close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

کارگر افغانستانی: در چیتگر و فرمانیه سنگ کاری کردم ولی پولم را ندادند

۱۹ شهریور ۱۳۹۸
حمید کابلی
خواندن در ۵ دقیقه
نامش «الطاف رحیمی» است اما او را با نام مستعار «محمد حنیف» هم می‌شناسند.
نامش «الطاف رحیمی» است اما او را با نام مستعار «محمد حنیف» هم می‌شناسند.
الطاف رحیمی می‌گوید که همه جا خوب و بد دارد و نباید تمام کارفرمایان، صاحبان کار، مهندس و معماران ایرانی را به یک چشم دید. بیشتر آنها حقوق کارگران، بخصوص کارگران افغانستانی را پرداخت می‌کنند
الطاف رحیمی می‌گوید که همه جا خوب و بد دارد و نباید تمام کارفرمایان، صاحبان کار، مهندس و معماران ایرانی را به یک چشم دید. بیشتر آنها حقوق کارگران، بخصوص کارگران افغانستانی را پرداخت می‌کنند

یکی از سنگ‌کارها پیش چشم‌هایش با دستگاه «فریز سنگ» مجروح شد و از دنیا رفت.  اما کارفرما نه تنها حقوق آن‌ها را پرداخت نمی‌کرد که از آن‌ها می‌خواست چند برابر بیشتر و جای نیروی از دست رفته هم کار کنند بدون آن‌که نشانی از ایمنی در کار وجود داشته باشد.

بعد از یک ماه کار و زمانی که متوجه می‌شود هیچ خبری از پول نیست، کارش را ترک می‌کند. یک میلیون تومانی که از کارفرمایش طلب داشته است را هم نمی‌تواند بگیرد. کمی بعد در یکی از ساختمان‌های نوساز در محله «فرمانیه» تهران مشغول به کار می‌شود اما حقوقش را کمتر از آن چیزی که با صاحب کار به توافق رسیده بود، دریافت می‌کند.

نامش «الطاف رحیمی» است اما او را با نام مستعار «محمد حنیف» هم می‌شناسند. این جوان افغانستانی برای در امان ماندن از دردسرهای مرسوم در ایران، یک نام مستعار برای خودش انتخاب کرده است. او شش سال است که در ایران کارگری می‌کند: «حدود شش سال می‌شود که در ایران زندگی می‌کنم. فامیلم در افغانستان هستند. شغل من سنگ کاری ساختمان است.»

او سه سال قبل در شرکتی به‌نام «پروژه بازار ایران» در تهران مشغول به کار شد. این شرکت، پروژه ساخت شهرک «چیتگر» را برعهده داشت؛ پروژه‌ای که به گفته او، سر و پا نداشت و بیشتر کارگران آن را شهروندان افغانستانی تشکیل می‌دادند. الطاف رحیمی قصه‌هایی دردناک از کار در این شرکت دارد: «پروژه بسیار بزرگ بود. به خاطر بی‌احتیاطی و رعایت نشدن مسایل ایمنی در پروژه، در طول یک سال حدود ۲۵۰ نفر کارگر جان خود را از دست دادند که ۲۰۰نفر آن‌ها افغانستانی بودند؛ یک نفر را هم سنگ فریز در آن‌جا از بین برد.»

این جوان افغانستانی می‌گوید در این پروژه بیش از شش هزار نفر مشغول کار بودند. او پس از یک ماه کار کردن در آن‌جا، متوجه می‌شود با وجود این‌که کارگران این پروژه با زحمات خستگی ناپذیر زیر آفتاب داغ مستقیم کار می‌کردند، حقوق مناسبی نمی‌گرفتند و یکی از مهندسان پروژه حقوق کارگران را پرداخت نمی‌کرد. این اتفاق برای خود او هم افتاده بود: «چند مدت در آن‌جا کار کردم و متوجه شدم که اوضاع پولی خوبی ندارد. کار می‌خواهد اما پول نمی‌دهد. یک میلیون تومان طلب بودم، حقم را نداد. مجبور شدم آن‌جا را ترک کنم.»

 رحیمی می‌گوید همه جا خوب و بد دارد و نباید تمام کارفرمایان، صاحبان کارها، مهندسان و معماران ایرانی را به یک چشم دید: «بیشتر آن‌ها حقوق کارگران، به‌خصوص کارگران افغانستانی را تا ریال آخر پرداخت می‌کنند. در این مدت که من در ایران کار کردم، همه صاحب کارها، کارفرماها و مهندس‌هایی که من با آن‌ها کار کردم، این‌طور نبود که حقوقم را بخورند. بیشترشان پولم را پرداخت کردند. فقط بعضی از آن‌ها در وقت تصفیه حساب آزار می‌دادند به حدی که آدم از کار کردن پیشیمان می‌شد؛ مثلا یک بار حتی دو سال بعد از ختم کار، پول من را پرداخت ‌کردند.»

او یکی دیگر از خاطرات دوران کارگری خود را به یاد می‌آورد که با بی‌انصافی صاحب کاری دیگر در فرمانیه تهران، حقوق توافقی روزانه ۸۰ هزار تومانش پرداخت نشده بود. رحیمی می‌گوید روز نخست با صاحب کار برای قیمت سنگ کاری ساختمان توافق کرده بود. هر روز صبح زود لباس‌های کارگری به تن می‌کرد و تا غروب آفتاب با تمام توان مشغول سنگ کاری بود. حنیف ادعا می‌کند که گاهی از شدت خستگی و تنفس خاکی که از برش سنگ در اطرافش می‌پیچید، توان نفس کشیدن نداشته است.

 الطاف رحیمی و چند کارگر افغانستانی دیگر پس از چند ماه کار بی وقفه در این ساختمان، سنگ کاری را تکمیل می‌کنند و به صاحب کار تحویل می‌دهند اما هنگام تسویه حساب، صاحب کار زیر قول و قرار قبلی می‌زند: «در آخر وقتی از آن‌جا بیرون شدم، پولم را داد اما کمتر از چیزی که حرف زده بودیم. اول گفته بود روزی ۸۰ هزار تومان می‌دهم ولی آخرش روز ۵۵ هزار تومان حساب کرد. این‌طور اتفاق‌ها هر روز برای ما می‌افتد.»

پیش از این نیز برخی از کارگران افغانستانی مقیم ایران در گفت‌وگو با «ایران‌وایر»، از پرداخت نشدن حقوق خود توسط برخی از کارفرمایان و صاحبان کار خبر داده و گفته بودند که پس از پایان کار، از ساختمان بیرون شده یا مورد تهدید قرار گرفته‌اند.

البته این دیگر رسم تنها تعدادی از کارفرمایان ایرانی نیست که از پرداخت حقوق کارگران افغانستانی سر باز می‌زنند؛ برخی از کارفرمایان افغانستانی نیز همین رویه را در قبال هم‌شهری‌های خود انتخاب کرده‌اند.

الطاف رحیمی که حالا در تهران کارگری می‌کند، از کاهش نرخ ریال گلایه دارد و می‌گوید که با وضعیت شکننده امنیتی حاکم در افغانستان، امکان بازگشت به کشورشان نیز وجود ندارد: «فعلا هم که اوضاع ایران خراب است. پولش ارزش ندارد و قیمت کار پایین است. اما بقیه چیزها همه گران است. وقتی کار می‌کنیم، فقط خرج خود را می‌کشیم. اوضاع افغانستان را هم که همه می‌دانند؛ کار نیست، امنیت نیست. همین جا گیر مانده‌ایم، نه راه برگشت داریم، نه راه پیش رفتن.»

شما هم می‌توانید خاطرات، مشاهدات و تجربیات خود از قاچاق انسان، پناهندگی و مهاجرت به اشتراک بگذارید. اگر از مسوولان دولتی یا افراد حقیقی و حقوقی که حق شما را ضایع کرده‌اند و یا مرتکب خلاف شده‌اند شکایت دارید، لطفا شکایت‌های خود را با بخش حقوقی ایران‌وایر با این ایمیل به اشتراک بگذارید: [email protected]

مطالب مرتبط:

۱۰سال کارگری ناصر در ایران

کارگر افغانستانی در ایران؛ می‌گفتم ایرانی‌ام که پولم را بدهند

کارگر افغانستانی یک سال بدون دستمزد؛ صاحب کار ۷۰ میلیون تومان حقوقم را نداد

کارگر افغانستانی؛ ۳ ماه کار کردیم، کارفرما پول‌ما‌ن را نداد و به زور بیرونمان کرد

قاچاق انسان در کردستان ایران؛ سیم خاردار، قایق بادی و صندوق عقب

کودک افغانستانی با جیب خالی به تهران رسید

پی‏‏ گیری اظهارات متناقض مسوولان درباره بریدن گوش کودک زباله گرد

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

عکس

مرگ دختر آبی‎

۱۹ شهریور ۱۳۹۸
مانا نیستانی
مرگ دختر آبی‎