدهاند.
همچنین «خسرو علیکردی»، وکیل خانواده «ابوالفضل آدینهزاده»، نوجوان کشته شده در مشهد نیز به ایرانوایر گفته بود که با اینکه بیست دوربین در محل قتل ابوالفضل بوده و زنی که این نوجوان را به بیمارستان رسانده از طریق همین دوربینها شناسایی، بازداشت و بازجویی شده، حتی یک حلقه فیلم در پرونده این نوجوان کشته شده نیست.
شخص مطلع از پرونده پدرام آذرنوش همچنین میگوید که یک مقام قضایی به خانواده گفته است که از بالا اجازه نمیدهند پیگیری شود. او میگوید که حتی در خود قوهقضاییه هم کسانی هستند که معتقدند، «این بچه با دست خالی بوده، اگر میخواستید مانعاش شوید باید با شوکر میزدید. اصلا میخواستید تیر بزنید، به پایش میزدید، چرا قلبش را نشانه گرفتید؟ حتی اجازه شلیک به پایش را هم نداشتید، چرا زدید به قلبش؟»
حقوق شما
«موسی برزین خلیفهلو»، حقوقدان و مشاور حقوقی ایرانوایر، با اشاره به «قانون نحوه بهکارگیری سلاح توسط نیروهای مسلح در مواقع ضروری»، میگوید: «استفاده از سلاح ضوابط و مراحل خود را دارد.»
او توضیح می دهد: «شرایط استفاده از سلاح توسط نیروهای مسلح این است که اول اینکه ضروری باشد، دوم اینکه از وسایل دیگر استفاده کنند و سوم اینکه مراتب تیراندازی رعایت شود. یعنی اول باید تیر ایست بدهند، تیر هوایی بزنند، تیر کمر به پایین و نهایتا اگر ضرورت داشت، تیر کمر به بالا. وقتی یک تیر به قلبش (پدرام آذرنوش) اصابت کرده، نشان میدهد این مراحل را انجام ندادند.»
به گفته این وکیل حقوقبشری، «ضمنا هرچقدر هم یک شخص قوی باشد، نمیتواند با اینهمه مامور درگیر شود. بنابراین، اینجا یک قتل عمد رخ داده است.»
آقای برزین میافزاید: «استدلال مقام قضایی هم قابل پذیرش نیست. در اسلحه شناسی، مشخص میشود که گلولهای که به شخص اصابت کرده از کدام سلاح بیرون آمده و سلاحهایی که به ماموران نیروهای مسلح میدهند، همه مشخص است که دست چه کسی است. شماره سلاح مشخص است. بنابراین، اگر ارادهای باشد، بازپرس میتواند مشخص کند چه کسی قتل را انجام داده است.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر