موضوع پایان بخشیدن به رنجی که خانواده ناپدیدشدگان قهری میبرند، این روزها و همزمان با ابهام در مورد اعدام «هدایت عبداللهپور» زندانی سیاسی کُرد، بار دیگر توسط مدافعان حقوقبشر مطرح شده است. موضوعی که از دهه شصت به بخشی از تاریخ ایران تبدیل شده است.
«ناپدیدشدگان قهری»، زنان یا مردانی هستند که بعد از اعتراض در خیابان، هرگز به خانههایشان برنگشتهاند، زندانیانی که از سرنوشت روزهای پایانی عمرشان یا شیوه مرگ و محل دفنشان اطلاعات چندانی وجود ندارد. دگراندیشانی که بیتشریفات و مراحل قانونی ربوده شده و سربهنیست شدهاند و کسی مسئولیت ناپدیدشدنشان را به عهده نگرفته است.
در سال ۱۹۷۸ مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای نخستین بار به موضوع ناپدیدشدگان قهری توجه نشان داد و بعد از آن بود که در سال ۲۰۱۰ فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوقبشر از اعضایش درخواست کرد که حمایت از ناپدیدشدگان قهری را الزامآور بدانند.
به باور سازمانهای مدافع حقوقبشر، جرم ناپدیدشدگی قهری یک جرم ادامهدار و نقض حقوق مداوم انسان تا زمان روشن شدن ماجراست.
***
پدر هدایت عبداللهپور روز گذشته به ایرانوایر گفته بود شعبه نهم اجرای احکام دادگاه انقلاب به او گفته که فرزندش بیست روز پیش از اعدام و در مکانی نامعلوم دفن شده است. بیست و سوم خرداد، سازمان عفو بینالملل با انتشار یک بیانیه دیگر از مقامات ایرانی درخواست کرد هر چه سریعتر به رنج خانواده هدایت عبداللهپور پایان داده و حقایق مربوط به سرنوشت این زندانی را بهطور روشن و شفاف به خانوادهاش اطلاع دهد.
این دومین بیانیه سازمان عفو بینالملل در خصوص مبهم بودن شرایط هدایت عبداللهپور در طول چند هفته گذشته بوده است.
بیانیه نخست سازمان عفو بینالملل روز بیست و سوم اردیبهشتماه، زمانی که زندانیان بند سیاسی زندان مرکزی ارومیه در استان آذربایجان غربی از انتقال این زندانی کُرد محکوم به اعدام، به مکانی نامعلوم خبر دادند، سازمان عفو بینالملل واکنش نشان داد و از مقامات ایرانی خواست در مورد سرنوشت او اطلاعرسانی کند.
«رها بحرینی»، کارشناس و پژوهشگر سازمان عفو بینالملل در گفتوگو با ایرانوایر، امتناع مقامات ایرانی از افشای سرنوشت هدایت عبداللهپور را مصداق کامل جرم «ناپدیدسازی قهری» میداند، اقدامی که به گفته این حقوقدان، یک جرم بینالمللی است و براساس قوانین کیفری تا زمان تعیین قطعی سرنوشت زندانی، در حال انجام است. به این معنا که مقامات ایرانی تا زمانی که سرنوشت و محل نگهداری قربانی را روشن نکنند، همچنان در حال ارتکاب جرماند.
این اولین بار نیست که جمهوری اسلامی به ناپدیدسازی قهری متهم میشود. شمار قابلتوجهی از زندانیان سیاسی دهه شصت که اعدام شده و گورشان هرگز مشخص نشده است در گروه ناپدیدشدگان قهری قرار میگیرند. آنانی که در بیش از سی گور دستهجمعی شناسایی شده در سراسر ایران به شکل مخفیانه مدفون شدهاند.
«حاجیه قائدی»، مادر «محمدصادق» و «محمدجواد قائدی» هرگز از چگونگی مرگ دو پسر و عروسش خبردار نشد. آنها فقط توانستند بهسختی کالبد محمدصادق را که خرداد ۱۳۶۱ اعدام شده بود پس بگیرند و در گوری که برای حاجیه خریداری شده بود به خاک بسپارند اما کالبد محمدجواد هرگز پیدا نشد.
«مرسده قائدی» در مورد شیوه مواجهه مادرش با این فقدان قهری به ایرانوایر میگوید: «به مادرم گفته بودند محمدجواد به درک واصل شده. خبری از گور او نبود. کیفیت مرگش را هم نمیدانستیم. خاوران تنها نقطه اتصال او به زندگی شده بود. تا وقتیکه توانایی راه رفتن داشت به آنجا سر میزد. او میخواست بداند فرزندانش در آخرین دقایق عمرشان چطور و چرا زندگی را ترک کردهاند؟ اما کسی پاسخگوی آن جانهای عزیز نبود.»
در این میان کسانی هم هستند که هیچ نشانهای دال بر حیات و مرگ فرزندشان ندارند. نام «سعید زینالیزاده» در فهرست ناپدیدشدگان قهری سازمان ملل به ثبت رسیده است. خانم «اکرم نقابی» را همگان میشناسند. مادری که قریب به ۲۱ سال به دنبال رد و نشانهای از فرزندش میگردد. آنها به او گفتهاند باید دست از پیگیری سرنوشت فرزندش بردارد: «سالها گذشته و ماجرای سعید هنوز هم برای من مبهم است. تمام این سالها داغی سنگین و غمی درمان نشدنی به دل داشتهام. من حتی مثل مادران فرزندمرده، سنگ قبری برای دلخوشی ندارم. شما نمیتوانید رنج خوندل خوردن و انتظار بیحد یک مادر را درک کنید تا زمانی که عزیز دلبندتان در تاریکی گم نشده باشد.»
«مهدی دلالزاده جهانگیری» یکی دیگر از آنهاست. مادر او «عالیه علوی» سالهای متوالی با یک عکس کهنه و آخرین پیراهن تن فرزندش زنده ماند.
«سپیده ناصری» نوه عالیه علوی به ایرانوایر میگوید یک روز که مادربزرگش برای پیگیری محل دفن احتمالی دایی «مهدی» حوالی خاوران میپلکیده، یک مامور امنیتی جلویش را گرفته و از او پرسیده «آیا او مطمئن است که اساسا فرزندی با این نام و مشخصات داشته؟ یا مثلا فرزندش فراری نیست و از مرزها بهطور غیرقانونی خارج نشده است؟»
مامور امنیتی همواره به خانواده ناپدیدشدگان قهری توصیه میکنند در مورد فقدان عزیزشان با دیگران گفتوگو نکنند. «بهاره منشی رودسری» که پدرش یکی از گمشدگان قهری سال ۱۳۶۷ است میگوید همان روزها که دخترکی بیش نبوده مدیر مدرسه او را صدا زده و توصیه کرده است که در مورد اعدام پدرش با سایر همکلاسیها گفتوگو نکند.
«مرسده محسنی» در مورد مرگ برادرش «مجتبی » و کیفیت مرگ و محل دفن او اطلاعات چندانی ندارد.
او به ایرانوایر میگوید: «آنطور که گفتهاند، برادرم در آبان ۱۳۶۷ اعدام شد. ما هیچ اطلاع دقیقی نداریم که چه طور و کجا این اتفاق رخ داده. آنها حق ما برای دانستن را به رسمیت نشناختند. پیکرش را هم تحویل ندادند و خودشان او را گوشه یک قبرستان، شاید حوالی باغ اصفهان به خاک سپردند. مادرم هرگز حاضر نشد به آنجا برود. او میگفت من مرگ پسرم را به رسمیت نمیشناسم و تا زمانی که در قید حیات بود، در وضعیت انکار مرگ فرزند باقی ماند. ما تا سالها تصور میکردیم موضوع اعدام آنها حقیقت ندارد و برای ایجاد وحشت، جایی آنها را نگهداری میکنند و روزی از روزهای خدا خبر آزادیشان را به ما میدهند.»
«رها بحرینی» در گفتوگو با ایرانوایر تاکید میکند از نظر قوانین بینالمللی، رنج و دردی که به خانواده ناپدیدشدگان قهری متحمل میشود، اعم از بیخبری، اضطراب و آشفتگیهای روحی و روانی که آنها متحمل میشوند و در طول زمان هم ادامه دارد، نقض اصل ممنوعیت شکنجه و رفتاری بیرحمانه و غیرانسانی است.
او میگوید کمیته منع شکنجه سازمان ملل متحد و کارگروه ناپدیدشدگان قهری همواره به این رفتارها واکنش نشان داده و از عملکرد متناقض و مبهم جمهوری اسلامی طی یک ماه گذشته نسبت به خانواده هدایت عبداللهپور اطلاع دارد.
او به این نکته اشاره میکند که طبق قانون مقامات قضایی موظف بودهاند برنامه اعدام زندانیان را چهلوهشت ساعت قبل از اجرا به اطلاع وکیل زندانی برسانند و به خانواده زندانی اجازه بدهند که برای آخرین بار با فرزندشان دیدار کنند.
«تا این لحظه که من با شما گفتوگو میکنم اعدام هدایت عبداللهپور به اطلاع وکلای او نرسیده و فقط مقامات محلی بهطور شفاهی به خانواده او گفتهاند که به شکل مخفیانه اعدام شده و در مکان نامعلومی به خاک سپرده شده است.»
به گفته بحرینی آنها چند ماه متوالی با خانواده این زندانی وارد یک بازی بیرحمانه شدهاند و خانواده او را در بیخبری نگه داشتهاند و بعدازاینکه آنها را از یک شهر به شهر دیگر پاس داده و سعی کردهاند مسئولیت را به دوش همدیگر بیندازند، گفتهاند که او اعدام شده است.
«پیشازاینها، مسئولان دادستانی ارومیه به خانواده و وکیل این زندانی گفته بودند که پرونده عبدالله در اختیار آنها نیست و به اشنویه فرستاده شده است، مقامات اشنویه هم مدعی شده بودند که پرونده در اختیار آنها نیست و در اختیار ارومیه است. درواقع آنها با امتناع از افشای حقیقت، در حال وارد کردن رنج و عذاب روانی هولناکی به این خانواده هستند.»
او در بخش دیگری از سخنانش به تناقض موجود در حکم صادره توسط دیوان عالی کشور و مدارک موجود در پرونده دادگاه هدایت عبداللهپور اشاره میکند.
«دقت کنید. این ادعا در حکم دیوان عالی کشور علیه هدایت عبداللهپور مطرح شده که حکم صادره براساس اصول دادرسی منصفانه و قانونی صادر شده است، درحالیکه اسناد دادگاه نشان میدهد که او تحت شکنجه قرار گرفته و اعترافات اجباریاش را در طول جریان دادگاه پس گرفته و همچنین هیچ مدرک و سند مستدلی دال بر اتهامات مطرحشده علیه او وجود نداشته است.»
به گفته رها بحرینی، مقامات ایرانی با پنهانکاری در خصوص زمان، مکان و شیوه اعدام دگراندیشان و اقلیتها، عملا مرتکب چندین جرم همزمان علیه قربانیان و خانوادههایشان میشوند: «یک بار آنها را بهطور فیزیکی حذف میکنند و بار دیگر با پنهانکاری و جلوگیری از روشن شدن حقایق سعی میکنند موارد نقض فاحش حقوقبشر را از چشم افکار عمومی پنهان نگه دارند و درد و رنج مضاعفی را به خانوادهها تحمیل کرده و فرهنگ بیقانونی را بر جامعه تحمیل میکنند.»
به گفته این حقوقدان، دولت ایران عملا این پیام را منتقل کند که قانونی که خودشان تصویب کردهاند ضمانت اجرا ندارد و این فقط اراده آنهاست که در موضع قدرت مطلق است و هر رنج و دردی که دلشان بخواهند به زندانیها و خانوادههای آنها تحمیل خواهند کرد.
هدایت عبداللهپور دو ماه پس از درگیری خونینی که مابین پیشمرگههای حزب دمکرات کردستان با نیروهای سپاه پاسداران در منطقه اشنویه رخ داد، به ظن دست داشتن در این ماجرا بازداشت شد.
او بعدها و در جریان دادگاه، اعترافاتش را رد کرده و گفت تحتفشارهای شدید، شوک الکتریکی، شلاقهای مکرر به کف پاها و آویزان کردن از سقف به جرمی که مرتکب نشده، اعتراف کرده و اساسا در جریان درگیری، مسلح نبوده است.
با اینکه یک مقام محلی به پدر هدایت عبداللهپور گفته فرزندش بیست روز قبل اعدام شده و در محل نامعلومی به خاک سپرده شده است، کماکان هیچ حکم رسمی یا ابلاغیهای در این خصوص به این خانواده و وکلای آنها داده نشده است.
مطالب مرتبط
زندگی عالیه علیپور؛ داستان ناتمام یکی دیگر از مادران خاوران
مادر فروغ، نماد سالها مبارزه و دادخواهی مادران خاوران درگذشت
مادر قائدی، زنی که به امید دادخواهی زنده بود
هفت سال و نیم زندان برای زنی که پیگیر قتل های دهه شصت بود
زنان تاثیرگذار ایرانی: زنانی که از انقلاب تاکنون توسط حکومت کشته شدهاند
روشن شدن نقاط تاریک اعدام های دهه شصت، مطالبه ای که از خاطر نمی رود
ثبت نظر