پدر تصمیم خودش را گرفته بود. هنگام اذان صبح، بالای سر دختر رفت. تقریبا همه اعضای خانواده از تصمیم پدر اطلاع داشتند اما فکر نمیکردند که عملی شود. دختر بزرگش را هم بیدار کرد. خواهر، دستهای «فرزانه» را گرفت و پدر با دستمال و پلاستیکی که از قبل آماده کرده بود، او را خفه کرد.
آن شب فرزانه بر خلاف همه شبها، در طبقه پایین خوابیده بود. دختر 17 ساله ساکن اصفهان، به دست پدر خود کشته شد تا زخمزبانهای اطرافیان بیشتر از قبل، پدر را آزرده خاطر نکند.
خواهر بزرگتر، مدتها قبل به عقد پسری به نام «سعید» در آمده بود اما سعید عاشق فرزانه شده بود. او فرزانه را به مدت 10 روز دزدید.
پس از آزادي فرزانه، به دستور بازپرس دادسراي عمومي اصفهان، سعید بازداشت شد اما غائله همين جا به پايان نرسید. حرفها، زخم زبانها و شایعههای اطرافیان سبب شد پدر فقط چاره را در مرگ دختر ببیند تا از انگ «بیغیرت» بودن رها شود.
قتل فرزانه به دست پدرش، یک داستان تخیلی نیست؛ داستان زندگی یک دختر نوجوان است که قربانی غیرت پدر شد. این داستان واقعی، نمونهای از هزاران قتل ناموسی است که سالانه در دنیا اتفاق میافتد. براساس آمار «صندوق جمعیت سازمان ملل»، سالانه حدود 5هزار زن بر اثر قتلهای ناموسی کشته میشوند. بیشتر این زنان ساکن غرب و جنوب آسیا و شمال آفریقا هستند.
در برخی استانهای ایران نیز بر اساس گزارشهای منتشر شده در روزنامههای داخلی، هر ماه دستکم یک قتل به بهانه دفاع از شرف و ناموس اتفاق میافتد. هرچند ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺹ ﺍﻳﻦ ﻗﺘﻞﻫﺎ، ﺁﻣﺎﺭ دقیقی ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ اما بررسی صفحه حوادث خبرگزاریها و روزنامهها نشان میدهد قتلهای ناموسی در اﺳﺘﺎﻥﻫـﺎﻱ ﺁﺫﺭﺑﺎﻳﺠـﺎﻥ ﺷـﺮﻗﻲ، ﺁﺫﺭﺑﺎﻳﺠـﺎﻥ ﻏﺮﺑـﻲ، ﺍﺭﺩﺑﻴـﻞ، ﻛﺮﺩﺳـﺘﺎﻥ، ﺍﻳـﻼﻡ، کرمان، ﻛﺮﻣﺎﻧﺸﺎﻩ و ﺧﻮﺯﺳﺘﺎﻥ بیشتر از دیگر استانها گزارش شده است.
ناموس چیست؟
چند سال پیش، گزارشی تحقیقی با عنوان پروژه قتلهای ناموسی زیر نظر «انجمن جمعیت» ترکیه با پشتیبانی صندوق جمعیت سازمان ملل متحد در چهار شهر ترکیه از جمله استانبول، به روش مصاحبه انجام شد. یکی از سوالها درباره معنای ناموس بود.
در این تحقیق، 70 درصد پاسخدهندگان کلمه ناموس را مترادف با زن دانسته بودند؛ برداشتی که خیلیها در ایران هم دارند. این در حالی است که ناموس در فرهنگ فارسی «معین»، به معنای آبرو، نیک نامی، عصمت، شرف، قانون و شریعت الهی است و قتل ناموسی به قتلی گفته میشود که به بهانه دفاع از شرف و ناموس روی دهد.
دکتر «محسن فرشیدی»، جامعهشناس درباره تعریف قتلهای ناموسی به «ایرانوایر» میگوید: « در نگرش سنتی و قبیلهای، زن ناموس مرد است و کل وجود مرد در نوع محافظت از آن تعریف میشود. در چنین جامعهای، زن مثل کالای با ارزشی است که باید از آن محافظت کرد و خواسته و اراده او جایگاهی ندارد. مردان برای سرنوشت زنان تصمیم میگیرند و در واقع، زنان تنها مجری خواستههای مردان هستند. در چنین شرایطی، اگر زنی تصمیمی خلاف تصمیم مردان جامعه بگیرد، به شدت تنبیه میشود. جامعه حتی گاهی وجود چنین زنانی را هم تحمل نمیکند. در واقع، قتلهای ناموسی زمانی اتفاق میافتند که پدر، همسر، برادر، فرزند و بهطور کلی مردی از خویشاوندان نزدیک زنی، او را به اتهام روابط نامشروع، امتناع از ازدواج اجباری یا اتهامهایی مشابه، با انگیزه حفظ ناموس به قتل میرساند.»
وقتی کشتن حق است!
خودداری از ازدواج اجباری، رابطه با جنس مخالف، قربانی تجاوز شدن، طلاق گرفتن و زنا برای زنان در بسیاری از شهرهای کشور با بافت سنتی و قبیلهای، جرم محسوب میشود. از نگاه بیشتر افراد قبیله، در چنین شرایطی، زن خطاکار باید مجازات شود؛ مجازاتی به قیمت جان یک انسان.
