close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

هم‌جنس‌گرایی در زندان؟؛ روایت از درون؛ بخش دوم

۴ تیر ۱۳۹۴
فرناز کمالی
خواندن در ۵ دقیقه
هم‌جنس‌گرایی در زندان؟؛ روایت از درون؛ بخش دوم

10 سال پیش، در «اندرزگاه یک» زندان اوین، برخی فعالان سیاسی با مشاهده رابطه دو هم‌جنس‌گرا که اتهام آن‌ها نیز سیاسی بود، برآشفته شدند و بلافاصله اقدام به جمع‌آوری امضا برای نامه ای خطاب به نگهبانی اندرزگاه جهت انتقال این دو زندانی هم‌جنس‌گرا کردند. با درخواست آن ها موافقت شد و این دو هم‌جنس‌گرا به بند زندانیان عادی منتقل شدند. اکنون چه؟ آیا اگر واقعه ای مشابه رخ دهد، همان نامه نوشته می شود؟ 
برای یافتن این سوال ها،  در بخش اول این مجموعه، روایتی می خوانید از درون زندان اوین؛ حرف های «بهروز جاوید تهرانی»، فعال سیاسی که یازده سال در زندان اوین و رجایی شهر به سر برده است.

دقت این تذکر مهم قبل از خواندن این روایت ها ضروری است که به طور کلی، زندان شرایط عادی برای زندانیان فراهم نمی کند، زندانی در یک وضعیت و یک محیط غیرعادی به سر می برد. از این منظر نمی توان رابطه جنسی در زندان را رابطه آزاد و انتخابی دانست. چنین مولفه هایی نشان می دهد که تعریف روابط درون زندان به عنوان روابط همجنسگرایانه که مبتنی بر انتخاب و آزادی است، تعریف دقیق و معتبری نیست. ایران وایر ضمن حفظ چارچوب روایت ها، در موارد ضروری، توضیح لازم را اضافه کرده است:

کلا با تمام قبحی که هم‌جنس‌گرایی در جامعه سنتی ایران دارد و با وجود این که زندانیان با جرایم عادی اغالب از قشر سنتی جامعه تشکیل شده اند، ولی این موضوع [رابطه جنسی بین افراد همجنس] یکی از جذاب ترین و رایج ترین مسایل در بین زندانیان، به ویژه کسانی است که محکومیت های سنگین دارند. 

اصولا اکثر زندانی ها پس از یک سال که از جنس مخالف دور می شوند، کم کم تمایل به جنس موافق از خود نشان می دهند.

من هیچ گاه نه دیده ام و نه شنیده ام که در زندان های ایران، یک زندانی به زندانی دیگر تجاوز کند؛ به غیر از یک مورد در «بند جوانان» که به زور به یک نوجوان تازه وارد تجاوز شده بود و ما شنیدیم. یک مورد هم در «بند دارالقرآن» که وکیل بند با داروی خواب آور تلاش کرده بود به یک زندانی تازه وارد تجاوز کند که ناکام ماند و موجب عزل وی از وکیل بندی و انتقال او به بند دیگری شد.

بند دارالقرآن در زندان رجایی شهر، بندی بود که زندانیان در ازای چند ساعت حضور در کلاس های یادگیری قرآن و شرکت مرتب در نماز جماعت، از یک سری امکانات ویژه مانند تمیز بودن بند برخوردار می شدند.

در زندان، به ویژه بندهایی که زندانیان با حبس‎های طولانی مدت نگه‌داری می‌شوند، زندانیان باهوش تر و قوی تر معمولا یک نفر را دارند که به او «بچه» یا «چاقال» می گویند. در بین روابط جنسی زندانیان با یک‌دیگر، گاهی مساله عشق و عاشقی و خاطرخواهی نیز پیش می‎آید. یک نمونه آن، یک جوان حدود 27 یا 28 ساله بیجاری متهم به قتل بود که رابطه عاطفی شدیدی با یک پسر بچه که به جرم قتل در زندان بود و به علت دعواهای مکرر از کانون اصلاح و تربیت به زندان رجایی شهر و سپس باز به علت دعواهای مکرر، به «بند یک» منتقل شده بود، پیدا کرد. این دو به شدت عاشق هم‌دیگر شده بودند و هرجا که چشمت به ایشان می‌خورد، با هم بودند تا این که حکم اعدام جوان بیجاری به اجرا درآمد و معشوق وی نیز شب قبل از اعدام وی، با چاقو خودزنی و روی سر و شکمش را با چاقو پاره کرد. زندان‌بان‌ها هم وی را اول به بهداری و سپس سلول انفرادی منتقل کردند و دیگر نفهمیدم چه بلایی سرش آمد . 

