close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

زنان تاثیرگذار ایرانی؛استر

۱۴ مهر ۱۳۹۵
شما در ایران وایر
خواندن در ۱۰ دقیقه
استر، اثر ادوین لانگ
استر، اثر ادوین لانگ
استر، اثر رامبرانت
استر، اثر رامبرانت

تاریخ ایران و جهان به زندگی و سرنوشت چهره ها گره خورده است، هر یک خشتی گذاشته اند تا سقفی پدیدار شده، خشت هایی که گاه به قیمت زندگی و جان شان تمام شده است. در این معماری عظیم، زنان و مردان بسیاری نقش آفریده اند. و در تاريخ جهان بسيارى از زنان و مردان به دليل استعداد شگرف آنها براى تخريب و نابودى ساخته هاى ديگران تاثيرگذار نام گرفته اند. 

زنان ایرانی نویسنده برگ های بسیاری از کتاب تاریخ دویست سال اخیر ما بوده اند، چه به دليل تاثير مثبت بسيارى از آنها در افزایش آگاهی عمومی، کاهش تبعیض علیه زنان، ارتقای سواد و موقعیت اجتماعی شان، مقابله با فشارهای مذهبی، مشارکت در پروژه های علمی، سیاست ورزی، موسیقی، سینما؛ و چه به دليل تاثير بعضى از آنها در تشويق به خشونت، گسترش جهل و جزم انديشى و سو استفاده از قدرت مالى و اقتصادى در جهت منافع خود. 

اين مجموعه ایران وایر يک مقدمه است. افرادى كه اسمشان در اين فهرست آمده، نماينده برخی اقشار جامعه هستند كه هر روز در ايران و كشورهاى ديگر بر زندگى خانواده و اجتماع خود تاثير مى گذارند. بديهى است همانطور كه اشاره كرديم همه فعاليت ها و یا تمام افراد حاضر اين مجموعه مورد تائيد ایران وایر نيستند، اما تاثير گذارى هيچ يك از افراد اين ليست را نمي شود كتمان كرد.

 اين ليست اولين سرى سلسله بیوگرافی های زنان تاثیرگذار ایران است که به مرور تکمیل می شود. مخاطبان ایران وایر پیشنهادات خویش برای غنای این مجموعه را با در میان بگذارند.

-------------------------

استر؛ ملکه دربار هخامنشی، ناجی یهودیان

طاهره تسليمى، شهروند خبرنگار

با آن که در دوره های مختلف تاریخی تلاش زیادی شده است تا وجود ملکه ای به نام «استر» را انکار کنند اما کتاب مقدس از او به عنوان «ناجی قوم یهود» نام می برد. ملکه با تدبیری در مقابل چشمان شاه، در دربار هخامنشی ایستاد و با برملا کردن راز وزیر او، از نسل کشی بزرگ قومش جلوگیری کرد.

در تاریخ هخامنشی و باستان ایران، نام استر و عمویش «مردخای» شاید بیش تر از هر نام دیگری شنیده شده است و بخشی از کتاب مقدس و یکی از مهم ترین اعیاد یهودی ها، یعنی عید «پوریم» را به نام خودشان ثبت کرده اند؛ عیدی که یهودیان به شادی نجاتشان از مرگ توسط استر، جشن می گیرند.

در مورد استر روایت اصلی، روایتی است که در تورات آمده است و داستانش از آن جایی شروع می شود که «وشتی»، ملکه اول دربار خشایارشاه به دلیل نافرمانی از دربار اخراج می شود. درباره این نافرمانی روایت های زیادی وجود دارد؛ برخی منابع معتقدند که او دستور شاه برای برداشتن نقابی که روی صورت داشته را تاب نیاورده است.

آن چه در کتاب استر آمده، این است که در هفتمین روز از جشنی در دربار هخامنشی، خشایارشاه که در کتاب مقدس نام او «اخشورش» آمده، سرمست از ملکه می خواهد تا تاجش را بیاورد و در کنارنمایش زیبایی خود به درباریان، آن را بر سر شاه بگذارد. اما وشتی از این دستور سر باز می زند و شاه از دست او عصبانی می شود. با تشکیل شورای سلطنت، تصمیم گرفته می شود برای تنبیه وشتی، او را از مقام ملکه ای خلع و باکره ای زیبا را به جای او جایگزین کنند. در میان دخترانی که تربیت شده بودند، زیبا دختری یتیم به نام «هدسه» انتخاب می شود.

او دختر «ابیهیل» بود که به شوش تبعید شده بود. خاندان ابیهیل از طایقه «بن یامین»، کوچک ترین پسر از پسران دوازده گانه «یعقوب» بودند. خاندان آن ها همراه «یکنیا»، پادشاه یهود در سال 597 قبل از میلاد اورشلیم را ترک کردند و به دست «نبوکد نصر» اسیر شدند. اما بعد از سقوط آشوری ها در حاشیه امنی که کوروش و داریوش برای یهودیان فراهم آوردند، زندگی کردند. آن ها در شوش جایی که «دانیال»، از انبیای عبری درگذشته بود، مستقر شدند.

وقتی استر کودک خردسالی بود، پدرش درگذشت و حضانت او به عمویش،  مردخای(برخی روایت ها او را پسرعموی استر معرفی کرده اند) افتاد. مردخای برای تربیت استر تلاش زیادی کرد. در منابع، نام استر به عبری، هدسه آمده است که به معنی درخت است. اما در  منابع ایرانی و البته یهودی، نام او استر ثبت شده است.

استر در لغت به معنای ستاره است و  به نظر می رسد که از «ایشتار» بابلی گرفته شده است. مردخای نیز در عبری به معنای «بنده مردوک» یا «مرد کوچک» آمده است. این که شغل اصلی مردخای چه بوده، مشخص نیست . در کتاب استر آمده است:«شخص یهودی در دارالسطنه شوش بود كه به مردخای اسمی بود و از اورشلیم جلای وطن شده بود با اسیرانی كه همراه یكنیا، پادشاه "یودا" جلای وطن شده بودند... و او هدسه، یعنی دخترعموی را تربیت می‌نمود زیرا كه وی را پدر و مادر نبود وآن دختر، خوب صورت و نیكو منظر بود و بعد از وفات پدر و مادرش، مردخای وی را به جای دختر خود بگرفت. پس چون امرو فرمان پادشاه (برای گزینش بانویی جدید) شایع گردید و دختران بسیاردر دارالسلطنه شوش جمع شدند، استر را نیز به خانه پادشاه زیردست هیجای كه یهودی الاصل و مستحفظ زنان بود، آوردند.»

این را می دانیم که او انتخاب می شود تا با خشایارشاه ازدواج کند. در همین زمان مردخای از او می خواهد تا آیین خود را پنهان کند. این تا حدودی معنی اسامی او و استر و تغییر نام‌شان را توجیه می کند. به نوشته کتاب استر، او دختری زیبا بود که خیلی زود در میان  دختران انتخاب و بعد از آماده سازی و تعلیم وی، در ماه دهم سال هفتم سلطنت خشایارشاه به خوابگاه شاه وارد شد. به نظر می رسد که این اتفاق در قصر «آپادانا» شوش رخ داده است.

شاه بعد از هم‏بستری با استر، او را انتخاب و در مراسمی باشکوه، به جای وشتی به عنوان ملکه معرفی کرد. اما در همین زمان بود که مردخای از طریقی متوجه شد که دو نفر از خواجه سرایان قصد تعرض و کشتن شاه را دارند. او این خبر را به استر داد تا به شاه بگوید که چنین توطئه ای در جریان است. استر به شاه هشدار داد و بعد از دستگیری آن دو، به شاه گفت که خبر را عمویش مردخای به او داده است. این اتفاق باعث شد تا مردخای و استر در چشم شاه عزیز شوند و مردخای به عنوان مشاور شاه در دربار مشغول به کار شود.

با محبوب تر شدن استر، بسیاری از اطرافیان شاه به وضعیت او حسادت کردند. در همین زمان بود که مردخای نیز روز به روز وضعیت بهتری پیدا می کرد. «هامان»،  وزیر خشایارشاه که از گذشته نیز رفتار خوبی با یهودیان نداشت، به صورت پنهانی برنامه ای را برای از میان بردن این قوم ریخت. او در گوش شاه می خواند که شریعت یهود مخالف همه اقوام است و در صورتی که قدرت بگیرند، همه اقوام را خواهند کشت. او از خشایارشاه خواست که دستور قتل عام همه یهودیان را بدهد. از آن جایی که خشایارشاه برخلاف بنیان گذار سلسله پادشاهی در ایران، یعنی کوروش و پدرش داریوش، رویه از میان بردن دشمنان و مخالفانش را جایگزین مدارا کرده بود، بیم آن می رفت که در چنین تصمیمی هامان را همراهی کند.

او از هامان خواست تا قرعه بیاندازد و روزی را به عنوان روز کشتار یهودیان انتخاب کند. در کتاب استر آمده است:« پادشاه را پسند آید حکمی نوشته شود که ایشان راهلاک سازند و من ده هزار وزنه نقره به دست عاملان خواهم دادتا آن را به خزانه پادشاه بیاورند. آن گاه پادشاه انگشتر خود را از دستش بیرون کرده، آن را به هامان بن همداتای اجاجی که دشمن یهود بود، داد و پادشاه به هامان گفت هم نقره و هم قوم را به تو دادم تا هر چه در نظرت پسند آید، با ایشان بکنید. پس کاتبانِ پادشاه را در روز سیزدهم ماه اول احضار نمودند و بر وفق آن چه هامان امر فرمود، به امیران پادشاه و به والیانی که بر هر ولایت بودند و بر سروران هر قوم مرقوم شد.»

هامان پنهانی به همه سرداران دستور داد تا همه یهودیان را از بین ببرند.  مردخای که جاسوس های زیادی داشت، خبردار شد که چنین تصمیمی در جریان است. او که به دستور هامان اجازه ورود به دربار و دیدار شاه را نداشت، به سختی با استر دیدار کرد و این موضوع را به او خبرداد.

استر از مردخای خواست تا همه یهودیان را جمع کند و روزه بگیرند؛ روزه ای سه روزه که خودش نیز رعایت کرد. در روز سوم لباس میهمانی به تن کرد و به راهی رفت که شاه از آن جا می گذشت. شاه که او را دید، به سمتش رفت. استر عصای شاه را به عنوان درخواست لمس کرد. شاه گفت چه درخواستی داری؟ تو نیمی از سلطنت را هم بخواهی، من به تو می دهم. استر گفت من ضیافتی برگزار کرده ام و می خواهم هامان را دعوت کنید. او دو میهمانی گرفت و در هر دو هامان را دعوت کرد. در دومین مراسم، همسر هامان هم همراهش به میهمانی رفت. شاه در این مراسم نیز به استر گفت تو از من نیمی از مملکت را هم بخواهی، خواهم داد. استر گفت:«ای شاه! اگر در نظر تو مقبول هستم، جان من به قوم من بسته است. قوم من را به من ببخش. کسی آمده است تا قوم من را نابود و ما را به اسیری بفروشد.»

شاه عصبانی می شود و می گوید چه کسی این جسارت را کرده است و استر به سمت هامان می رود و با اعلام این که یهودی است، می گوید که او می خواهد روی کینه شخصی، قوم من را از بین ببرد.

شاه که متوجه برنامه هامان شد، دستور داد تا او را بگیرند و به همراه هشت پسر ش به زندان بیاندازند. بعد از این بود که استر بار دیگر از شاه درخواست تازه ای کرد. این بار به او گفت دستوری که هامان برای  کشتار یهودیان داده است را لغو کند.

هامان به دستور خشایارشاه به همراه پسرانش اعدام شدند و خانه و انگشتر وزارتش به مردخای داده شد. روزی که قرار بود یهودیان کشته شوند، استر حکمی از شاه گرفت که به موجب آن، یهودیان از انهدام رهایی پیدا کردند که آن روز، بیست و سوم ماه سوم، یعنی «سیوان» بود. در روز مقرر، یهودیان با تمام کسانی که با یهود دشمن بودند، جنگیدند و آن ها را از دم تیغ گذراندند اما اموال کسی را تاراج نکردند. این ماجرا باعث شد تا یهودیان از یک کشتار جمعی نجات پیدا کنند و نام استر به کتاب مقدس و آیین یهودیان برده شود که به عید پوریم مشهور است. پوریم به معنای «قرعه» است.

به نوشته «تلمود»، یهودیان که از نابودی، شکنجه و کشتار رهایی یافتند، جشن پوریم (معروف به پوریم کوچک) را برگزار کردند. به اعتقاد برخی از پژوهش گران، این جشن شباهت زیادی به جشن دیگری در دوره هخامنشی با نام جشن «مغ کشی» داشت که از روزگار داریوش و کشته شدن «گئومت مغ» که خود را به جای «بردیا» گذاشته بود، به جای مانده بود.

 در این روز، در کنار خوردن شراب و سایر مشروبات الکلی، پوشیدن نقاب و ماسک و برگزاری جشن عمومی مرسوم است و به هومان لعنت فرستاده می شود. در این روز یهودیان کتاب استر را بازخوانی می کنند و به دوستان خود هدیه می دهند. دعای این روز هم این است که:«ستایش می‌کنیم تو را، خدای ما، پادشاه تمامی دنیا که به ما دستورهای خود را ارزانی کردی و به ما دستوردادی که "مگیلا" را بخوانیم. ستایش می‌کنیم تو را خدای ما، پادشاه تمامی دنیا که برای پدران ما معجزات خود را نشان دادی در آن روزها و فصل ها.»

جالب این است که آن جایی که نام هامان آورده می شود، سوت می زنند. در این روز هم چنین به یاد روزه استر، روزه می گیرند و مجسمه هامان را می سوزانند. غذای این روز شیرینی است که به «گوش هامان» معروف است.

بعد از این داستان، هیچ اثری از استر و مردخای در تاریخ نیست و کسی نمی داند این دو نفر کی و چه گونه درگذشتند. اما در همدان مقبره ای به نام استر و مردخای قرار دارد که به یاد این دو شخصیت باقی مانده است.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

تبدیل حبس به مجازات جایگزین

۱۴ مهر ۱۳۹۵
سوال و جواب حقوقی
خواندن در ۱ دقیقه
تبدیل حبس به مجازات جایگزین