«مهتاب اکبری»، روانشناس بالینی در این ارتباط میگوید: «مهمترین ویژگی قتلهای ناموسی این است که عرف محلی آنها را مجاز میداند. به همین دلیل، کشته شدن چنین زنانی، تاثری ایجاد نمیکند و حتی گاهی گفته میشود که حق آنها بوده است.»
او با اشاره به افزایش این نوع قتلها در سالهای اخیردر کشور، میگوید: «متاسفانه آمار این قتلها رو به افزایش است و این نشان میدهد که سطح خشونت علیه زنان در جامعه بالا است. اگر نگاهی به خبرهای مربوط به قتلهای ناموسی چند سال اخیر بیاندازیم، میبینیم که بیشتراین قتلها به روش سربریدن، کشتن با چاقو و یا خفه کردن انجام شده است. در واقع، خشنترین روشهای قتل، در قتلهای ناموسی استفاده میشود زیرا اعتقاد عمومی بر این است که هر چه زن خطاکار به شکل فجیعترکشته شود، آبرو، حیثیت و شرف بر باد رفته خانواده بهتر و سریعتر به جایگاه قبلی برمیگردد. به همین دلیل، قاتل گاهی حتی با سرافرازی خود را معرفی میکند و حیلی وقتها از اتفاقی که افتاده هم ناراحت نیست.»
قوانین حمایت کننده!
در حالی که در جریان قتلهای ناموسی، زن به عنوان مجرم اصلی، بدون محاکمه کشته میشود قاتل در خیلی از مواقع با استفتده از قوانین کشوری و یا حتی دادوستدهای قومی و قبیلهای، از محکومیت نجات پیدا میکند.
درماده ۲۲۰ «قانون مجازات اسلامی ایران» آمده است: «پدر یا جد پدری که فرزند خود را بکشد، قصاص نمیشود و به پرداخت دیه به ورثه مقتول و تعزیر محکوم خواهد شد.»
براساس ماده ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی، «هرگاه مرد همسر خود را در حال زنا با مرد اجنبی مشاهده کند و علم به تمکین زن داشته باشد، میتواند در همان حال آنها را به قتل برساند و در صورتی که زن مکره (مجبور) باشد، فقط میتواند مرد را بکشد.»
این قوانین از دید بسیاری از حقوقدانان، مجوزی برای قتلهای ناموسی به شمار میروند. حتی در برخی موارد، اگر پدربزرگ و برادر نیز مرتکب به قتل شوند، از طریق همین قوانین، از قصاص معاف میشوند.
«محمد سعیدی»، وکیل پایه یک دادگستری در این باره میگوید: «برخی خلاهای قانونی در اینباره دیده میشود. قانون جزا، پدر و جد پدری را از مجازات قصاص معاف کرده است. درباره قتلهای ناموسی، از آن جا که عامل قتل، جزو اولیای دم است، با شکایت نکردن او، امکان قصاص قاتل منتفی میشود و حداکثر درصورت لزوم، تعزیر خواهد شد؛ یعنی وقتی دختری به دست پدرش کشته میشود، اگر مادر و برادر اولیای دم پیگیر قضیه نباشند، فقط به لحاظ عمومی، دادگاهی تشکیل میشود و مجازاتی بسیار سبک ممکن است برای پدر در نظر گرفته شود. البته ممکن است هیچ مجازاتی هم شامل حال وی نشود و او را آزاد کنند. حتی گاهی اگر برادر قاتل باشد، پدر به عنوان اولیای دم شکایت نمیکند.»
آموزش چاره کار
هر چند بسیاری از حقوقدانان معتقدند بازنگری در قوانین میتواند کمک زیادی به کاهش آمار قتلهای ناموسی کند اما جامعهشناسان بر این باورند که محاکمه یک فرد نمیتواند برای حل این معضل سودمند باشد.
محسن فرشیدی، جامعهشناس با اشاره به این که قتلهای ناموسی، بخش مهمی از ساختار جامعه سنتی و قدیمی به شمار میروند، میگوید: «قتلهای ناموسی تنها با تغییر ساختارهای اجتماعی و به رسمیت شناختن ساختارهای جدید کم میشوند. در چنین شرایطی، نمیتوان تنها رییس قبیله و پدر و همسر را مقصر دانست. مجموعهای از قوانین، سنتها و باورها موجب بروز چنین مشکلاتی میشود. بنابراین، تا زمانی که آموزشهای لازم نباشد و جامعه برای پذیرش ساختارهای جدید آماده نشود، هیچ اتفاق مثبتی نمیافتد.»
مهتاب اکبری، روانشناس نیز نظری مشابه فرشیدی دارد: «مشکل اصلی، باور و فرهنگ جامعه سنتی و قبیلهای است و تا زمانی که این باور و فرهنگ اصلاح نشود، حتی مجازات قاتل هم نمیتواند کمکی به حل این معضل کند. به نظر من، آموزش از طریق نهادی مانند آموزش و پرورش و یا نهادهای مردمی(NGO) میتواند تنها راه نجات باشد چون افراد تنها از طریق شناخت حقوق خود و تغییرات محیط اطراف میتوانند ساختار جامعه را تغییر دهند. افزون بر این نهادهای مردمی که از خود افراد جامعه تشکیل میشوند، میشود از طریق فرهنگسازی، قبح این مساله را در جامعه نشان داد.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر