close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

من، امانوئل کانت، مهدی تاج و یک صندلی سست

۲۰ آذر ۱۳۹۷
پیام یونسی‌پور
خواندن در ۹ دقیقه
شاید تاج یکی از نادرترین مردان نزدیک به دولت هاشمی رفسنجانی بود که در دولت احمدی‌نژاد به بخشی از رویاهایش رسید.
شاید تاج یکی از نادرترین مردان نزدیک به دولت هاشمی رفسنجانی بود که در دولت احمدی‌نژاد به بخشی از رویاهایش رسید.

اول بار با «مهدی تاج» سال ۱۳۸۰ از نزدیک آشنا شدم. ساختمانی قدیمی در خیابان «مستوفی» در منطقه «یوسف‌آباد» تهران؛ دفتر روزنامه «جهان فوتبال».
برای من که از سه سال قبل تجربه کار حرفه‌ای روزنامه نگاری در نخستین روزنامه ورزشی ایران را داشتم، تنفس در جهان فوتبال وسوسه‌انگیز بود. در نخستین ماه تولدش، جمعی از بهترین‌های رسانه‌های ایران را گرد هم جمع کرد تا شاید مهم ترین رسانه تخصصی فوتبال ایران شود؛ از سردبیری «پژمان راهبر» و نقش پدرخواندگی «اردشیر لارودی» در سایه تا کاریکاتورهای «نیک ‌آهنگ کوثر» و ترجمه‌های «حمیدرضا صدر» و طنزهای «امیرمهدی ژوله»، «محمدرضا نصیری» و «امیر وفایی». گزارش‌هایش را «رضا خدادادی»(سردبیر کنونی روزنامه «گل») و «شهرام فرنگی» (سردبیر نشریات ادبی سال‌های بعد) می‌نوشتند و صفحه مصاحبه با عنوان «میکروفن باز» در دست من بود.

تولد جهان فوتبال برق چشم‌های مهدی تاج شد؛ صاحب امتیاز و مدیرمسوول روزنامه‌‌ای که می‌خواست روزنامه‌اش را حدفاصل سال‌های 13۷۵ تا 13۷۷ منتشر کند اما هر بار گره‌ای در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به کلاف پرونده امتیاز روزنامه‌اش می‌خورد.

تاج نخستین ماه‌های انتشار روزنامه، دقیقا به سان مردی بود که از زن صیغه‌ای محبوبش، صاحب فرزندی شده است. هر شب ساعتی به دیدارش می‌آمد، می‌گفت، می‌خندید، در آغوشش می‌کشید، قربان صدقه رخ تازه نوزادش می‌رفت، برایش دست به جیب می‌برد و سکه به دامن مادر می‌ریخت و می رفت. یک شور عاشقانه در رفتار شش ماه نخست مهدی تاج مستتر بود. اما همسران عقدی‌ او در اصفهان بودند؛ «فولاد» و تمام زیر مجموعه‌هایش.

جهان فوتبال دقیقا شد همان فرزند ناگهان محبوب شده همسر چندم مهدی تاج. همسران اصلی‌ خود را گاه و بی گاه در ملاقات‌‌های شبانه‌‌ای که به دفتر روزنامه در خیابان مستوفی می‌آمد، معرفی می‌کرد. از خاطراتش در جنگ و پس از جنگ در سپاه، از ملاقات‌‌های تجاری خود در کارخانه فولاد یا رایزنی‌هایی که برای شرکت «فولاد متیل» کرده بود، می‌گفت. گاهی هم علاقه اش به باشگاه «سپاهان» را با خاطره‌هایی نشان می‌داد. گه گداری نیز گریزی می‌زد به «کانت»؛ محبوب‌ترین فیلسوفی که نمی‌دانم نامش را کجا شنیده بود که هر بار باید چند جمله‌ای از او به خورد ما می‌داد. اگر برایش از «تولستوی» و «لوییس کارول» و «فروید» می‌گفتیم، قطعا جوابی نداشت. 

اما کم تر کسی در تحریریه روزنامه جهان فوتبال بود که با یک مراوده ساده چند ماهه نمی‌فهمید که سودای مهدی تاج، رسیدن به دو رویای قهرمانی با سپاهان و بعد چنگ انداختن به فدراسیون فوتبال است.
اول بار، سردار «مصطفی آجرلو» پس از قهرمانی سپاهان در لیگ برتر به «ایسنا» گفت که تاج با راه‌اندازی روزنامه‌اش، تیمش را قهرمان کرد. کمی زیاده روی کرده بود البته. سپاهان آن سال شایسته‌ترین بود برای ایستادن بر صدر ایران. اما سه سال که از انتشار روزنامه گذشت، روزی با «محمد دادکان»، رییس وقت فدراسیون فوتبال در اتاقش گفت و گو می‌کردم که روی مبل چرمی کنار میز کارش خم شد و با کف دست روی دسته مبل کوبید و گفت: «به آقای تاج بگویید یک روز تو هم به این صندلی می‌رسی.»
تاج 11 سال بعد از آن نوید دادکان، دقیقا روی همان صندلی چرمی نشست.

مهدی تاج را اما از سال ۱۳۸۴ با چهره‌ای متفاوت شناختم. او در اصفهان، همراه با «محمود اسلامیان»، از فعالان ستاد «علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی» برای انتخابات ریاست جمهوری بودند. نه تاج و نه اسلامیان هرگز روی صحنه بازی نکردند اما بخش عمده‌ای از نیروی انسانی کارخانه‌های خود را در اختیار تبلیغات رفسنجانی گذاشتند. این منهای هزینه‌هایی بود که برای پیروزی این کاندیدا در انتخابات سال 13۸۴ متقبل شدند.

دلیل اصلی حمایت تاج از هاشمی رفسنجانی، پیروی از محمود اسلامیان بود. بیش از دو دهه قبل، وقتی جنگ ایران و عراق به نقطه پایان خود رسید، اسلامیان خودش را از سپاه پاسداران بازخرید کرد. بعد در دولت هاشمی رفسنجانی به واسطه مراوده قدیمی با هم استانی خود، یعنی «علی فلاحیان»، وزیر وقت اطلاعات، به عنوان استاندار چهارمحال و بختیاری انتخاب شد. همان سال ها، «اسحاق جهانگیری» استانداری اصفهان را از اکبر هاشمی رفسنجانی گرفت و رابطه اش با اسلامیان بیش تر شد. اسلامیان سال 13۷۲ به اصفهان برگشت و باز هم براساس روابطش با دولت هاشمی رفسنجانی، تبدیل به نفر اول کارخانه‎های فولاد و ذوب آهن اصفهان شد. اما از سال 13۷۶ که جهانگیری در دولت «محمدخاتمی» به عنوان وزیر صنایع و معادن به قدرت رسید، اسلامیان معتمدترین فرد وزیر در اصفهان بود.

 نزدیکی اسلامیان و تاج به یک فصل مشترک قدیمی برمی‌گشت؛ سپاه پاسداران. اسلامیان در زمان دانشجویی از دوستان نزدیک «محسن میردامادی»، دبیرکل حزب «مشارکت اسلامی» محسوب می شد و در «جبهه دانشجویان پیرو خط امام» حضوری جدی و همیشگی داشت. در سال های جنگ، حضور کوتاه مدت او به عنوان ناظر لجستیکی در قرارگاه های سپاه، اسباب آشنایی اولیه او با مهدی تاج را فراهم کرد. تاج همیشه در جهان فوتبال، عاشقانه از اسلامیان حرف می‌زد. وقتی در مورد همکاری‌ خود با او می‌گفت، یا آخرین ملاقاتشان و حرف‌هایی که رد و بدل شده بود، یک حس احترام توام با عشق را در کلامش می‌دیدیم. انگار مرید و مقلدش بود.

هم این آشنایی قدیمی و هم آن مراودات سیاسی گذشته، اسلامیان و تاج را به هاشمی رفسنجانی نزدیک می‌کرد. نتیجه انتخابات ولی آن‌‌چه تاج می‌خواست نشد. عصر سوم تیرماه سال 13۸۴ این جمله مهدی تاج را در ساختمان کوچه «ملکیان» خیابان «کریمخان زند» خبرنگاران روزنامه جهان فوتبال از زبان تاج شنیدند که با همان لهجه شیرین اصفهانی خود (که شاید تنها ویژگی دوست‌داشتنی ‌او بود) گفت: «حالا چی‌چی می‌شه؟»

او بازی را اما تقریبا از همان شب در دست گرفت. محمود اسلامیان زیرک‌تر از آن بود که منتظر ابلاغ احکام دولت جدید «محمود احمدی‌نژاد» بنشیند. ابتدا چاله‌اش را در کرمان کند و بعد مناره‌اش را در اصفهان دزدید. از مدیریت کارخانه‌‌ها و باشگاه سپاهان اصفهان استعفا داد و به ریاست کارخانه مس در کرمان رسید.

روزنامه جهان فوتبال از دولت احمدی‌نژاد برای مهدی تاج یک اهرم مازاد بود که باید تاریخ انقضا روی آن می‌کوبید. تاج از جهان فوتبال تا جایی استفاده می‌کرد که برایش چراغ راه بود و بهره‌ می برد، بعد وقتی دقیقا به آرامش رسید، باید آن را منقضی‌ می‌کرد. در صفحه اول روزنامه‌اش ستونی راه‌اندازی شد با عنوان «سلام آقای علی‌آبادی». هر روز به قلم یکی از روزنامه‌نگارانش و به ویژه اردشیر لارودی، باید با رییس وقت سازمان تربیت بدنی گپی زده می‌شد. وقتی سال 13۸۵ مقاله‌ای نوشتم با عنوان «آقای رییس جمهور! ورزشگاه اهواز هم مانند انرژی هسته‌ای، حق مسلم ماست»، ابتدا برافروخت اما وقتی دفتر ریاست جمهوری از مقاله تمجید کرد، آرام گرفت. سه هفته بعد باز به این دلیل که «شیرین عبادی» در نقد برنامه‌های هسته‌ای محمود احمدی‌نژاد گریزی به همان گزارش زده بود، معترض شد که مراقب باشید اهرم فشار به دست «ضد انقلاب» ندهید.

رفتار مهدی تاج در سال‌های ابتدایی دولت احمدی‌نژاد، نمونه‌ای از همین زندگی کج‌دار و مریز، آمیخته با ترس و دلهره برای از دست دادن جایگاهش بود. هرچند که بزرگ ترین اشتباه استراتژیک «محمد علی آبادی» در عزل محمد دادکان و تعلیق فدراسیون فوتبال، او را به رویاهایش نزدیک‌تر کرد.

آن‌چه همه می‌دانند، این است که مهدی تاج از تعلیق فدراسیون فوتبال ایران در سال 13۸۵ بیش ترین بهره ممکن را برد و به فدراسیون فوتبال رسید. سال ۱۳۸۶ و در انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال ایران، او از نخستین مجمع رسمی فدراسیون رای مثبت گرفت و نایب رییس فدراسیون شد. آن‌چه اما بسیاری نمی‌دانند، ائتلاف هم زمان مهدی تاج با محمد علی آبادی در سازمان تربیت بدنی و «محسن صفایی فراهانی»، رییس کمیته انتقالی فدراسیون فوتبال است.

اعضای کمیته انتقالی مجموعه‌ای از مدیران ایرانی مورد تایید فدراسیون جهانی فوتبال بودند که وظیفه نگارش اساس نامه و برگزاری انتخابات دموکراتیک فدراسیون فوتبال را برعهده داشتند. ریاستش هم برعهده محسن صفایی فراهانی بود. محمود احمدی‌نژاد در گفت‌وگوی بهمن ماه سال 13۸۵ با «شبکه یک» صداوسیما، به صورت غیرمستقیم صفایی فراهانی را «خائن» نامید. دلیل آن، بازداری او از کاندیداتوری احمدی‌نژاد و بعد علی‌آبادی برای پست ریاست فدراسیون فوتبال بود. همین نشان می‌داد دولت و صفایی فراهانی در دو سوی گود قرار داشتند. اما تاج در سکوت، با هر دو جبهه ائتلاف کرد.

مهدی تاج برای ریاست فدراسیون فوتبال پیش قدم نشد. حتی پیشنهادش را به علی آبادی هم نداد. آن قدر زیرک بود که بداند کاندیدای ریاست فدراسیون فوتبال باید شخص علی آبادی باشد. نشان به آن نشان که روز انتخابات، «شاهرخ شهنازی» در مجمع حاضر نشد و «علی کفاشیان» بدون رای گیری و با قیام و صلوات حضار، پست ریاست فدراسیون فوتبال را به دست آورد. تاج اما در ورودی فدراسیون را از اتاق نایب رییسی پیدا کرد.

حالا روزنامه جهان فوتبال برایش به تاریخ انقضا نزدیک شده بود. از ریاست شرکت فولاد متیل هم استعفا داد ولی براساس سهامی که از آن شرکت برایش باقی می‌ماند، باز هم پدرخوانده و مرد پشت پرده فولاد ایران بود.

روابط علی کفاشیان، رییس وقت فدراسیون فوتبال و مهدی تاج هرگز حسنه نبود. کفاشیان یک بار تاج را با کمک مجمع فدراسیون فوتبال، از نایب رییسی فدراسیون خلع کرد اما دوباره مجبور به بازگرداندنش شد. کفاشیان تابستان سال 13۹۴ در برنامه زنده تلویزیونی به «رضا رشیدپور» گفته بود: «آقای تاج ارتباطاتی دارد. در سپاه هم همکاری کرده است. ارتباطاتش با بالا از من خیلی بهتر است. او با امنیتی‌ها ارتباط دارد اما فکر نمی‌کنم الآن کار امنیتی بکند.»

کفاشیان در این مصاحبه، هم به نوعی دلایل حضور تاج در فدراسیون فوتبال را نشان داد و هم در لفافه اعلام کرد که فدراسیون او به چنین چهره امنیتی و اطلاعاتی نیاز دارد. اما همین مهره امنیتی برای ادامه عمر خود در فدراسیون، دیگر به رسانه ورزشی‌ خود نیازی نداشت.

پس او سال 13۸۷ آخرین برگه‌های تاریخ روزنامه‌اش را نوشت. بخش عمده‌ای از اعضای تحریریه روزنامه جهان فوتبال پس از تغییراتی که به اجبار باید در محتوای روزنامه به وجود می‌آمد، از روزنامه‌اش جدا شدند؛ یکی مثل من در اسفند سال 1386. جمله مهدی تاج مبنی بر این که حاضر است از وزارت ارشاد توبیخ شود اما از سازمان تربیت بدنی نه، بخشی از نشانه‌های تعامل او با مجموعه قدرت ورزش ایران در دولت احمدی‌نژاد بود. او روزنامه‌اش را در پایان سال 13۸۷ برای همیشه بست.

شاید تاج یکی از نادرترین مردان نزدیک به دولت هاشمی رفسنجانی بود که در دولت احمدی‌نژاد به بخشی از رویاهایش رسید. آن جمله «حالا چی‌چی می‌شه» معروفش در همان دولت احمدی‌نژاد رویاهایش را ساخت. تاج به نایب رییسی فدراسیون فوتبال رسید و ریاست سازمان لیگ را سال‌ها در دست داشت. البته در چگونگی سازمان دهی لیگ، ابهامات مالی کمی هم از او برجای نماند. داستان اسپانسرهای سازمان لیگ و بعد فدراسیون فوتبال هم چنان مسکوت مانده است.

«تعلیق» اگر چه جان محسن صفایی فراهانی را گرفت تا بتواند در کنار انگ «خیانت»، فوتبال ایران را از منجلاب تحریم نجات دهد اما برای مهدی تاج راهی شد برای نزدیک شدن به اتاق ریاست فدراسیون فوتبال ایران. او حالا با همان دست‌آویز تعلیق، در راس فوتبال ایران باقی مانده است. تاج موفق شد قانون منع به کارگیری بازنشسته‌ها در مشاغل دولتی و نیمه دولتی را دور بزند و دولت «حسن روحانی» را از خطر تعلیق فوتبال ملی ایران بهراساند.   

علی کفاشیان جمله‌ای داشت ماندگار: «این جا، اتاق ریاست فدراسیون فوتبال، پایان کار همه ما در ورزش است. کسی که رییس فدراسیون فوتبال شد، یا با چنگ و دندان صندلی‌اش را حفظ می‌‌کند یا اگر رفت، برای همیشه می‌رود.»

تاج هم این قاعده را می‌داند. او به قیمت رساندن اطلاعات دخالت بالادستی‌هایش برای عزل او به فدراسیون جهانی فوتبال، در مسند خود باقی ماند؛ شاید موقت.

مهدی تاج را در جهان فوتبال با این جمله‌اش به یاد دارم؛ تمثیلی که همواره از امانوئل کانت به زبان می‌آورد و می‌گفت: «آرزوهای بشر تمام شدنی نیستند. هرگاه به آرزویی برسی، آرزوی دیگری خواهی داشت.»

او امروز رویایی جز همان صندلی سست‌ خود ندارد.

 

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

ویدیو

اعتراض امام جمعه کنگاور به شادپیمایی عروسک‌ها

۲۰ آذر ۱۳۹۷
خواندن در ۱ دقیقه
اعتراض امام جمعه کنگاور به شادپیمایی عروسک‌ها