در اکثر موارد، وقتی دونفر این گونه عاشق هم می شدند، اگر زندان‏بان‏ ها می‎فهمیدند، یک نفرشان را به بند دیگری انتقال می‏ دادند.

در مورد دیگری، نامه‌های عاشقانه یک زوج عاشق در بازرسی ماهانه به دست زندان‎بان‌ها افتاده بود و به همین دلیل یکی از آنها به بند دیگری منتقل شد. معشوقی که در بند ما باقی ماند، برای این که یار خود را برگرداند، اعتصاب غذا کرد و به هر در دیگری زد ولی نشد. در انتها نیز در اعتراض به این فراق، در دست‌شویی انگشت کوچک خود را با چاقو قطع کرد ولی این کار هم باعث نشد به یار خود برسد.

یکی از جالب ترین روابط عاشقانه بین زندانی ها، در مورد یک زندانی به اسم «غلام» بود. این اتفاق حدود سال 76 در زندان رجایی شهر افتاده بود ولی من غلام را حدود سال 88 در بند یک زندان رجایی شهر دیدم.

در زمان وقوع ماجرا، یعنی حدود سال 76، غلام که آن موقع نزدیک به 15 سال را در زندان به سر برده بود، رابطه عاطفی شدیدی با یک جوان پیدا می کند. غلام آرایش‎گر بند نیز بود و بعد از مدتی عشق بازی با جوان زندانی، موعد آزادی جوان فرا می رسد. غلام در روز آزادی معشوقش به وی می گوید بیا تا قبل از رفتن موهایت را کوتاه کنم. معشوق را روی صندلی آرایشگاه می نشاند و با چاقو سر از بدنش جدا می کند. وقتی از وی می پرسند چرا این کار را کردی، در جواب می گوید: «دیگی که برای من نجوشد، سر سگ درونش بجوشد.»

غلام از آن پس از آن جا که «بچه» خودش را کشته بود، به «غلام ضدبشر» معروف شد. سال 88 زمانی که غلام ضدبشر به علت پیری دیگر توان راه رفتن هم نداشت، با نظر مددکار زندان، برایش از سوی پزشکی قانونی «عدم تحمل کیفر» صادر شد. موقع آزادی گریه می کرد که من جایی را ندارم بروم، این بلا را سر من نیاورید، من را آزاد نکنید.
«تقی خروس» در بند یک هم یکی از سرشناس‎ترین افراد بین زندانیان بود. آذری بود با قد بلند، لاغر و کله کچل. او به اتهام قتل به زندان افتاده بود. وی چندین بار به جرم لواط در زندان، در حیاط بند شلاق هم خورده بود. ولی این به زمان ما مربوط نمی شد و در دهه 70 رخ داده بود.

تقی خروس بیش تر از 25 سال را در زندان سپری کرده بود. یک بار از اتاق آن ها مواد مخدر هم کشف شده بود و با این که چند نفری مواد کشف شده را گردن گرفتند، رییس حفاظت (آقای خادم) به وی قول داد که سر این مواد اعدامش کند. خب، دلیلش هم ساده بود؛ مسوولان حفاظت که به شدت مذهبی بودند، از چنین مسائلی خوش‏ شان نمی‏ آمد و سر این موضوع با تقی خروس حسابی لج بودند. در نهایت هم به دلیل همان مواد کشف شده، حکم اعدام تقی خروس سال 89 به اجرا درآمد درحالی که سایر هم‎جرمانش در پرونده مواد مخدر (خلاف زندان) به حبس محکوم شدند.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان لرستان

عامل اسیدپاشی مادر و دختر لرستانی دستگیر شد

۴ تیر ۱۳۹۴
خواندن در ۱ دقیقه
عامل اسیدپاشی مادر و دختر لرستانی دستگیر شد