close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

ایران سکولار؛ سال ۱۴۲۹/ آیا وزرای دولت حق دارند زندگی مجلل داشته باشند؟

۱ شهریور ۱۳۹۵
عزت تائب
خواندن در ۲۷ دقیقه
ایران سکولار؛ سال ۱۴۲۹/ آیا وزرای دولت حق دارند زندگی مجلل داشته باشند؟

شنبه ۱۸ تیر ۱۴۲۹ / ۹ ژوییه ۲۰۵۰

رئیس جمهور موقع نهار بی مقدمه سر صحبت را در مورد مهمانی دیروز وزیر انرژی باز می کند و می پرسد آیا مشکلی در روابطم با وزیر وجود دارد؟ معلوم است از کسی شنیده که بلافاصله بعد از رسیدن به مهمانی آن را ترک کرده ام و لابد نگران شده که نکند در کابینه درگیری هایی در جریان باشد.

توضیح می دهم که کوچکترین مشکلی با آقای بهمنی ندارم و از قضا او را از بهترین وزیران دولت می دانم اما تصور می کنم که مهمانی منزل او بیش از حد پرخرج بود. می گویم: "دادن مهمانی های از این قبیل با حضور ۷-۸عضو کابینه، می تواند در سطح افکار عمومی به ضرر دولت تمام شود."

رئیس جمهور می گوید وزیر صنایع از قبل از ورود به دولت آدم ثروتمندی بوده و نمی توان این حق را از او سلب کرد که "با پول شخصیتش هر طور که خواست مهمانی بدهد"؛ گذشته از اینکه مهمانی، خصوصی بوده و قرار نبوده رسانه ای شود تا در افکار عمومی واکنش ایجاد بکند یا نکند.

می گویم من هم در مدت کمی که منزل وزیر بودم دقیقاً احساس کردم که مواظبند از مهمانی عکس یا فیلم گرفته نشود و همین نشان می دهد که چرا چنین مهمانی هایی به مصلحت نیست: "همین که می خواهند مهمانی رسانه ای نشود، نشان می دهد متوجهند که در سطح افکار عمومی قابل دفاع نیست. چرا یک عضو کابینه باید کارهایی انجام دهد که به هر علت از رسانه ای شدنشان نگران باشد؟"

رئیس جمهور با استدلال من مخالف نیست ولی کماکان اعتقاد دارد که در اغلب کشورهای دنیا مدیران ارشد ثروتی بالاتر از متوسط جامعه دارند و این انتظار که وضعیت زندگی یک وزیر مجلل نباشد، غیر منطقی است.

یادآوری می کنم که با اصل این موضوع مشکلی ندارم اما معتقدم سطح تجمل در زندگی مسئولان ارشد، نمی تواند از حدی بالاتر باشد: "در بسیاری از کشورهای دنیا و از جمله ایران ترکیب مسئولیت حکومتی و تجمل زیاد، تداعی کننده فساد مالی است. چه لزومی دارد مسئولان دولتی چنین حسی را در مردم ایجاد کنند؟"

رئیس جمهور در سکوت گوش می کند. ادامه می دهم: "زندگی خصوصی اعضای کابینه به خودشان مربوطه است و تعدادی از آنها به عنوان صاحبان کسب و کارهای سودآور در خارج، از مدت ها قبل از ورود به دولت زندگی تجملاتی داشته اند. اما این اعضا الان در شرایط متفاوتی قرار دارند و به مصلحت دولت نیست که به خاطر وضعیت زندگی شخصی آنها هزینه بدهد." در مورد خودم هم تأکید می کنم که شخصاً حاضرم به خاطراعتقاداتم، حتی اگر مخالف باورهای اکثریت مردم هم باشند، هزینه بدهم، اما فکر می کنم ارزشش را ندارد که به خاطر موضوعاتی در حد شرکت در مهمانی های اشرافی اعضای دولت، زیر بار کوچکترین هزینه سیاسی و تبلیغاتی بروم.

به نظر می آید آقای امینی دیگر کاملاً متقاعد شده است. می گوید: "من هم معتقد نیستم که باید برای مورد انتقاد واقع نشدن به افکار عمومی باج داد، اما حرفتان را قبول دارم که در شرایطی که حکومت سکولار ایران در شرایط تثبیت است، باید اعضای دولت بیشتر از حد معمول احتیاط کنند." ادامه می دهد: "اینکه یک عضو دولت از محل سرمایه شخصی خودش مهمانی مجلل برگزار کند غیرقانونی نیست، اما موافقم که به مصلحت نیست در مورد دولت بدبینی بی جهت در جامعه ایجاد کنیم."

از فرصت استفاده می کنم و از رئیس جمهور می پرسم آیا به طور کلی لازم نمی داند به اعضای کابینه در مورد دقت هایی که لازم است در زندگی شخصی شان انجام دهند تذکر بدهد؟ می گوید در فرصت مناسب در یک جلسه کابینه در این مورد  صحبت خواهد کرد ولی ترجیح می دهد با مدتی تأخیر این کار را انجام دهد تا به نظر نیاید که صحبت هایش در واکنش به مهمانی وزیر انرژی است.

از سر میز نهار که بلند می شویم رئیس جمهور می گوید اعضای کابینه در گذشته تجربه مسئولیت دولتی نداشته اند و نصفشان هم تکنوکرات هایی هستند که به خاطر تخصص خود منصوب شده اند ولی دید سیاسی لازم را ندارند. اعتقاد دارد طبیعی است که مدتی طول بکشد تا بسیاری از اعضای هیات دولت به رعایت بعضی "ریزه کاری های سیاسی" عادت کنند.

از من به خاطر یادآوری کردن هزینه های سیاسی زندگی شخصی اعضای کابینه تشکر می کند و در عین حال تذکر می دهد که مواظب باشم "سخت گیری هایی که دارم به روابطم با وزرا صدمه نزند".

بخواهم یا نخواهم، روابطم با وزیر صنایع تا مدتی شکرآب خواهد بود. باید سعی کنم که این وضعیت خیلی طول نکشد.


جمعه ۱۷ تیر ۱۴۲۹ / ۸ ژوییه ۲۰۵۰

امروز نهار منزل آقای بهمنی وزیر انرژی مهمان هستیم. ظاهراً خیلی های دیگر از مسئولان دولتی هم دعوت شده اند. منزلشان در یک ناحیه ویلایی معروف در لواسان در حومه تهران است.

سامان نمی خواهد بیاید اما با من بمیرم، تو بمیری موفق می شویم متقاعدش کنیم که بیاید. با این حال نگران است که "روز تعطیلش خراب شود" و در راه، تلاش های من و سارا برای به حرف کشیدنش نتیجه ای ندارد. نزدیک منزل آقای بهمنی که می شویم ، کم کم از لاک خودش بیرون می آید. مکان زندگی وزیر، محله ای بسیار شیک است که خانه های آن واقعاً شبیه قصر هستند. وارد باغ منزل آقای بهمنی که می شدیم، هوش از سرمان می پرد. سامان می پرسد: "اینجا دیگر کجاست؟ مثل فیلم هاست." سارا می گوید: "ببین، بی خود و بی جهت می خواستی نیایی. حیف نبود اینها را نبینی!" بعد سرش را بیخ گوش من می آورد و زمزمه می کند: "نگفته بودی همکارهایت این قدر حقوق می گیرند!" می گویم: "آقای بهمنی قبل از برگشتن به ایران یکی از بزرگ ترین شرکت های تولید سلول های خورشیدی در آلمان را داشت. حقوق  وزارت، یک دهم خرج ماهانه خانواده اش هم نیست."

آقای وزیر و همسرش با خوشرویی به استقبالمان می آیند و کلی سامان را تحویل می گیرند. به او پیشنهاد می کنند که از خودش پذیرایی کند و بعد پهلوی سایر نوجوانان برود. سامان بر خلاف توی راه که عُنُقش توی هم بود، سرِحال است!

۷-۸ نفر از اعضای کابینه با خانواده هایشان در مهمانی هستند که باید با تک- تکشان جداگانه خوش و بش کرد. بعدش افراد آشنا و نا آشنای دیگری هم جلو می آیند و احوالپرسی می کنند. سامان دوباره دارد بی حوصله می شود. می گوید:" من بروم پهلوی بچه ها." می گویم: "۱۰ دقیقه صبر می کنی من و مامانت یک صحبت کوتاه بکنیم؟" می پرسد: "صحبت شما چه ربطی به رفتن من دارد؟" جواب می دهم: " شاید داشته باشد. یک کم صبر کن." با تعجب قبول می کند.

به سارا می گویم: "نمی خواهم بد قِلِقی کنم ولی واقعا من معذب هستم. ریخت و پاش این مهمانی غیرعادی است. پیشخدمت ها دارند برای این همه مهمان، خاویار درجه یک سِرو می کنند..." سارا حرفم را قطع می کند: "آخرش را بگو." صدایم را پایین تر می آورم: "زندگی خصوصی وزیر به خودش مربوط است ولی این جور مهمانی ها، رسانه ای می شود و در سطح افکار عمومی برای دولت هزینه خواهد داشت..." سارا باز تکرار می کند: "نیما جان! سخنرانی نکن، آخرش را بگو." می گویم: "من راحت نیستم در این مهمانی بمانم." می پرسد: "یعنی می خواهی نیامده برویم؟" جواب مثبت می دهم. می گوید: "من حرفی ندارم. فقط راضی کردن سامان مشکل خودت است!"

سعی می کنم برای سامان توضیح بدهم که چرا ماندن در این مهمانی جالب، خوب نیست. کلاً نمی فهمد چه می گویم. فقط وقتی توضیحات را به این سمت می برم که "وقتی مردم فقیر عکس این مهمانی ها را ببینند خیال می کنند ما پول آنها را می دزدیم و باهاش خوش می گذرانیم" به نظر می رسد کم کم دارد متقاعد می شود. معامله ای را پیشنهاد می کنم: "من می گویم برویم و عوضش امروز نهار، هر جا که تو بگویی غذا بخوریم." فوری پیشنهاد می کند برویم "بلودراگون" که معروف ترین رستوران چینی تهران است.

مرحله سخت تر، توضیح دادن به صاحبخانه است. با سارا و سامان می رویم پهلوی آقای بهمنی و با عذرخواهی فراوان می گویم که نمی توانیم بمانیم. با حیرت می پرسد: "اتفاقی افتاده؟"  تمام جرأتم را جمع می کنم و راستش را می گویم: "من اراتمند شدید شما هستم ولی این جور مهمانی ها، دیر یا زود رسانه ای می شوند و اعصاب مردمی که این همه مشکل اقتصادی دارند را خورد می کند."

به وضوح به آقای وزیر برخورده و اصلاً اصرار نمی کند که بمانیم. ظاهراً مشکل اصلیش چیز دیگری است و از دهنش در می رود: "من حالا به همسرم چه بگویم؟" بعد از کمی این دست و آن دست کردن، خانمش را صدا می زند و شروع می کند به نقش بازی کردن: "متاسفانه همین الان خبر رسیده که مشکلی فامیلی برای آقای حسینی پیش آمده و ایشان و خانواده شان مجبورند بروند." در حالی که آن بنده خدا با تعجب در حال پرس و جوست که چه شده و اصرار می کند "حداقل سامان پیش بچه ها بماند"، با مکافات عذرخواهی می کنیم و به سمت در ویلا به راه می افتیم.

داخل ماشین که می رسیم، خیس عرق شده ام. سارا می گوید: "یعنی واقعا لذت بردم!" می پرسم: "مسخره می کنی؟" جواب می دهد: "نه به جان سامان! خیلی صفا کردم که بدون رودبایستی حرفت را زدی. از توی خجالتی بعید بود."

رویش را می کند به سامان و می گوید: "از بابات درس بگیر هیچ وقت نگذار بقیه با رودربایستی مجبورت کنند کارهایی را انجام بدی که نمی خواهی!"

حرفش را ادامه می دهم: "درس دوم هم اینکه هیچ وقت کاری را انجام نده که دوست نداشته باشی بقیه بفهمند. اگر داری کاری می کنی که وقتی بقیه بفهمند خجالت می کشی، بهتر است هیچ وقت آن کار را نکنی!"


پنجشنبه ۱۶ تیر ۱۴۲۰ / ۷ ژوییه ۲۰۵۰

مناظره تلویزیونی امروز بر سر شکل جدید پرچم ایران است.

در یک طرف آن، دو نماینده از ائتلاف های "ایران سکولار" و "راه نو"، و در طرف دیگر دو نماینده از ائتلاف "تغییر" هستند. ائتلاف تغییر تنها ائتلافی است که از پرچم سه رنگ ایران با علامت شیر و خورشید در میان آن طرفداری می کند که دقیقاً شکل پرچم ایران در زمان حکومت پادشاهی است. ائتلاف های "ایران سکولار"، "دینداران حامی دولت سکولار" و "راه نو" از مصوبه مجلس موسسان حمایت می کنند که پرچم جدید ایران را یک پرچم ساده سه رنگ سبز و سفید و قرمز، بدون هیچ علامتی در میان آن تعریف کرده است.

به گفته مدیران تلویزیون، ائتلاف جمهوری اسلامی حاضر نشده نماینده ای را برای شرکت در مناظره امروز معرفی کند. با وجود آنکه به طور طبیعی اعضای این ائتلاف، پرچم جمهوری اسلامی ایران یعنی سبز و سفید و قرمز به همراه علامت "الله" را ترجیح می دهند، اما ظاهراً دوست ندارند در تبلیغات عمومیشان از پرچم رژیم سابق دفاع کنند. به طور کلی استراتژی تبلیغاتی آنها، معرفی نشدن به عنوان وکیل مدافع اقدامات و نمادهای حکومت سابق است که می دانند در سطح افکار عمومی به ضررشان تمام می شود. در عوض، ترجیح می دهند خود را به عنوان یک نیروی اپوزیسیون حکومت جدید معرفی کنند که بیشتر بر روی موضوعات ملی تاکید دارد.

در جریان مناظره، استدلال اصلی نمایندگان ائتلاف تغییر این است که در زمان حکومت سابق مخالفان پرچم شیر و خورشید، عموماً از فعالان داخل ایران تشکیل می شدند که مجبور بودند در چارچوب مقررات و پرچم جمهوری اسلامی فعالیت کنند و عده ای هم برای اینکه بین داخل کشوری ها و خارج کشوری ها دعوا نشود، می گفتند اصلاً پرچم بدون علامت را استفاده کنیم. به گفته آنها، الان که حکومت عوض شده، هیچ کس از پرچم حکومت سابق دفاع نمی کند و فضا به گونه ای است که مثلا حتی اعضای ائتلاف جمهوری اسلامی هم برای دفاع از آن پرچم نماینده ای را به مناظره تلویزیونی نمی فرستد. نتیجه اینکه "وقتی کسی حامی پرچم قدیمی نیست، دیگر نیازی نداریم که برای جلوگیری از دعوا میان طرفداران پرچم جمهوری اسلامی و پرچم شیر و خورشید، پرچم بدون علامت را انتخاب کنیم".

مناظره کنندگان طرف مقابل اما معتقدند که پرچم شیر و خورشید، به هر دلیل، دردهه های گذشته تبدیل به نماد گروه هایی خاص در اپوزیسیون خارج از کشور شده که با گروه های دیگر بر سر موضوعات مختلف (و از جمله همین پرچم ) درگیر بوده اند. در نتیجه بهتر است که پرچم جدید ایران، بدون هیچ علامتی باشد تا از همان اول باعث اختلاف نباشد و شائبه نزدیکی به گرایش های خاص را ایجاد نکند.

همین بحث ها، در هنگام تصویب اصول اولیه قانون اساسی در مجلس موسسان در مورد نام، پرچم و نوع حکومت ایران هم مفصلاً مطرح شده بود و نهایتاً، نمایندگان با اکثریت بالا به پرچم سه رنگ بدون علامت رأی داده بودند.

البته در جریان بحث های مربوط به اصول اولیه قانون اساسی، با وجود رای قاطع نمایندگان به شکل پرچم جدید، نام جدید کشور با اکثریت ناچیزی به تصویب رسید که دلیل آن هم اختلافات مرتبط با فدرالیسم بود. اگر چه در قانون اساسی مصوب مجلس موسسان، برقراری سیستم فدرال در ایران پیش بینی شد، اما به عنوان نام جدید کشور، "جمهوری ایران" رای آورد و نه "جمهوری فدرال ایران". تصویب این اصل، در واقع نوعی امتیاز به مخالفان سرسخت فدرالیسم در مجلس موسسان بود که البته در عمل، تغییری در سیستم فدرالی کشور ایجاد نمی کرد. اما ذکر نشدن کلمه "فدرال" در نام رسمی ایران، انگار این پیام را داشت که فدرالیسم، جزو ویژگی های اصلی کشور شمرده نمی شود و در صورت لزوم، امکان بحث مجدد در مورد آن در آینده منتفی نخواهد بود.

امتیاز داده شده به مخالفان فدرالیسم در مجلس موسسان از طریق تصویب نام جمهوری ایران، تأثیر خود را بر مناظره های تلویزیونی مرتبط با قانون اساسی هم گذاشته است.

روال تنظیم مناظره ها به این ترتیب بوده که هر یک از اتئلاف های اصلی تشکیل دهنده مجلس موسسان، فهرست موضوعات مورد نظر خود برای مناظره را مطرح کرده و موضوعاتی که طرح آنها بیش از همه موافق داشته، به ترتیب در دستور کار قرار گرفته اند. موضوع نام جدید کشور، از سوی اعضای هیچ کدام از ائتلاف ها مطرح نشده که نشان دهنده وفاق نسبی بر سر آن است.

البته به طور قطع اعضای ائتلاف جمهوری اسلامی با نام "جمهوری ایران" مخالفند، اما ترجیح داده اند بر سر آن مناظره نکنند چون می دانند که فایده ای هم نخواهد داشت. مانند قضیه پرچم، در اینجا هم به نظر می رسد که قصد ندارند در مناظره ها به عنوان کسانی ظاهر شوند که هویت اصلی شان، وابستگی به حکومت سابق است.


چهارشنبه ۱۵ تیر ۱۴۲۹ / ۶ ژوییه ۲۰۵۰

هنوز هیچ گروهی مسئولیت حمله ناموفق دیروز را به عهده نگرفته. رسانه های حامی جمهوری اسلامی همین را بهانه کرده و خبر خنثی شدن اقدام تروریستی را مشکوک معرفی می کنند. حتی چند نفر از فعالان آنها، کل ماجرا را "ساخته دولت" دانسته و پرسیده اند چرا هیچ گروهی مسئولیت حمله را به عهده نگرفته است؟

ارزیابی وزارت اطلاعات آین است که گروه برنامه ریز حمله دیروز (احتمالاً فداییان اسلام) مسئولیت آن را به عهده نگرفته چون حمله، شکست خورده است. شناسایی تروریست و خنثی کردن او قبل از اینکه حتی بتواند کمربند انفجاریش را منفجر کند، پیروزی بزرگی برای نیروهای امنیتی ما بوده و لزوماً نمی توان انتظار داشت که فداییان اسلام بیانیه بدهد تا مسئولیت چنین اقدام نافرجامی را قبول کنند. به ویژه اینکه تروریست عامل حمله هم، جان داده و نگران نیستند که اعتراف کند.

امروز عصر قرار است مسئولان هیأت ناظر سازمان ملل بر رفراندوم ایران، در محل وزارت کشور با وزیر و مسئولان برگزاری همه پرسی ملاقات و گفتگو کنند. من هم قرار شده در جلسه حاضر باشم. به ویژه به این خاطر که یکی از حاضران در جلسه، استیو کارلسون، را از زمان اقامت در کانادا می شناسم. آن زمان من و او هر دو برای یک پروژه پژوهشی وابسته به دانشگاه مک گیل کار می کردیم.

وزارت کشور اول می خواست به افتخار ورود هیأت سازمان ملل مهمانی شام تدارک ببیند ولی شخص وزیر برنامه را به هم زد چون به نظرش شبهه دار بود. وزیر گفته بود مهمانی شام، مغایرتی با پروتکل های دولتی ندارد ولی هیأت سازمان ملل قرار است برای قضاوت در مورد عملکرد دولت به ایران بیاید و اینکه اعضایش در همان ابتدای ورود با مسئولان دولتی شام بخورند، تأثیر خوبی روی افکار عمومی نمی گذارد.

در ابتدای جلسه وزارت کشور، ناکا هیتارو سرپرست هیأت سازمان ملل اعضای ارشد این هیأت را معرفی می کند و در مورد برنامه های آن توضیح مختصری می دهد. آقای معصومی زیر کشور می گوید به مسئولان ستادی وزارت کشور و استانداری ها دستور داده شده که نهایت همکاری را با هیأت سازمان ملل انجام دهند و دولت آرزو دارد که این هیأت، "نهایت سخت گیری را در نظارت بر همه پرسی انجام بدهد". وزیر ادامه می دهد "مهم ترین چیزی که اعتبار قانون اساسی جدید ایران را تضمین خواهد کرد، نه نتیجه همه پرسی، که سلامت آن خواهد بود".

بعد از پایان جلسه، استیو کارلسون، من و سالی پاول عضو آمریکایی هیأت سازمان ملل را به همدیگر معرفی می کند. خانم پاول می گوید تا همین ۶ ماه پیش فکرش را هم نمی کرده که روزی برای نظارت بر یک رأی گیری به ایران بیاید و با اولین گروهی هم که دیدار کند، طرفداران جمهوری اسلامی باشند. آقای کارلسون توضیح می دهد که تعدادی از اعضای هیأت و از جمله سالی پاول صبح با نمایندگان دو ائتلاف "جمهوری اسلامی" و "تغییر" ملاقات کرده اند و هر دو ملاقات کاملاً دوستانه بوده است.

خانم پاول با خنده اضافه می کند که به ویژه ملاقات با اعضای ائتلاف جمهوری اسلامی "بسیار دوستانه" بوده است! استیو کارلسون توضیح می دهد که در آغاز جلسه، سالی پاول شک داشته باید با نمایندگان مرد ائتلاف جمهوری اسلامی دست بدهد یا نه، اما این نمایندگان "در دست دادن مسابقه گذاشته اند و در تمام جلسه از اهمیت دموکراسی و شفافیت انتخاباتی صحبت کرده اند". او در عین حال ادامه می دهد که در مورد صحبت های جزئی تر آنها نمی تواند توضیح بیشتری بدهد". خانم پاول می گوید که اعضای ائتلاف جمهوری اسلامی به شدت اصرار داشته اند که اخبار جلسه با هیأت سازمان ملل رسانه ای نشود چون از "دولت می ترسند"؛ و به همین دلیل او و همکارانش هم قرار گذاشته اند در مورد محتوای جلسه حرفی نزنند.

می گویم که اصلاً کنجکاو نیستیم که در مورد محتوای این نوع جلسات چیزی بدانیم ولی احتمالاً اعضای ائتلاف جمهوری اسلامی تنها نگران "صحبت های" مطرح شده در جلسه نیستند و ترجیح می دهند و بقیه اتفاقات آن هم، جایی بازگو نشوند. به خانم پاول توضیح می دهم: "به عنوان مثال آنها احتمالاً همین که به عنوان یک آمریکایی جلسه صمیمانه ای داشته اند و مردانشان با زنان دست داده اند را هم نمی خواهند جایی بازگو شود."

استیو کارلسون می پرسد: "منظورتان این است که دوست دارند چنین رفتارهایی به اطلاع طرفدارانشان برسد؟"

می گویم: "دقیقا. اینکه گفته اند نمی خواهند محتوای جلسه شان با شما علنی شود چون از دولت می ترسند را اصلا جدی نگیرید!"


سه شنبه ۱۴ تیر ۱۴۲۹ / ۵ تیر ۲۰۵۰

امروز بعد از ظهر مراسم ترحیم سحر خزایی برگزار می شود. ظاهراً خانواده اش به شدت نگرانند و از اعضای "ائتلاف ایران سکولار" خواسته اند که گردهم آیی امروز، صرفاً یک مراسم سنتی ترحیم بدون هیچ گونه سخنرانی سیاسی باشد. همفکران خانم خزایی هم به خواست خانواده او احترام گذاشته اند.

فقط در آغاز مجلس، پیام تسلیت رئیس جمهور خوانده می شود و بعد از آن، مادر و همسر مقتول با تشکر از شرکت کنندگان، هر کدام یک خاطره شخصی را از او نقل می کنند.

مراسم ترحیم بدون اتفاق خاصی در حال ادامه است و من هم صدای دستگاهم را که دارد پخش زنده مراسم را نشان می دهد کم کرده ام تا حواسم به کارهای دیگرم باشد. ناگهان می بینیم جمعیت به جنب و جوش افتاده اند و صدا را بلند می کنم. گزارشگر خبر می دهد که در بین جمعیت، یک نفر می خواسته خودش را منفجر کند که یک نیروی لباس شخصی متوجه شده و توانسته قبل از انجام هر کاری با شوکر موجی بی حسش کند. دوربین دو مامور امنیتی لباس شخصی را نشان می دهد که دارند یکی را کشان، کشان می برند.

معلوم است که داخل جمعیت پر از مامور امنیتی بوده. عجیب است که تروریست ها با وجود اینکه لابد می دانسته اند حفاظت از مراسم امروز شدید خواهد شد، در انجام عملیات تردید نکرده اند. معلوم است برایشان خیلی مهم بوده که این کار را انجام بدهند.

ساعتی بعد رئیس پلیس تهران مصاحبه می کند و اطلاعات بیشتری را در مورد ماجرای امروز می دهد. معدوم می شود ماموری که تروریست را دستگیر کرده از نیروهای لباس شخصی پلیس (و نه ارتش یا وزارت اطلاعات) بوده و فرد دستگیر شده، با خوردن سمی که در دهانش بوده خودکشی کرده است. شوکر مورد استفاده نیروی پلیس چنان به سرعت تروریست را بی حس کرده که حتی نتوانسته کمربند انفجاریش را منفجر کند، اما هنوز این قدر جان داشته که کپسول زهرداری که در دهانش بوده را گاز بزند و فوری هم اثر کرده است. پلیس می گوید مطمئن نیست که این تروریست به کدام گروه تعلق داشته ولی قبل از مرگ به پلیسی که او را هدف گرفته "کافر" گفته که این گمان را ایجاد می کند که عضو "فداییان اسلام" بوده و نه "میهن آریایی" (البته اگر تا امروز، گروه تروریستی سومی فعالیتش را شروع نکرده باشد).

به فاصله اندکی "ائتلاف جمهوری اسلامی" بیانیه می دهد و می گوید "در صورتی که ادعای پلیس در مورد اقدام به انفجار انتحاری راست باشد" آن را محکوم می کند. با وجود لحن کنایه دار بیانیه، عجیب است که با شتابی نامعمول موضع گیری کرده اند.

رئیس جمهور احضار می کند تا در مورد اتفاقات اخیر گپی بزنیم. اینکه ائتلاف جمهوری اسلامی به این سرعت بیانیه داده را مهم می داند. احتمال می دهد با توجه به فضای ایجاد شده در افکار عمومی، امیدوار شده باشند که مردم در همه پرسی هفته بعد به قانون اساسی رأی ندهند. نتیجه می گیرد که اعضای این ائتلاف" مانند گذشته فکر نمی کنند اگر فداییان اسلام فضا را قبل از رأی گیری به هم بریزند به نفعشان است و ترجیح می دهند رفراندوم به صورت عادی برگزار شود".

می گویم کاملاً معلوم است که طرفداران جمهوری اسلامی امیدوار شده اند که قانون اساسی پیشنهادی مجلس موسسان رأی نیاورد اما احتمالاً عجله آنها در اعلام واکنش به حمله امروز دلیل مهم تری دارد: "فردا هیأت نظارت بر انتخابات سازمان ملل و ارد ایران می شود. بلافاصله هم قرار است با عضای ائتلاف جمهوری اسلامی به عنوان یک گروه مخالف دولت ملاقات داشته باشد."

رئیس جمهور برنامه سفر هیات سازمان ملل را می دانست ولی ظاهرا یادش رفته بود: "آها! پس درواقع الان ائتلاف جمهوری اسلامی به شدت به دنبال آبرو داری جلوی سازمان مللی هاست. طبیعتاً برایش مهم است که متهم به همسویی با تروریست ها نشود."

ادامه می دهد: "فقط مجسم کنیم اگر در زمان جمهوری اسلامی، گروهی اصرار می کرد جامعه بین الملل انتخابات ایران نظارت کند و هفته قبل از رأی گیری هم با هیأتی خارجی ملاقات می کرد چه بلایی به سرش می آوردند!"

می گویم: "جالب اینکه یکی از اعضای هیأت سازمان ملل هم آمریکایی است." می پرسد: "می دانند که در هیأت، آمریکایی هم هست؟" جواب می دهم: "وزرات کشور اسامی و بیوگرافی اعضای هیات را به همه گروه هایی که قرار است با آنها ملاقات کنند داده. به ائتلاف جمهوری اسلامی هم داده و اعتراضی نداشته اند."


دوشنبه ۱۳ تیر ۱۴۲۹ / ۴ ژوییه ۲۰۵۰

نیروهای ارتش از امروز استقرار در شهرهای بزرگ با هدف کمک به پلیس و وزارت اطلاعات برای تأمین امنیت را شروع کرده اند.

بنابر مصوبه هفته پیش شورای عالی امنیت ملی، بخشی از نیروهای ارتش که از حالا تا پایان روز همه پرسی در شهرهای مختلف مستقر می شوند در پاسگاه های پلیس به نگهبانی و حفاظت فیزیکی می پردازند تا نیروهای پاسگاه ها امکان حضور بیشتری را در سطح شهرها داشته باشند. گروه دیگری از نیروهای ارتش هم، با لباس شخصی ولی بدون سلاح گرم در مناطق جمعیتی پرریسک حضور خواهند داشت تا به مقابله با حملات احتمالی تروریست ها کمک کنند. اعضای این گروه دوم، در یک هفته گذشته تحت آموزش های فشرده قرار گرفته اند تا آمادگی انجام عملیات شهری را داشته باشند، چون با وجود توانایی های نظامیشان، برای اقدامات پلیسی آموزش ندیده اند.

در هنگام رای گیری شورای عالی امنیت ملی بر سر استفاده از ارتشی ها در مناطق شهری، فرمانده کل ارتش نظر موافق داده بود. با وجود این، خبرهای رسیده حکایت دارد که اغلب فرماندهان رده های پایین تر ارتش، مخالف استفاده از نیروهایشان در داخل شهرها هستند. ظاهراً دلیل اصلی این مخالفت، کمبود شدید نیروهای ارتش برای دفاع از کشور در شرایط اضطراری است.

بعد از انحلال سپاه و تصفیه بخش قابل توجهی از نیروهای ارتش، تعداد نیروهای نظامیِ در دسترس برای دفاع از کشور در هنگام ضرورت، به شدت کاهش یافته است. بسیاری از فرماندهان ارتش، نگرانند که اگر در یک هفته منتهی به انتخابات اتفاقی در مرزها بیفتد، ارتش حداقل نیروهای لازم را برای دفاع از کشور در اختیار نداشته باشد. نگرانی به حقی است ولی واقعاً وضع امنیتی شهرها به میزانی حساس شده که چاره ای جز کمک گرفتن از نیروهای ارتشی نیست.

البته، قرار شده که تصمیم به استفاده از این نیروها به طور کلی محرمانه بماند تا باعث وسوسه های احتمالی در مناطق مرزی برای استفاده از کمبود نیروهای ارتش نشود. ولی از آنجایی که قرار است در سرتاسر کشور هزاران نیروی ارتشی از پادگان ها به داخل شهرها منتقل شوند، احتمال اینکه چنین جا به جایی بزرگی را بتوان به کلی محرمانه نگه داشت، کم است.

امروز عصر دومین مناظره در مورد فدرالیسم در تلویزیون برگزار می شود. در یک طرف مناظره نماینده "ائتلاف جمهوری اسلامی" و در طرف دیگر نماینده "ائتلاف ایران سکولار" قرار دارد. محمود شیخ نماینده ائتلاف جمهوری اسلامی، در جریان مناظره کاملاً مواظب است که به عنوان مدافع حکومت سابق حرف نزند و در صحبت هایش، فقط بر روی موضوعات میهن پرستانه تکیه می کند. استدلال مشخصش هم خطرناک معرفی کردن فدرالیسم برای تمامیت ارضی و حاکمیت ملی ایران است.

مناظره کننده طرف مقابل اما، مشخصا بحث را به سمت سیاست های زمان جمهوری اسلامی می برد. سیما طاهری نماینده ائتلاف ایران سکولار، یادآوری می کند که در دوران حکومت سابق، حداقل ۵ کاندیدای اصلی جناح محافظه کار در انتخابات مختلف ریاست جمهوری (از فرمانده سپاه پاسداران در زمان جنگ ایران و عراق گرفته تا فرمانده سابق سپاه قدس) وعده پی گیری فدرالی شدن کشور را داده اند. خانم طاهری بر همین مبنا، از مناظره کننده ائتلاف جمهوری اسلامی می پرسد که اگر همفکرانش فدرالیسم را مغایر حاکمیت ملی می دانند، چرا وقتی این وعده ها در انتخابات ریاست جمهوری داده می شد اعتراض نمی کردند؟

به نکته هوشمندانه ای اشاره می کند. بر خلاف مناظره اول که هر دو طرف کمابیش در یک حد موفق بودند، این یکی به نفع حامیان فدرالیسم تمام شد.

مشکل حامیان جمهوری اسلامی این است که در چنین بحث هایی نمی توانند حسابشان را جدا از حکومت سابق بدانند و طبیعتاً، تجربیات حکومت داری رژیم قبلی به پای آنها هم نوشته می شود. از اینجا به بعد، کار برای آنها در مناظره‌ها سخت می شود.


یکشنبه ۱۲ تیر ۱۴۲۹ / ۳ ژوییه ۲۰۵۰

در جلسه هیأت دولت، رئیس جمهور از واکنش های صورت گرفته به موضوع فدرالی شدن ایران در یک هفته گذشته ابراز نگرانی می کند. دلواپس است که واکنش ایجاد شده به چند اصل مرتبط با فدرالیسم، نتیجه کلی رفراندوم قانون اساسی را تحت تأثیر قرار دهد. به باور او "خیلی از مردم با بقیه قانون اساسی مصوب مجلس موسسان مشکلی ندارند اما چون با اصل های مرتبط با فدرالیسم مخالفند، احتمالاً به کل این قانون رای منفی خواهند داد".

رئیس جمهور می گوید که جریان هایی مانند ملی گرایان افراطی و هواداران حکومت سابق دارند به طور سازمان یافته به جو مقابله با فدرالیسم دامن می زنند ولی پیداست که بسیاری از مردم عادی هم مستعد قبول این نوع تبلیغات بوده اند. او در همین ارتباط، میزان حضور گرایش های ملی گرایانه افراطی و حتی نژادپرستانه در جامعه ایران را نگران کننده می داند و معتقد است موضوع مخالفت با فدرالیسم، "فقط بهانه ای بوده که چنین گرایش هایی را از حاشیه به متن سیاست ایران آورده".

بعد از رئیس جمهور، آقای صبوحی وزیر اطلاعات گزارش کوتاهی را از نتایج بازجویی های اولیه از قاتل سحرخزایی ارائه می کند. می گوید فرد دستگیر شده هم مانند زندانی قبلی گروه "مهین آریایی" که سه هفته پیش دستگیر شد، مدعی است که این گروه، صرفاً از گروهی از افراد همفکر تشکیل شده که بر روی اینترنت با همدیگر در ارتباط هستند و جلسات حضوری برگزار نمی کنند. به گفته وزیر اطلاعات، جوان دستگیر شده همچنین گفته که اسلحه به کار رفته در ترور را هم، با استفاده از پرنیتر سه بُعدی ساخته و از کسی نخریده است.

آقای صبوحی اعلام می کند که وزارت اطلاعات تا این لحظه دلیلی ندارد که اعترافات قاتل را دروغ بداند چون با یافته های قبلی وزارتخانه ها همخوانی دارد. وزیر می گوید اعضای گروه میهن آریایی، با ارتباطات کاملاً اینترنتی، از طریق تکنولوژی تشخیص هویت آنلاین (آنالیز قرنیه چشم) همدیگر را می شناسند و می توانند اسلحه مورد نیاز را هم از طریق پرینترهای سه بعدی تولید کنند. تاکید می کند که کنترل چنین شبکه هایی و نفوذ به داخل آنها چندان ساده نیست ولی وزارت اطلاعات به پیشرفت هایی در این زمینه دست یافته که به محض به نتیجه رسیدن اعلام خواهد شد.

اعضای کابینه چندان از پنهان کاری وزیر راضی نیستند ولی واقعا نمی توان انتظار توضیح بیشتری را هم داشت. خانم حافظی معاون اول طعنه می زند: "به عبارت دیگر بازجویان وزارت اطلاعات از قاتل پرسیده اند ماجرا چیست و شما هر چه او گفته را برای هیأت دولت تعریف کردید." وزیر اطلاعات می خواهد جواب بدهد اما رئیس جمهور مانع می شود و از خانم آبادی وزیر آموزش و پرورش که در نوبت صحبت است می خواهد شروع کند.

خانم آبادی اعتقاد دارد گذشته از آنکه آینده برخورد با گروه هایی مثل میهن آریایی به کجا بینجامد یا سرنوشت همه پرسی قانون اساسی چه شود، دولت نیازمند تدوین یک استراتژی درازمدت برای مقابله با نژادپرستی است. به اعتقاد او بخشی از این گرایش، ریشه در سیاست های زمان جمهوری اسلامی دارد که کشور، همواره با قدرت های جهانی و منطقه ای درگیر بود و برای بسیج کردن افکار عمومی، سعی می کرد علاوه بر احساسات مذهبی هواداران حکومت، احساسات ملی اقشار گسترده تر مردم را هم تحریک کند. وزیر، در عین حال حکومت سابق را تنها مقصر احساسات ناسیونالیستی افراطی در میان مردم نمی داند: "باید قبول کرد که این نوع احساسات، همواره در میان بخش بزرگی از مخالفان حکومت در داخل و خارج از کشور هم وجود داشته و مثلا حتی خیلی از این مخالفان، انتقاد از جمهوری اسلامی و اسلام را به انتقاد از اعراب و نوعی نفرت نژادی تبدیل کردند که ترور دیروز هم به وضوح در چنین فضایی صورت گرفته است."

توصیه وزیر آموزش و پرورش این است که دولت، مساله رواج نژاد پرستی در جامعه ایران را، چه از سوی اکثریت بر ضد اقلیت ها و از سوی برخی اقلیت ها علیه همدیگر یا علیه اکثریت، به عنوان یک "بحران" به رسمیت بشناسد و دستگاه های مختلف، برای مقابله با آن به برنامه ریزی هماهنگ بپردازند. در ارتباط با وزارتخانه آموزش و پرورش معتقد است که ارائه آموزش های ضد نژاد پرستی، باید از سال های ابتدایی دبستان برنامه آغاز شود و تا پایان دوره دبیرستان ادامه پیدا کند.

وزیر آموزش و پرورش یادآوری می کند که وقتی کشور های اروپایی بعد از جنگ جهانی دوم به تدریج آموزش های ضد نژاد پرستی را در مدارس شروع کردند، اغلب مردم متوجه نبودند که بسیاری از حرف ها و ایده هایی که به نظرشان عادی می آمد، نژادپرستانه هستند: "آلان هم در ایران، خیلی از مردم چنین وضعیتی دارند. آموزش دادن بچه ها، البته نژاد پرستی را از بین نمی برد، اما وضع را به مراتب بهتر می کند."

رئیس جمهور از خانم آبادی می خواهد که موضوع ارائه آموزش های ضد نژادپرستی در مدارس را با آماده کردن طرحی تفصیلی در وزارت آموزش و پرورش پی گیری کند. آقای امینی در عین حال از وزیر دادگستری هم می خواهد که گروهی تخصصی را برای بررسی نقاط ضعف قوانین کشور در ارتباط با جرایم نژاد پرستانه تشکیل دهد.

آقای بحرینی با استقبال از توصیه رئیس جمهور می گوید که در زمان جمهوری اسلامی با وجود تمام سخت گیری های موجود در قانون های مختلف، پیش بینی های بسیار محدودی در قوانین کشور در ارتباط با نژاد پرستی وجود داشته است. وعده می دهد که وزارت دادگستری با همکاری دادستانی کل، تا قبل از تشکیل مجلس کار بررسی قوانین موجود و پیشنهاد قوانین جدید در ارتباط با جرایم نژاد پرستانه را به پایان برساند.

بعد از پایان جلسه هیات دولت، آقای صبوحی به سمت صندلی خانم حافظی می رود و مشغول بحث با او می شود. خانم حافظی همیشه منتقد وزارت اطلاعات بوده و آن را به بی برنامگی یا نرمش بیش از حد در مقابل تروریست ها متهم کرده است. البته طعنه زدن او به وزیر در جلسه امروز کابینه هم، نامتعارف بود.


برای مطالعه فصل های ۱ تا ۱۵ کتاب "ایران سکولار؛ سال ۱۴۲۹" اینجا را کلیک کنید.


 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

موج جدید فشار بر اعضای عرفان حلقه؛ گفتگو با وکیل محمدعلی طاهری

۱ شهریور ۱۳۹۵
ماهرخ غلامحسین پور,  
خواندن در ۵ دقیقه
موج جدید فشار بر اعضای عرفان حلقه؛ گفتگو با وکیل محمدعلی طاهری