هفتهای که گذشت دهها مدرسه طبیعت به خاطر آنچه «ایدیولوژی غیر دینی»، «تودهای بودن» و همچنین «ترویج سند ۲۰۳۰» خوانده می شد، تعطیل شدند
تعطیلی این مدارس از سال گذشته در سکوت خبری آغاز شده بود.
این مدارس با ابتکار عمل فعالان محیط زیست و با همت دکتر «عبدالحسین وهاب زاده» و «محمد درویش» با هدف دوستی کودکان با طبیعت و آموزش بیواسطه مهارتهای زندگی شکل گرفت.
نخستین مدرسه طبیعت در سال ۱۳۹۳ با نام مدرسه «کاوی کنج» با مجوز سازمان محیط زیست و در شهر مشهد آغاز به کار کرد. اما روز بیست و سوم مهر ۱۳۹۷ بسته شد.
در این مدرسه، کودکان گروه سنی سه تا دوازده سال را با تمرکز بر «شناخت و احترام به محیط زیست» پذیرش میکردند. به تدریج تعداد این مدارس به هشتاد مدرسه افزایش یافت اما بعدها رسیدگی، صدور مجوز و ادامه حیات آنها به سازمان آموزش و پرورش محول شد.
سازمان آموزش و پرورش در ادامه راه نه تنها هیچ مجوزی برای این مدارس صادر نکرد، بلکه همزمان با بالا گرفتن زمزمه برخی نمایندگان مجلس مبنی بر این که مدارس طبیعت در راستای ترویج سند ۲۰۳۰ فعالیت میکنند تصمیم به تعطیلی آنها گرفت.
آنها گفتند بر اساس ماده دو قانون تاسیس و توسعه مدارس غیر دولتی، هیچ واحد غیر آموزشی مجاز نیست بدون نظارت یا مجوز وزارت آموزش و پرورش به کارش ادامه بدهد.
اما سوال اینجاست که آیا از نقطه آغاز به کار این مدارس، مسوولان آموزش و پرورش به این قانون آگاه نبودند؟ چرا پس از صرف هزینههای گزاف و بعد از تاسیس و راهاندازی، تازه پی به آنچه نقایص قانونیاش میخوانند برده اند؟
دانش آموزان غمگین، والدین بلاتکلیف
دانش آموزان یا والدینی که تحصیل یا نوع آموزش در این گونه مدارس را تجربه کردهاند از تعطیلی آنها گلامندند.
«فرزانه آذرپناه» که دخترش کلاس اول و دوم را در یکی از این مدارس گذرانده میگوید که با بسته شدن مدرسه، احساس بلاتکلیفی میکند.
«دخترم بعد از تجربه مدرسه طبیعت دیگر تحمل فضا و کلاس بسته را ندارد. اولین بار که آنجا پا گذاشتیم، مثل این بود که از یک فضای شلوغ و پر از دود و ماشین پرتاب شده بودیم وسط یک جنگل پر از دار و درخت با صدای دلنواز جوی آب. دخترم شروع کرد به دویدن به بالای تپه و با احساس امنیت از من جدا شد. به تدریج بچهها یاد گرفتند به مرغها دانه بدهند. به دار و درختها و گلها آب بدهند و خانههای کوچک درختی بسازند و با اصول اولیه زیست در طبیعت آشنا بشوند. آنها رابطه بیواسطه با حیوانات و دوستی با آنها را تمرین میکردند. زیاد میشد که از محصولات پرورش یافته در مدرسه با خودش میآورد خانه. یک روز گوجه روز بعد بادمجان. به من یاد میداد که چطور سبزی بکاریم یا چطور مراقب گلها باشیم. چه کنیم که در مصرف آب صرفه جویی کنیم؟»
خانم فرزانه در پاسخ به این سوال که آیا فرزندش به جز موارد مرتبط با طبیعت از سایر آموزشها جا مانده است میگوید که فرزندش هرگز از موارد دیگر آموزشی دور نماند:
«شیوه آموزش در مدرسه طبیعت متفاوت و موثر است. بچه ها در یک بستر طبیعی قرار می گرفتند که محصور به دیوار نبود. به نظرم بچهها در چنین شرایطی احساس رهایی میکنند و با بازی، آزادانه در بستر آموزش قرار می گیرند. آنها از تعامل با همدیگر در یک بستر طبیعی یاد می گرفتند. سال گذشته آنقدر دخترم احساس انگیزه میکرد که صبح زود بیدار میشد و آماده رفتن به مدرسه بود. او گاهی از ما هم زودتر بیدار بود و مینشست منتظر تا ما بیدار و آماده شویم.»
