در سالیان اخیر، مباحث مختلفی در رابطه با موفقیت و یا عدم موفقیت ستاد ملی احیا دریاچه ارومیه در تثبیت و احیای دریاچه بیان شده است. ستاد بیان داشته است که مراحل تثبیت و احیا موفقیتآمیز بوده است، و متعاقبا دریاچه در سال ۱۴۰۶ به احیا کامل میرسد. از سمتی دیگر برخی ناظران تثبیت و احیا نسبی دریاچه در سالیان اخیر را صرفا به افزایش بارش در سالهای آبی اخیر منتسب میکنند. به بهانه افتتاح سد «کانیسیب» در حوضه دریاچه ارومیه توسط دولت، مقاله حاضر بهصورت اجمالی به راستیآزمایی گزارههای ذکرشده میپردازد. در ابتدای مقاله نیز به اجمال به وضعیت دریاچه در گذشته پرداخته شده است.
وضعیت گذشته دریاچه:
در سال ۱۳۷۴ دریاچه ارومیه بالاترین میزان سطح و حجم آب (حدود ۳۰ میلیارد متر مکعب) در چندین دهه اخیر خود را تجربه کرد. از آن زمان و به مرور تا سال ۱۳۹۴ شاهد کاهش تا ۸ متری سطح آب و ۹۷ درصدی حجم آب بودهایم (شکل ۱). این دریاچه به عنوان متعادلکننده دمای هوا در اطراف دریاچه عمل میکند. به همین دلیل کاهش سطح آن سبب افزایش یخزدگی باغهای سیب و تهنشنین شدن رسوبات دریاچه در منطقه شده که مشکلات متعددی را در پی داشته است. نمود فزایندهی بیماریهای تنفسی در ساکنان منطقه، از جدیترین این مشکلات بوده است.
دلایل مختلفی برای این میزان کاهش سطح آب بیان میشود، از خشکسالی گرفته تا تغییرات اقلیمی و تاثیرات انسانی. بسیاری از مسئولین وزارتخانههای جهاد کشاورزی و نیرو در دولتهای «محمد خاتمی» و «محمود احمدینژاد» بخش وسیعی از کاهش سطح آب دریاچه را به عواملی مانند خشکسالیهای ادواری و تغییرات اقلیمی منتسب کردند. مطالعات نشان میدهند که از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۹۵ حوضه دریاچه ارومیه کمترین میزان بارش و بیشترین میزان تبخیر را در مقایسه با دیگر بازههای زمانی از سال ۱۳۳۸ تا ۱۳۷۶ داشته است. این دو مورد (بارش و تبخیر) میتوانند برخی از تاثیرات کاهشی بر روند تغییرات سطح آب دریاچه را توجیه کنند، اما مطالعات دیگری نشان میدهند که تغییرات دما، بارش و تبخیر نمیتوانند تنها عوامل «افت بسیار شدید» سطح دریاچه در فاصله ۱۳۷۴ تا ۱۳۹۴ بوده باشند.
فاکتوری که رابطه مستقیم با تغییرات سطح آب دریاچه داشته، تغییرات پوشش گیاهی و کشاورزی منطقه بوده است. به زبان سادهتر، به دلیل «توهم» داشتن آب فراوان، افزایش بیرویهی زمینهای سطح کشت کشاورزی از سال ۱۳۷۴سبب افزایش مصرف آبهای سطحی و زیرزمینی شد که از منابع اصلی تامین آب دریاچه ارومیه میباشند. همچنین افزایش احداث سدهای مختلف بر روی سرشاخههای دریاچه با هدف مصارف کشاورزی، عدم لایروبی سرشاخههای دریاچه که به هدررفت آب منجر میشدند، افزایش شدید تعداد حلقههای چاه در منطقه و افزایش کشت محصولات کشاورزی آببر مانند سیب و چغندرقند، بدون توجه به توجیهات اقتصادی از دیگر دلایل افت شدید دریاچه ارومیه بوده است.
شکل ۱: روند تغییرات سطح دریاچه ارومیه از سال ۱۳۷۷ (۱۹۹۸) تا سال ۱۳۹۳ (۲۰۱۴)؛ منبع
وضعیت سالهای اخیر: آیا پروژه تثبیت و احیا موفقیتآمیز بوده است؟
در سال ۱۳۹۲ و به دستور حسن روحانی رئیسجمهور اسلامی، کمیته ملی احیای دریاچه تشکیل و برنامه احیای دریاچه ارومیه با هدف رساندن سطح دریاچه به سطح اکولوژیک (۱۲۷۴.۱ متر بالاتر از سطح دریا، یعنی سطحی که در آن آبزی «آرتمیا» قادر به رشد است) تشکیل شد. روند کاهشی سالانه ۴۰ سانتیمتری دریاچه ارومیه تقریبا در سال آبی ۹۴ متوقف و روند تثبیت دریاچه شروع شد (شکل ۲).
شکل ۲: روند تغییرات سطح دریاچه ارومیه از سال ۱۳۷۹ (۲۰۰۰) تا سال ۱۳۹۸ (۲۰۱۹)؛ منبع
روند مثبت تثبیت و عدم کاهش سطح آب دریاچه بعضا به بارشهای «فراتر از میانگین بلندمدت سالیانه»، مانند آنچه که در بهار ۹۸ شاهد بودیم نسبت داده میشود. علیرغم تاثیر بهشدت مثبت بارشها بر روند احیا، بارشها به تنهایی نمیتوانستند روند احیا را تا این حد تسریع ببخشند. با وجود تشابه میزان بارش در سال آبی ۸۸-۸۹ و سال آبی ۹۷-۹۸، در سال ۱۳۸۹شاهد ادامه روند کاهشی سطح آب دریاچه و در سال ۱۳۹۸ شاهد افزایش چشمگیر سطح آب و حجم دریاچه بودهایم (شکل ۳).
شکل ۳: مقایسه روند تغییرات سطح آب دریاچه و میزان بارش در سالهای آبی ۸۵-۸۶، ۸۸-۸۹ و ۹۷-۹۸
همچنین مقایسه سطح آب دریاچه در سالهایی که میزان بارش «نزدیک به میانگین بلندمدت سالیانه» بوده است نیز نشان میدهد که در دهه ۸۰ سطح آب دریاچه یک روند نزولی را طی میکرد، حال اینکه در سال آبی ۹۸-۹۹ که شاهد بارشی مشابه بارش در دهه ۸۰ بودهایم، سطح آب دریاچه روندی صعودی (در مقایسه با سال گذشتهاش) را طی کرده است (شکل ۴).
شکل ۴: مقایسه روند تغییرات سطح آب دریاچه و میزان بارش در سالهای آبی ۸۷-۸۸، ۸۹-۹۰، ۹۲-۹۱ و ۹۸-۹۹
در اینجا میتوان به دو مورد مهم از عوامل اصلی که منجر به افزایش سطح آب دریاچه و جاری شدن سیلاب باران به دریاچه در سال ۹۸ (برخلاف سال ۸۸) شدند، اشاره کرد: ۱- لایروبی بیش از ۲۰۰ کیلومتر از رودخانههای حوضه دریاچه ارومیه از سال ۹۳ به این سو و همچنین ۲- آزادسازی جریان برخی از سدهای بالادست در پاییز ۹۷، بدین صورت که ظرفیت کافی برای نگهداشت جریان سیلابی و آزادسازی آن فراهم شد. این دو اقدام از دلایل اصلی عدم جاری شدن سیلاب در حوضه دریاچه ارومیه در بهار ۹۸ -برخلاف بسیاری از نقاط کشور در همان سال- نیز بوده است. ذکر این نکته حائز اهمیت است که بارش باران نه دلیل «کافی» که صرفا دلیل «لازم» برای افزایش سطح آب دریاچه میتواند باشد. عدم ادامه بارش -مانند آنچه که در سالهای ۹۸ و ۹۵ شاهد بودیم- میتواند بهشدت به روند احیا صدمه بزند.
همچنین بنابر گزارشات وزارت جهاد کشاورزی و کمیته ملی احیای دریاچه، مصارف کشاورزی سدهای حوضه دریاچه از ۷۷۴ میلیونمترمکعب در سال ۹۳ به ۵۶۶ میلیونمترمکعب در سال ۱۳۹۹ کاهش پیدا کرده است، و در عینحال میزان محصولات کشاورزی از سال ۱۳۹۲ الی ۱۳۹۶ کاهش پیدا نکرد. سطح زیر کشت محصولات زراعی و باغی، آب نیز در حوضه آبریز دریاچه میان سالهای ۱۳۸۳و ۱۳۹۵ تغییر چندانی نکرده است (میانگین ۴۸۰ هزار هکتار)، و با این وجود سطح زیر کشت برخی محصولات آببر کاهش پیدا کرده است. به عنوان مثال، کشت چغندرقند در شهرستان «میاندوآب» در بازه زمانی ۱۳۹۳ الی ۱۳۹۸ تقریبا به نصف کاهش پیدا کرده است. در مجموع، کاهش میزان مصرف آب محصولات کشاورزی به افزایش حقآبه دریاچه کمک کرده است.
با وجود تثبیت و افزایش نسبی سطح آب دریاچه، پیشبینیهای کمیته ملی احیا در مورد افزایش سطح آب دریاچه و همچنین کاهش ۴۰ درصدی آب مصرفی کشاورزی همچنان به واقعیت نپیوسته است. پیشبینی کمیته احیا از میانگین سطح دریاچه در شهریور ۱۳۹۸ (حدود ۱۲۷۱.۸ متر بالاتر از سطح دریا) بیش از نیممتر بیشتر از مقدار واقعی میانگین سطح آب در همان زمان بوده است. حتی بعد از بارشهای بهار ۱۳۹۸ نیز سطح دریاچه از حدود ۱۲۷۱.۹ فراتر نرفته است.
با تمام این تفاسیر، آیا میتوان گفت روند تثبیت دریاچه ناموفق بوده است؟ با توجه به اطلاعات موجود و علیرغم محقق نشدن برخی از پیشبینی های کمیته، پاسخ به این سوال «خیر» است.
وضعیت دریاچه در سالهای آینده: آیا دریاچه بصورت پایدار در سال ۱۴۰۶ احیا خواهد شد؟
کمیته احیا پیشبینی کرده است که بهواسطه راهکارهای انجامشده، دریاچه تا سال ۱۴۰۶ احیا و به سطح تراز اکولوژیک میرسد. فارغ از مشکلات تکنیکی، به دلیل مشکلات ساختاری احیای کامل در سال ۱۴۰۶ دور از ذهن به نظر میرسد. حلوفصل «پایدار» مشکلات زیستمحیطی باید در یک قالب دموکراتیک، بر مبنای منافع و مشارکت ذینفعان محلی و به دور از اهداف پوپولیستی کوتاهمدت صورت پذیرد. آنچه طی دهههای گذشته بر دریاچه ارومیه گذشته را میتوان به دلیل وجوه مشابه متعدد با آنچه که در دریای آرال در شوروی سابق اتفاق افتاد، مقایسه کرد. دریاچه آرال از سال ۱۹۶۰ به بعد بهواسطه توسعه بیرویه زمینهای کشاورزی پنبه و انتقال آب آن به زمینهای کشاورزی تا ۹۰٪ از حجم خود را از دست داد. شوروی سابق به دلیل تمایل به افزایش تولید محصولات کشاورزی بهواسطه اهداف ایدئولوژیک از جمله استقلال غذایی، و به علت عدم توجه به مشکلات احتمالی زیستمحیطی و نبود سازوکارهای دموکراتیک محلی مدیریت آب، دریاچه وسیع «آرال» را به نابودی کشاند. از قضا شرایطی مشابه در ایران و دریاچه ارومیه را شاهد هستیم. بیم این میرود که به دلیل عدم تغییر اساسی در ساختار مدیریتی، در سالیان آینده مجددا شاهد مدیریت «واکنشی» به جای «پیشگیرانه» در حوضه دریاچه ارومیه باشیم.
از سوی دیگر، تشکیل کمیتهها برای احیای دریاچهها و منابع آب باید وابسته به نهادها و منافع ذینفعان محلی باشند (مانند نهادی که در رابطه با آلودگی وسیع خلیج «چساپیک» در ایالات متحده شکل گرفته است) و نه دولتها؛ در حالی که ساختار کمیته ملی احیای دریاچه ارومیه که اساسا با دستور اجرایی رئیسجمهور شکل گرفته است، ممکن است سیاستهایی را اتخاذ کند که در تضاد با ذینفعان خصوصی و دولتی محلی باشد، و یا سیاستهای کلی کمیته با تغییر دولتها و سیاستهای کلی نظام تغییر کند. همچنین، بهواسطه عدم وجود سازوکارهای دموکراتیک و غیرمتمرکز، اساسیترین تصمیمگیریها در رابطه با وضعیت دریاچه ارومیه در بلندمدت برای اهداف کشاورزی و کنترل سیلاب توسط دولت، وزارتخانههای نیرو، کشاورزی و برخی ارگانهای منتسب به سازمانهای نظامی گرفته میشود. بهواسطه دلایل انتخاباتی (دولت و وزارتخانهها)، امنیتی (افزایش اعتراضات) و ایدئولوژیکی (ارگانهای نظامی) اهداف اقتصادی کوتاهمدت بر تاثیرات بلندمدت زیستمحیطی اولویت پیدا کرده و میکند؛ از اینرو توسعه پوپولیستی بر حفظ محیطزیست ارجحیت پیدا کرده است. به عنوان مثال، سد «کانیسیب» که ۱۱دی۱۳۹۹ توسط رئیسجمهور افتتاح شد و به گفته مسئولان امر قرار است بخش اعظم آن بخشی از حقآبه دریاچه را تامین کند، توسط دولت حاضر شروع و در عین حال تمایل شدید حاکمیتی وجود دارد که در دولت حاضر نیز به پایان برسد. حال اینکه چنین پروژههایی که با «پایداری» یک منطقه در ارتباط هستند اساسا باید توسط ذینفعان دولتی و مردمی منطقهای کلید خورده و مطالعات اولیه، ساخت و اجرا، بدون توجه به منویات دولت مستقر صورت گیرد؛ این امر سبب میشود که پروژههای زیستمحیطی تحتتاثیر اجبار دولتها به تمامشدن در یک بازه زمانی مشخص با هدف «نشاندادن دستاورد یک دولت» قرار نگیرند. به همین دلایل مذکور است که تا قبل از تبدیلشدن وضعیت دریاچه ارومیه به یک «فاجعه ملی»، تمامی دولتها در نظام جمهوری اسلامی از سازندگی تا اصلاحات تا اصولگرایان رویکرد مشابهی در قبال خشکشدن دریاچه ارومیه داشتند. به زبانی دیگر، هر مسئول و متخصصی در چنین ساختار غیردموکراتیک و متمرکز زیستمحیطی –تا قبل از تبدیل دریاچه به یک فاجعه ملی– اجازه کار پیدا میکرد، همچنان -بهواسطه اولویت مدیریت «بحرانمحور» بر مدیریت پیشگیرانه- کموبیش شاهد افت سطح دریاچه میبودیم.
همچنین نبود یک سیستم دموکراتیک بر مبنای منافع ذینفعان میتواند به کاهش اعتماد عمومی میان مردم و مسئولان منجر شود. مطالعات نشان داده است که کشاورزان حوضه دریاچه ارومیه -به دلیل عدم پرسش از نیازها و مشکلات آنها در گذشته- اعتماد چندانی به راهکارهای انجام شده برای احیای دریاچه نداشتهاند. همچنین کاهش آب دریاچه سبب افزایش تنش بین استانهای واقع در حوضه دریاچه بر سر تقسیم منابع آبی برای کشاورزی و حقآبه دریاچه شده است. دو قوم اصلی «آذری» و «کرد» در حوضه دریاچه ارومیه ساکن هستند. مطالعات (مصاحبهها) نشان داده است که اختلافات قومی میان مردمان این دو قوم میتواند بر اختصاص بهینه آب و همکاری میان ذینفعان محلی تاثیر منفی بگذارد؛ البته این نکته میتواند یک اثر جنبی بر مدیریت آب دریاچه داشته باشد و نه اصلی.
