close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

مبارزه با خودسانسوری، مبارزه با خویشتن خویش

۲۴ اسفند ۱۳۹۵
ادبیات و شما
خواندن در ۷ دقیقه

گفت‌وگو با بیتا ملکوتی
محمد تنگستانی
هفته گذشته سومین مجموعه داستان بیتا ملکوتی با عنوان « سیب ترش، باران شور» از سوی  انتشارات نوگام در لندن منتشر شد. این نویسنده ساکن پراگ در این کتاب ده داستان کوتاه را با مفاهیمی مانند وطن، هویت، آزادی، مهاجرت و زندگی بعد از مهاجرت خلق کرده است.  تصویرپردازی‌ و سادگی زبان در روایت‌ها از خصوصیات داستان‌های این نویسنده ۴۳ ساله زاده تهران در این کتاب است. از دیگر آثار این نویسنده می‌توان به مسیح و زمزمه‌های دختر شاهنامه، تابوت خالی و رمان مای نیم ایز لیلا اشاره کرد. ناشر کتاب «سیب ترش، باران شور» انتشارات نوگام  از چهار  سال پیش  تاکنون، با هدف حمایت از کتاب‌هایی که در ایران به دلیل سانسور مجوز پخش و انتشار نمی‌گیرد، فعالیت خود را شروع کرده است.  بیتا ملکوتی در این کتاب دغدغه‌ مخالف با سانسور را داشته است. این دغدغه برای ما در ایران‌وایر اهمیت دارد و سبب شد گفت‌وگویی با بیتا ملکوتی داشته باشیم. اگر طرح جلد هر اثر را بخشی از ساختمان یک کتاب در نظر بگیریم، طراحی این کتاب نسبت به داستان‌های منتشر شده در آن اهمیت و ارزش کمتری دارد. 
یکی از عمده مشکلات ناشران و نویسندگان ایرانی به باور من اهمیت ندادن به طراحی و تایپوگرافی آثار منتشر و عرضه شده به مخاطب است.

برای دانلود کتاب «سیب ترش، باران شور» اینجا کلیک کنند. 

 در ادامه گفت‌وگوی بیتا ملکوتی را بخوانید:

ادبیات داستانی در ایران چه مولفه‌هایی دارد؟ 

ـ ادبیات داستانی مدرن در ایران تاریخی کمتر از صد سال دارد. که از صادق هدایت شروع می‌شود. تحت تاثیر ادبیات غرب، اما اینکه در طول این سال‌ها همسو با  تحولات اجتماعی و مدنی در غرب پیش برود، نه اینگونه نبوده است. معمولا نویسندگان هر جامعه، چه به لحاظ مضمون و چه به لحاظ فرم و ساختار، جزو پیشروان و سردمداران ایده‌های نو و مدنی برای رسیدن به یک جامعه ایده آل و دموکراتیک هستند. اما اینکه چنین مولفه‌هایی چقدر در ادبیات مدرن ما نمود دارد، جای شک و تردید است. شاید یکی از دلایل مهم‌اش وجود همیشگی  حکومت‌های دیکتاتور باشد. نباید فراموش کنیم حداقل در یک قرن گذشته چه در زمان پهلوی اول و دوم و چه بعد از انقلاب در سال ۵۷ ادبیات ایران دچار سانسور بوده است. اما به عنوان یک زن نویسنده می‌توانم ادعا کنم بخش‌هایی از ادبیات امروز از سلطه زن اثیری یا لکاته خلاص شده و شاهد خلق شخصیت‌های محکم و متفاوتی از زنان در ادبیات هستیم. شخصیت‌هایی که تا همین بیست، سی سال پیش جایشان خالی بود. زن‌هایی که زندگ‌ شان را در دست می‌گیرند. منفعل نیستند. نه گفتن را بلندند. تصمیم گرفتن و انتخاب کردن را بلد هستند. حوادث زندگی آنها را با خود نمی‌برد، بلکه آنها هستند که حوادث زندگی‌شان را می‌سازند. زنانی که در مقابل سنت، اسارت و سیستم مردسالار و پدرسالار می‌ایستند. این مولفه در آثار نویسندگان زن نمود بیشتری دارد. این حرکت به نظرم از کتاب زنان بدون مردان شهرنوش پارسی پور شروع می‌شود و با  آثار کسانی چون گلی ترقی، منیرو روانی پور، شیوا ارسطویی و در آثار جوان‌ترها، مانند رضیه انصاری و عالیه عطایی ادامه پیدا می‌کند. هرچند معتقدم از لحاظ فرم و ساختار، نویسندگان ایرانی چه زن و چه مرد بیشترشان محافظه کار هستند و از تجربه کردن فرم‌های نو هراس دارند. البته مخاطب ایرانی هم به خاطر عدم آموزش درست از فرم های نو و تجربی  استقبال نمی کند. 

چرا آثار نویسندگان معاصر  ایرانی در ادبیات جهان و یا خاورمیانه مانند ادبیات کلاسیک ایران  جایگاه و اهمیتی نداشته است.
_ دلایل مختلفی می‌تواند داشته باشد. بخشی به خاطر این است که آثاری به قدرت واهمیت نویسندگانی  مثل مارکز در ادبیات فارسی خلق و عرضه نشده است. تک ستاره‌هایی و تک آثاری می‌درخشند اما برای جهانی شدن کافی نیست. البته فکر می‌کنم دلایل سیاسی هم بی‌تاثیر نباشد. مثلا اینکه چرا هیچ وقت به شاملو نوبل ادبیات ندادند، به نظر من هیچ دلیلی نداشت جز اینکه نخواستند او به عنوان یک شاعر و اندیشمند ایرانی در سطح جهان دیده شود. دلیل دیگرش هم این است که ادبیات فارسی همیشه باید ترجمه بشود. ما نویسنده‌ای نداریم که به زبان انگلیسی چنان مسلط باشد و بتواند به انگلیسی بنویسد. مثل ناباکف که روسی بود اما انگلیسی را از خود انگلیسی زبان‌ها بهتر می‌نوشت. البته اخیرا نویسنده‌های ایرانی الاصلی مانند  آذر نفیسی و یا لیلا اعظم زنگنه و یا فیروزه جزایری دوما شروع کرده‌اند به انگلیسی نوشتن و بعضی از آثارشان پرفروش بوده و یا خوب دیده شده است.

مجموعه داستان «سیب ترش، باران شور» دومین تجربه شما بودن درنظر گرفتن سانسور بود. نوشتن بدون سانسور چه اهمیتی دارد ؟
ـ هیچ لذتی برای یک نویسنده، نوشتن بدون فکر به مجوز و ممیزی و سانسور نیست. از آن بالاتر، تمرین نوشتن بدون خودسانسوری است. سخت و به همان اندازه چالش برانگیز و پرهیجان است. من این تمرین را با رمان "مای نیم ایزلیلا" شروع کردم. نوعی مبارزه با خویشتن خویش است. با ملاحظه کاری، با پنهاکاری، با احساس شرم، با احساس خجالت از عریانی روح و جسم شخصیت‌هایی که قراراست خلق کنید. گاهی هم عریان کردن درد است. عریان کردن جایی که دردناک شده، که  به زخم تبدیل شده و عفونی شده است. در مبارزه با خودسانسوری تمرین می‌کنید که از نشان دادن جای زخم عفونی شده، خجالت نکشید. از نشان دادن واقعیت بدون آنکه آن را در جامه‌ای پوشانده باشید. اینکه چگونه و با چه کلماتی بگویید  پروسه پیچیده‌ای است. تا کجا پیش بروی و کجا را به تخیل مخاطب واگذار کنید اهمیت دارد. ایستادن مقابل خودسانسوری در این سال‌های مهاجرت، برای من به عنوان یک نویسنده زن ایرانی هیجان انگیز‌ترین بخش خلق یک اثر بوده است. 

عده‌ای بر این باورند که سانسور خلاقیت می‌آورد، شما چگونه فکر می‌کنید؟
_ فکر می کنم مجبورند که اینگونه بیندیشند چون برای دور زدن سانسور به راه های بسیاری فکر می‌کنند. در بعضی از موارد آن راه را پیدا می کنند و وقتی کتابشان از سد مجوز گذشت، خوشحال می شوند که سر ممیزان را کلاه گذاشته‌اند و طوری نوشته اند که آنها از آن مسئله سیاسی و یا تابوی اجتماعی و یا رابطه عاشقانه و یا لحظه اروتیک، چیزی نفهمیده اند و مجوز را  صادر کرده‌اند. در حقیقت به جای آنکه انرژی آدم صرف این بشود که اثر درخشانی خلق کند، صرف این می‌شود که چطور بنویسد که از سد مجوز بگذرد. البته بگذریم که گرفتن مجوز کتاب در ایران بیشتر به  شانس نویسندگان بستگی دارد.  در تمام این سال‌ها با آثاری برخورد کرده‌ام که برایم قابل باور نبوده که مجوز انتشار بگیرند و البته آثاری را دیده‌ام که به دلایل مسخره و احمقانه‌ای رد شده‌اند و یا به شدت قلع و قمع شده‌اند. گاهی حساسیت، بیشتر روی نام نویسنده و یا ناشر است تا خود اثر و گاهی هیچ دلیل قانع کننده‌ای وجود ندارد.اما در کل سانسور یعنی نبود آزادی و اصلا یکی از مولفه‌های ادبیات مدرن شکستن مرزها و رسیدن به آزادی است. پس حتما سانسور باعث خلاقیت در جهت خلق اثری ماندگار نمی‌شود اما برای دور زدن سانسور، درست است، خلاقیت می‌آورد.

با اینکه ناشران کتاب‌های فارسی زبان در خارج از ایران، آثار نویسندگان را بدون سانسور و ممیزی منتشر می‌کند اما باز اقبال ناشران فارسی زبان در ایران بیشتر است. چرا مخاطب کتاب‌های فارسی از آثار ناشران بیرون از ایران استقبال  کمتری می‌کند.
_چون تا پیش از این آثاری که در خارج از ایران و طبعا خارج از چهارچوب وزارت ارشاد منتشر می شدند، آثار ممنوعه به حساب می‌آمدند و داشتنشان جرم بود. فکر می‌کنم با رمان "همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها » نوشته رضا قاسمی که ابتدا در خارج از ایران منتشر شده بود اما بعدها در ایران منتشر شد و جایزه گلشیری را گرفت، این طلسم شکسته شد. اینکه ادبیاتی که خارج از آن هفت خوان رستم منتشر بشود، می‌تواند ادبیات مشروع و معتبری باشد. مخصوصا با وجود اینترنت، شبکه‌های اجتماعی و ناشرانی که بیش از پیش در خارج از ایران فعال شده‌اند، کم کم ادبیات  بدون سانسور دارد به درون کتاب‌خانه‌های درون ایران راه پیدا می کند. جلساتی برگزار می‌شود و در مورد کتابی که خارج از ایران منتشر شده، بحث و گفت و گو می‌شود. هرچقدر بیشتر در مورد این نوع ادبیات صحبت شود، بیشتر دانلود شود، مخاطب بیشتری پیدا خواهد کرد و هر چقدر مخاطب بیشتری پیدا کند، نویسندگان و منتقدان داخل ایران حضور چنین ادبیاتی را جدی‌تر گرفته و بیشتر به رسمیت می‌شناسند. خیلی خوشحالم که مجموعه داستان "سیب ترش، باران شور" به واسطه دانلود رایگان، از مرزها گذشته و به دست مخاطبان اصلی‌اش در ایران رسیده است. حالا دیگر به خاطر همه‌گیرشدن دانلود کتاب‌های الکترونیکی، می‌شود کتابی بی‌مرز داشت. بی‌مرز، بی سانسور و مشروع. چرا که سانسورهیچ وقت برای یک نویسنده مشروع نبوده و نخواهد بود.

از بیتا ملکوتی بیشتر بخوانید:
گفتند؛ تختخواب دونفره را از داستانت حذف کن
ایرانی‌ها در ذات انسان‌های محافظه‌کاری هستند​
خانه شاعران و نویسندگان​
 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

ایرانی‌ها از آتش نپریدند

۲۴ اسفند ۱۳۹۵
گفتگوی ورزشی
خواندن در ۲ دقیقه
ایرانی‌ها از آتش نپریدند