او می گوید دخترش بعد از حضور در مدرسه طبیعت شخصیت قوی تری پیدا کرده بود: «واقعا اعتماد به نفسش افزایش بالا رفت. البته مثل هر کار دیگری سختیهایی هم داشت؛ مثلا زحمت شستشوی لباسها و کفشهای گلی. این کار هر روزه که برای من مادر آسان نبود. اما با این همه اثرات مثبتش را آنقدر روی بچهام میدیدم که دیگر به این چیزها اهمیت ندهم.»
«شقایق» یکی از دانش آموزان مدرسه طبیعت است. او فعالیت های سه سال گذشته اش را برای ایران وایر شرح می دهد:
«دار قالی درست میکردیم. گلیم بافی و عروسک دوزی یاد گرفتم. با چوب بلوط، سازهای کوچک چوبی میساختیم و وقتی سنجابها از بلوط روبرو بالا میرفتند ما شعر میخواندیم. سیب زمینی آتشی، آش، نان و املت و نیمرو را خودمان درست میکردیم . کفترها و مرغها دوستمان بودند. و مربیها به ما یاد میدادند آشغالهای طبیعت را جمع کنیم. با گلها و حشرات و گیاهان مهربان باشیم. آب را آلوده نکنیم. به زمین احترام بگذاریم. ما بیشتر کارهایمان را خودمان انجام میدادیم. مثلا چاشتها را خودمان درست میکردیم. سفال گری میکردیم. رنگ آمیزی میکردیم. من آنجا را دوست داشتم و دلم می خواهد به مدرسه خودم برگردم.»
«حمیدرضا» دیگر دانش آموز مدرسه طبیعت میگوید که مدرسهاش را دوست دارد، چون در آنجا میتواند هر چقدر که دلش می خواهد بازی کند.
«من و عرفان و بهار دعا میکنیم که مدرسه طبیعت را دوباره باز کنند. آنجا برکه و تپه شنی داشت و ما زیر سایه درختها میخوابیدیم و زمستانها برف بازی میکردیم. قبل از اینکه بروم مدرسه طبیعت به مهدکودک میرفتم و توی یک اتاق کوچک و خفه چند ساعت مینشستیم، من خیلی حوصلهام سر میرفت.»
مادر یکی دیگر از این کودکان با نام «مرجان دورفرد» به عنوان یک کاربر فضای اینستاگرام، زیر پستی که در صفحه خانم «تهمینه میلانی» در همین ارتباط منتشر کرده بود، نوشته است: «پسرم آلرژی داشت. او در مدرسه طبیعت ثبت نام کردم. به تدریج از آلرژی و مشکلات فیزیکش کاسته شد. او احترام گذاشتن به طبیعت و دوستی به آدمها را یاد گرفت. تا قبل از آن کمی پرخاشگر بود به تدریج دوستی با طبیعت و حیوانات را تجربه کرد. خوشحال بودم که او را درگیر آموزشهای کلیشهای در چهارچوب های بسته نکرده ام. به معلمها میگفتند تسهیلگر. به نظرم میرسید که فرزندم به آرامش و درمان رسیده است.»