ساختار غیردموکراتیک حاضر همچنین سبب افزایش تعداد ذینفعان و ذیمدخلان دولتی از ارگانهای مختلف در قبال کنترل دریاچه شده است. تعدد ذینفعان دولتی سبب تشدید «تضاد منافع و وظایف» میگردد. با وجود تاکید کمیته احیا بر عدم ساخت و مطالعه سدهای جدید برای مصارف کشاورزی، فشار برخی نمایندههای مجلس «آذربایجان غربی» بر ساخت سدهایی مانند «نازلوچای» و «باراندروزچای» سبب شده است که به گفته «ذاکر» نماینده مجلس از ارومیه، حتی وزیر نیرو نیز با درخواست آنها همراهی و دستور به بررسی طرحهای اجرای سد بدهد. در صورت صحت ادعای این نماینده مجلس، نکته جالب این است که هم وزیر نیرو و هم رئیس کمیته ملی احیا دریاچه مستقیما منصوب رئیسجمهور حسن روحانی هستند، اما «تضاد آشکار وظایف و منافع» سبب میشود که شاید مسیرهای مختلفی را برای کنترل آب منطقه پیش بگیرند. حال بیم آن میرود که اکنون که در وضعیت صرفا تثبیت و احیا اولیه دریاچه هستیم و چنین تضاد آشکاری بین سازمانهای حاکمیتی وجود دارد، چه تضمینی وجود خواهد داشت در آینده که با تغییر سیاستهای احتمالی در سطح کلان حاکمیتی مواجه شویم، چنین تضادهایی تشدید نشود.
با توجه به دلایل مذکور، رسیدن به یک وضعیت پایدار احیا در سال ۱۴۰۶ و سالهای بعد از آن در دریاچه ارومیه بسیار دور از ذهن به نظر میرسد. ادامه ساختار فعلی حاکمیتی احتمال «تضاد منافع» را تشدید و رسیدن به آیندهای روشن برای احیای کامل دریاچه را دور از دسترس خواهد کرد.
کلام انتهایی:
در راستای مقابله با خشکشدن دریاچه ارومیه و احیای آن، راهحلهای اصلی بسیار ساده به نظر میرسند: میبایستی میزان بهرهوری استفاده از آب منطقه را افزایش داد، کشاورزی را بصورت بهینه مدیریت کرد، و تا جای ممکن فاضلاب تصفیه شده را مجددا استفاده کرد. در عین حال، اجرای سیاستهایی که منجر به تحقق راه حلهای فوق شوند، مطلقا ساده نیستند: پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و امنیتی کاهش آب باید مدیریت شوند و نقش ارگانها، ذینفعان محلی و ضوابط تحت بررسی سیاستهای کاهش مصرف آب باید بصورت شفاف تبیین، تصدیق و اجرا گردد.
* درباره نویسنده: مهدی کتابچی، مدیر پروژههای منابع آب در ایالت مریلند در ایالات متحده، دانشآموخته دانشگاههای ویرجینیاتک، صنعتی شریف، و صنعتی نوشیروانی و عضو انجمن مهندسان عمران آمریکا است
مطالب مرتبط:
دریاچه ارومیه؛ مسئولان جز خیره شدن به آسمان کاری نکردهاند
آیا احیای دریاچه ارومیه موفقیتآمیز بوده است؟
آیا معروف ترین دریاچه ایران به طوفانی از شن بدل می شود؟
برداشت نمک از دریاچه ارومیه؛ تکذیب مسوولان را باور کنیم یا کامیونهای حامل نمک را دریاچهای که مرد؟
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر