close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

اختلال شخصیتِ وابسته چیست و چه رابطه‌ای با عزت نفس دارد؟

۹ تیر ۱۴۰۰
از روان‌شناس بپرسید
خواندن در ۹ دقیقه

آیدا قجر

هر هفته، ساعت هشت و ۳۰ دقیقه شب به وقت ایران، «شهرزاد پورعبدالله»، روان‌درمان‌گر در گفت‌وگوی زنده در صفحه اینستاگرام «ایران‌وایر» درباره یکی از مسایل مربوط به «سلامت روان» صحبت می‌کند. موضوع هفته گذشته «عزت نفس» بود و این هفته درباره «اختلال شخصیتِ وابسته» و در هم‌تنیدگی آن با «عزت نفس» پرداختیم. این نوع اختلال چیست، چه‌گونه می‌توان متوجه آن شد، ارتباطش با عزت نفس چیست و برای درمان چه می‌توانیم انجام دهیم؟

اختلال شخصیت وابسته چیست؟

  • قبل از پاسخ به این سوال، بهتر است بگویم که شخصیت ما چه‌طور تعریف می‌شود. شخصیت هر فرد، تعیین‌کننده سیستم فکری و احساسی و رفتار ناشی از آن‌ها است که عوامل تربیتی، ژنتیکی، محیطی و تجربه زیسته هر شخص در آن دخیل است. اختلال شخصیت وابسته یکی از مدل‌های اختلال‌های اضطرابی است؛ یعنی افرادی که اختلال شخصیت وابسته دارند، افراد مضطربی هستند. این اضطراب تعیین‌ کننده نوع سیستم فکری، احساسات و در نتیجه رفتار آن‌ها است.

اما لزوما افراد مضطرب این اختلال شخصیتی را ندارند.

  • نه؛ هر اضطرابی باعث نمی‌شود که افراد این نوع اختلال را داشته باشند. افرادی که اختلال شخصیت وابسته دارند، تحمل تنهایی را ندارند و این تنهایی به آن‌ها ترس و اضطراب می‌دهد. برای همین سعی می‌کنند این تنهایی را با شخص دیگری پر کنند. البته همه ما مواقعی مضطرب می‌شویم و دوست داریم تنها نباشیم یا در تصمیم‌گیری‌های خود نظر دیگران را می‌خواهیم. اما وقتی از اختلال صحبت می‌کنیم، در واقع به افرادی می‌پردازیم که تحمل تنهایی برای آن‌ها غیرقابل تصور است. این ترس از تنهایی گاهی به حمله‌های عصبی می‌کشد.
    ویژگی بارز دیگر این افراد، دشواری در تصمیم‌گیری است. آن‌ها نمی‌توانند به راحتی حتی در مسایل مربوط به روزمره خود تصمیم بگیرند؛ مثلا صبح نان بخورم یا چیز دیگری؟ دوش بگیرم یا نه و امثال این موارد. افرادی که با اشخاصی زندگی می‌کنند که دچار این نوع اختلال هستند، احساس می‌کنند مدام با سوال‌هایی مواجه می‌شوند که باید تایید کنند. افراد دچار این نوع اختلال شخصیتی، به جای آن‌که به حس و باور خودشان استناد کنند، روی دیگران حساب می‌کنند تا به آن‌ها مشورت و نظر بدهند و به جای آن‌ها تصمیم بگیرند و هدایت‌شان کنند.
    این افراد تمام مدت در ناامنی به سر می‌برند و مشکل‌شان این است که همیشه از دیگری یا دیگران حمایت، کمک، نظر و تایید می‌خواهند. انگار که این آدم‌ها همیشه آویزان به دیگری هستند.

ما در این مجموعه برنامه‌، درباره انواع رابطه صحبت کردیم و یکی از روابطی که به آن پرداختیم، رابطه بر اساس نیاز و ترس از تنهایی بود. آیا این نوع اختلال شخصیت که از آن صحبت می‌کنید، به آن نوع رابطه مرتبط است؟

  • بله؛ یکی از مواردی که می‌خواهم اشاره کنم، همین است. این نوع افراد نمی‌توانند به سلامت از رابطه‌ای خارج شوند. معمولا قبل از ترک یک رابطه، فرد دیگری را پیدا کرده‌اند؛ یعنی نمی‌توانند رابطه‌ای را رها کنند بدون هیچ جایگزینی. از طرفی با کوچک‌ترین نارضایتی یا نقدی از سوی طرف مقابل، احساس می‌کنند که قرار است او را ترک کنند و برای همین حس ناامنی پیدا می‌کنند و قبل از تنهایی، فرد دیگری را می‌یابند.
    تاکید کنم که وقتی درباره مساله‌ای در این برنامه‌ها صحبت می‌کنیم، به افراد مختلف این امکان را نمی‌دهد که تحلیل تشخیصی از افراد داشته باشند اما لیبل و برچسب نمی‌توان زد. شما ممکن است در دوره‌ای از زندگی اعتماد به خود را از دست داده باشید ولی شخصیت وابسته نباشید. انتظارم این است که از این آگاهی‌ها به عنوان اسلحه در روابط‌‌شان یا علیه خودشان استفاده نکنند.

ویژگی‌های افرادی که اختلال شخصیت وابسته دارند چیست؟

  • افرادی که در ارتباط با این این شخصیت‌های وابسته هستند، احساس خستگی می‌کنند چون مدام باید در همه موارد پاسخ بدهند. اگر طرف مقابل نتواند نیازهای آن‌ها را برطرف کند، به آن‌ها احساس گناه می‌دهند. تصمیم‌گیری و مسوولیت‌پذیری برای این افراد سخت است؛ مثلا اگر شما تصمیم می‌گیرید که به دانشگاه بروید، باید به موقع در کلاس حاضر شوید و مقاله‌های خود را سر زمان مشخص تحویل بدهید؛ یعنی مسوولیت‌ خواهید داشت. برای همین سعی می‌کنند مسوولیت تصمیمی را برعهده نگیرند. مدل فکر کردن انسان‌های سالم این‌گونه است که چه‌قدر انعطاف‌پذیری فکری، احساسی و عملکردی داریم. ممکن است گاهی شک و تردید داشته باشیم ولی «پارانوید» نیستیم. افرادی که اختلال شخصیتی دارند، یکی از ویژگی‌های آن‌ها این است که انعطاف‌پذیری ندارند و در تجزیه و تحلیل‌شان ممکن است به انزوای آن‌ها ختم شود .معمولا دیگران این افراد را «حساس» توصیف می‌کنند که تحمل نقد هم ندارند.

همین دیگران که با افراد دچار به این نوع اختلال شخصیت در ارتباط هستند، چه حال و روزی دارند؟

  • بعضی اوقات افرادی جذب این شخصیت‌های وابسته می‌شوند که کنترل‌گر هستند چون افراد با چنین اختلالی، انگار که دوست دارند تحت کنترل قرار بگیرند. یکی از ویژگی‌های اساسی شخصیت‌های وابسته این است که خودشان را در اختیار دیگری قرار می‌دهند؛ یعنی آدم‌های مفعول و منفعل و فرمان‌بردار. شما چرا فرمان‌بردار هستید؟ چون نمی‌خواهید تصمیمی بگیرید که مسوولیت آن را برعهده بگیرید. معمولا طرفی که تمایل به کنترل‌گری دارد، شخصیت‌های وابسته ایده‌آل آن‌ها هستند. شخصیت‌های وابسته چون خیلی مسایل به آن‌ها برمی‌خورد، انتقادپذیر نیستند. یکی از نشانه‌های رشدیافتگی افراد همین انتقادپذیری است. شخصیت‌های وابسته در نهایت منزوی خواهند شد، همواره خود را قربانی می‌بینند و حتی می‌تواند باعث پرخاش‌گری آن‌ها شود. شخصیت‌های وابسته از قضاوت شما هراس دارند. این قضاوت حتی می‌تواند به رنگ مو، پوشش و خوراک هم تسری پیدا کند.

جلسه پیش که ما درباره عزت نفس صحبت کردیم، یکی از دو المان اصلی آن را اعتماد به نفس برشمردید. در واقع ارتباط شخصیت وابسته با عزت نفس، نداشتن اعتماد به نفس است؟

  • بله؛ برای همین این بحث را انتخاب کردم. این افراد عزت نفس و خصوصا اعتماد به نفس پایینی دارند.

این اختلال از چه سنی بروز می‌کند؟ آیا سن مشخصی برای آن وجود دارد؟

  • معمولا نشانه‌های آن اول نوجوانی و اواخر کودکی مشخص می‌شود؛ یعنی ۱۰ سالگی، زمانی‌ که کودکان به مرحله‌ای می‌رسند که اولین گام‌های استقلال را برمی‌دارند. البته بخشی از این ترس و نگرانی نوجوانان طبیعی است اما افراد دچار اختلال شخصیت وابسته، کاملا حمایت لازم دارند و از همه نظر این وابستگی در آن‌ها مشهود است.
    آخرهای ۲۰ سالگی که افراد از خانواده جدا می‌شوند، رشته تحصیلی، شغل، شهر و کشور محل زندگی و هم‌خانه یا همسر انتخاب می‌کنند نیز مرحله دیگری است که می‌تواند این اختلال در افراد بروز کند. در واقع، این دو دوره، دوره‌های گذار هستند؛ از کودکی به نوجوانی و از نوجوانی یا جوانی به دوران بلوغ. در این دو دوره، سختی‌ها خودشان را نشان می‌دهند.

چه بستری باعث اختلال شخصیت وابسته می‌شود؟

  • از طرفی مثل تمام اختلال‌ها، ژنتیک در آن بی‌تاثیر نیست. ژنتیک در فرم شخصیتی ما تاثیرگذار است. اما محیطی که در آن رشد می‌کنیم که اول از همه به خانواده برمی‌گردد و تجارب زیسته ما، شخصیت‌مان را تحت تاثیر قرار می‌دهند. مساله‌ای که روی آن تاکید می‌شود، تجربه تروما در کودکی است. این تروما به عنوان نمونه می‌تواند غفلت در حق شما باشد یا آزارهای جسمی، جنسی یا روحی متحمل شده‌اید و یا کودکانی که بیماری سختی مثل سرطان می‌گیرند و به واقع، مرگ را خانواده و کودک تجربه می‌کنند. مرگ پدر و مادر هم می‌تواند نمونه دیگری باشد. کودکانی هستند که در سنین پایین، به خاطر بیماری مدتی بستری بوده‌اند و تمام کارهای‌شان بر عهده دیگران بوده است.
    مورد بسیار مهم دیگر، خانواده‌هایی هستند که در آن‌ها دیکتاتوری برقرار است. وقتی اتوریته پدر یا مادر زیاد است، رشد فردی را دچار اختلال می‌کند و مانع رشد می‌شود که کودک سیستم فکری، بینش سیاسی و استقلال عملکرد خود را داشته باشد. پدر و مادرهایی که می‌خواهند از ابتدا مسیر زندگی آن‌ها را تعیین کنند، ممکن است فرزندان را دچار اختلال شخصیت وابسته کنند؛ یعنی بستر آن را آماده می‌کنند.
    بستر فرهنگی هم موثر است. افرادی که در جامعه‌های توتالیتر رشد می‌کنند و سیستم سیاسی کشور باعث می‌شود خانواده‌ها از ترس و نگرانی سرکوب، مانع آزادی کودکان و فرزندان شوند، اختلال شخصیت وابسته هم ممکن می‌شود. در این شرایط خانواده‌ها از نگرانی برخوردهای سیستم سیاسی، محدودیت ایجاد می‌کنند و این باعث می‌شود کودکان تجارب لازم را در زندگی به دست نیاورند.
    باورهای مذهبی هم می‌توانند تاثیرگذار باشند؛ مثلا بعضی از افراد مذهبی برای هر تصمیمی استخاره می‌کنند یا به دنبال نشانه‌ای برای تایید تصمیم‌ خود هستند یا روحانیون و خاخام‌ها آن‌ها را راهنمایی کنند. این مذهب باعث می‌شود افراد احساس کنند باید مسوولیت خود را برعهده دیگری بگذارند. در کسانی‌که اختلال شخصیت وابسته دارند، باورهای مذهبی می‌توانند تاثیرگذار باشند.
    از آن‌جایی‌که افراد با شخصیت وابسته به خود مطمئن نیستند، خیلی اوقات ایده‌های بسیاری دارند ولی آن را آغاز نمی‌کنند چون فکر می‌کنند توان ادامه و پایان آن را ندارند.

فرض کنیم ما این المان‌ را داریم و ممکن است اختلال شخصیت داشته باشیم، چه کمکی می‌توانیم به خود بکنیم؟

  • افرادی که این نشانه‌ها را در خود می‌بینند، در مرحله‌ای از مکانیزم‌های دفاعی استفاده می‌کنند و برای تصمیم‌های نگرفته یا کارهای انجام نداده، دلیل‌تراشی می‌کنند؛ مثلا هوا خوب نبود که به دیدار مادرم نرفتم. اگر می‌بینند زندگی‌ آن‌ها آن‌طور که می‌خواسته‌اند پیش نرفته و این برخورد با دیگران عرصه زندگی را بر شما تنگ کرده و جلوی پیشرفت‌تان را گرفته است، شاید بد نباشد که فکری برای خودتان بکنید. ریشه اکثر مسایلی که مطرح می‌کنیم، به مدلی برمی‌گردد که خودمان را می‌بینیم و میزان ارزش‌گذاری برای خودمان و دیدن توانمند‌ی‌هایمان. افراد با اختلال شخصیت وابسته اگر کاری برای این مشکل نکنند، در روابط خود، اعم از کاری و دوستانه دچار مشکل می‌شوند. این مدل افراد به خاطر این‌که مدام به حمایت‌گری و تایید دیگران نیاز دارند، طرف مقابل خود را ممکن است خسته کنند و برای همین بعد از مدتی دچار انزوایی شوند که در آن مضطرب هم هستند. پس در بسیاری موارد می‌توانند دچار افسردگی بشوند. در نتیجه وقتی می‌بینید آخرین باری که تصمیم گرفتید برای خودتان کاری کنید یا مسوولیتی پذیرفته‌اید را به یاد ندارید، این مساله باز هم اعتماد به نفس و عزت نفس را در برمی‌گیرد.
    باید مطالعه کرد و خودآگاهی را بالا برد. خود من که تراپیست هستم، تراپیست دارم. اگر فقط دانستن مسایل کافی بود تا از پس مسایل خود بربیاییم که هیچ‌کس مشکلی نداشت. وقتی خود من به عنوان یک روان‌شناس به تراپیست مراجعه می‌کنم، یعنی می‌خواهم خودم را بهتر بشناسم.
    می‌توان با تصمیم‌گیری‌های کوچک و مسوولیت‌پذیری سر مسایل جزیی آغاز کرد. اگر خودتان از پس آن برنمی‌آیید، اگر امکان زمانی و مالی دارید، به تراپیست مراجعه کنید. تراپی مدل مشاوره‌ای که بخشی از ایرانی‌ها به ویژه دنبال آن هستند، جواب می‌خواهند؛ یعنی باز هم همان نوع شخصیت که دنبال پاسخ آری یا خیر هستند یا می‌خواهند تراپیست به آن‌ها بگویند چه کنند. این نوع نگرش به تراپی بازتولید همان وابستگی و فرار از تصمیم‌گیری و مسوولیت‌پذیری است.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان‌وایر

خودسوزی یک معلم در مقابل دادگستری اصفهان

۹ تیر ۱۴۰۰
خواندن در ۱ دقیقه
خودسوزی یک معلم در مقابل دادگستری اصفهان