خانم «هانا» یکی دیگر از والدین، در گفت و گو با ایران وایر از برخورد دوگانه سازمان محیط زیست میگوید: «ما توسط سازمان محیط زیست به این مدارس دعوت شدیم و خود این سازمان پای ما را به این مدرسه باز کرد. همین چند وقت پیش و در زمان دولت همین آقای روحانی، خانم ابتکار از ما پدرها و مادرها به خاطر همراهی واستقبال از مدارس طبیعت در روز افتتاحیه مدرسه پردیسان تشکر کرد حالا نمیدانم چطور شد در همان دولت و با مدیریت آقای کلانتری میگویند این مدارس نامشروع هستند و درهای آن را پلمب کرده اند؟»
او می افزاید در طول چند سال گذشته که فرزندش در این مدرسه درس میخوانده شهادت میدهد که «نه هیچ کودکی آتش گرفت، نه به بچهای تجاوز شد و نه حق کسی پایمال شد یا تنبیه بدنی انجام گرفت. فقط بچهها مورد تکریم و حمایت بودند. حتی پای یک بچه نشکست.»
اینجا یک روز عادی در یکی از مدارس طبیعت است. خانم خیاط برای دوختن رو مبلیها و پردههای مدرسه به آنجا آمده و کار خیاطی را مقابل چشمان کنجکاو کودکان پی میگیرد.
آنها میگویند با روشهای متفاوتی که به فطرت و ذات کنجکاو کودکان ارتباط مستقیم دارد، هر آنچه را که لازم است به آنها آموزش میدهند.
مربیان مدارس طبیعت معتقدند که جهان باید از روشهای آموزش سختگیرانه فاصله بگیرد و کودکان در معرض آزمونهای سخت دوره دبستان یا مشق طولانی و کاهنده شب عید نباشند بلکه باید با میل و اشتیاق درونی یادگیری را دنبال کنند و این امر با جادوی طبیعت ممکن خواهد شد.
اما در این میان برخی فعالان محیط زیست معتقدند در مورد بسته شدن این مدارس و اهمیت و جایگاه آنها در حفظ و پاسداشت محیط زیست بزرگنمایی شده است.
تقسیم بندی مدارس «کمتر» و «بیشتر» محیط زیستی را قبول ندارم
دکتر «ناصر کرمی» اقلیم شناس و پژوهشگر حوزه محیط زیست معتقد است که ضرورت مهم، واداشتن وزارت آموزش و پرورش به پذیرفتن محیط زیست به عنوان یک محتوای غالب در نظام آموزشی کشور است وگرنه احداث چند مدرسه گلخانهای و القای اینکه با فعالیت این مدارس، فضای آموزش و پرورش در ایران محیط زیستی شده، کار درستی نیست.
او تاکید میکند با فعالیت مدارس طبیعت مخالفتی ندارد و بانیان این مدارس از جمله خوشنامترین فعالان محیط زیست در ایران هستند اما او کماکان مجاب نشده که مدارس مجزای محیط زیستی یک ضرورت مهم آموزشی باشد: «با اینکه فضای مجازی سرشار از دریغ و درد برای تعطیلی مدارس طبیعت است اما واقعیت ماجرا ربطی به نظر علمای شرع و نهادهای امنیتی ندارد بلکه مشکل عمده به مجوز آموزش و پرورش برمی گردد. هر نوع مدرسهای با محتوای آموزشی متفاوت قاعدتا باید متکی به یک استاندارد مشخص و مصوب علمی و آموزشی باشد.»
دکتر ناصر کرمی میپرسد که اگر قرار باشد برای محیط زیست مدرسه مجزا بسازیم پس چرا برای میراث فرهنگی، ورزش، مراقبه و هزار جور محتوای مشابه هم دنبال راه اندازی چنین مدارسی نباشیم؟ با این وصف تکلیف استاندارد هماهنگ آموزشی چه میشود؟
او با اشاره به این که این قبیل مدارس در حد اردوی دانش آموزی مفیدند و تعطیلی آنها غلط است میگوید: «در عین حال این که بگوییم تعطیلی این مدارس باعث میشود نسل آینده سر به گمراهی بگذارند و عامل نابودی محیط زیست خواهد شد یک نوع شلوغ کاری رسانهای است.»
به گفته او مدرسه طبیعت را باید در اندازه خودشان، به عنوان یک فعالیت مثبت فوق برنامه دید که دانش آموزان را در مورد محیط زیست آموزش میدهد.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر