«محمد مصدق» معاون اول ریيس قوهقضاییه ایران، در مراسم تجلیل از کارکنان زندانها گفته است که «درب زندانهای کشور به روی همه جهانیان باز است و میتوانند بیایند و ببینند» و ادامه داده است نوع برخورد «با زندانیان امنیتی و زندانیان عادی، از جمله افتخارات نظام زندانبانی جمهوری اسلامی است.» مثل همین ادعا را در بهمن ۱۳۹۹ «ابراهیم رئيسی»، رییس دولت فعلی و رییس قوهقضاییه وقت هم گفته بود و آن را مشروط کرده بود به اینکه «بگذارند ما هم هر زندانی را که در کشور آنها میخواهیم، ببینیم.»
آیا واقعا در زندانهای جمهوری اسلامی روی همه باز است؟
***
آیا گزارشگران حقوق بشر اجازه بازدید از زندانهای جمهوری اسلامی را دارند؟
تاکنون سه گزارشگر ویژه حقوقبشر اجازه یافتهاند تا به ایران بروند و گزارشهایی درباره وضعیت حقوق بشر ایران منتشر کنند. «آندریاس آگوئیلار» طی دهه شصت، «رینالدو گالیندوپل» درپی کشتار جمعی تابستان ۱۳۶۷ و «موریس کاپیتورن» در دهه ۸۰. آگوئیلار به علت عدم همکاری جمهوری اسلامی استعفا داد و کاپیتورن ماموریتاش پس از قطعنامه نقض حقوقبشر ایران در کمیسیون رای لازم را نیاورد و پایان یافت.
اما گزارشهای جنجالی گالیندوپل از اعدامهای ایران باعث شد که جمهوری اسلامی با او همکاری نکند و او نیز به خاطر عدم همکاری حکومت ایران استعفا کرد. دیگر گزارشگران یعنی «احمد شهید»، «عاصمه جهانگیر» و «جاوید رحمان» نیز اجازه بازدید از ایران را نیافتند.
حقیقت جاری در زندانهای جمهوری اسلامی چیست؟
ادعای معاون اول رییس قوهقضاییه در حالی مطرح میشود که در سال گذشته میزان اعدامها در ایران تشدید شده است.
آنهم در شرایطی که در دوران کرونا، گزارشهای بینالمللی حاکی از عدم رسیدگی بهداشتی و درمانی به زندانیان بود و آسیبهای بسیاری به همراه داشت. در آخرین گزارشها، وضعیت بند ۳۵۰ اوین به قدری وخیم است که تعدادی از زندانیان در ماه اخیر بدون اجازه مرخصی درمانی، در بهداری زندان بستری شدند و البته شهادتنامه تعدادی از زندانیان زن، گواهی بر عدم رسیدگی به آنها است.
شانزده زدن زندانی سیاسی از زندان اوین شهادت دادهاند که سویه جدید کرونا در بند زنان شیوع پیدا کرده است، اما نبود فضای مناسب برای جداسازی و قرنطینه افراد مبتلا و تاخیر در مراقبتهای پزشکی، برای شرایط حفظ جان و سلامت آنها نگرانکننده است. طبق این شهادتنامه، دو زندانی «عسل محمدی» و «ثمین احسانی» تمام شب را در اتاقی فاقد امکانات بودهاند و در روی آنها قفل بوده است.
در خصوص کرونا، یکی از فاجعهبارترین موارد، مرگ «بکتاش آبتین» بود؛ شاعر و نویسندهای که بارها به کرونا مبتلا شد و در نهایت به خاطر عدم رسیدگی درمانی و انتقال دیرهنگام به مراکز درمانی جان داد. بسیاری از حقوقدانها مرگ او را «قتل حکومتی» خواندهاند. اما جمهوری اسلامی در جواب سازمان ملل، حتی اتهامی دروغین با عنوان «حمایت از تروریست» برای او مطرح کرد و گفت او به خوبی از امکانات درمانی بهرهمند بوده است. این درحالی است که فعالان حقوقبشر و خانواده او، بارها نسبت به وضعیت وخیم این نویسنده هشدار داده بودند.
موارد دیگری را هم میتوان یاد کرد؛ از جمله جان دادن «بهنام محجوبی» که او را با وجود مدرک «عدم تحمل کیفر» در زندان نگه داشتند، به تیمارستان فرستادند و در نهایت کشته شد.
سازمان عفو بینالملل در فروردین سال جاری، طی گزارشی تحقیقی اعلام کرد که «ممانعت عامدانه از دسترسی زندانیان بیمار به مراقبتهای حیاتی» باعث «ارتکاب نقض تکاندهنده حق حیات» است.
روایتهای تکاندهنده «آتنا دائمی» فعال مدنی و از مدافعان حقوق بشر از آنچه در این زندان میگذرد، پیشتر منتشر شده است؛ وقتی دندانهای یک زندانی را به خاطر گاز گرفتن کشیده بودند.
این درحالی است که در سالهای اخیر اعمال مجازات قطع عضو که در مجامع بینالمللی به عنوان مجازاتی غیرانسانی شناخته میشود، بارها در زندانهای ایران اتفاق افتاد و خبری شد. در آخرین نمونه، «حسین دهقان» درویش زندانی را که به کرونا مبتلا شده بود، در شرایطی در بهداری زندان اوین خواباندند که همزمان اعمال مجازات قطع عضو جریان داشت.
جدای از شرایطی که به آن اشاره شد، وضعیت نگهداری زندانیان جرایم عادی نیز اسفناک است. به عنوان مثال، بالا رفتن هزینه زنده ماندن در زندان همزمان با افزایش نرخ تورم در ایران، ماهیانه ۵ میلیون تومان صرفا برای غذای زندانیان است. کیفیت پایین تغذیه و در نظر گرفتن تنها یک مرغ برای ۱۸ زندانی در زندان، نمونههایی از حقیقتی است که جمهوری اسلامی چشم بر آن بسته است.
اگر زندانیان بخواهند تغذیهای مناسب داشته باشند و از امکانات پزشکی برخوردار شوند، هزینه آن برعهده خودشان است. در حالیکه این مساله مغایر با قوانین خود جمهوری اسلامی است.
تعداد بالای زندانیان و اصطلاح «کفخوابی» که سالها است در زندانهای ایران جریان دارد، شاید با توجه به میزان نقض حقوقبشر در زندانبانی ایران، کماهمیت جلوه کند. اما زندانیانی که ناچارند روی زمین بخوابند یا باز هم به اصلاح زندانیان، «کتابی» کنار هم ردیف شوند.
زندانیانی که محل درآمدی ندارند، بیملاقاتی هستند و کسی از خارج زندان آنها را حمایت نمیکند، در کجای گزارشها از حقیقت زندان، جای دارند؟ به طوریکه در برخی از سلولهای زندانها بر دیوار نوشته شده است: «زندان، قبرستان زندهها است.»
آیا کسی از تجاوزهای جنسی خصوصا به کودکزندانیانی که به زندانهای بزرگسالان وارد شدهاند، صحبتی به میان میآورد؟ یا جایی از اظهارات مسئولان به توزیع مواد مخدر میان زندانیان اشاره دارد؟
«ایرانوایر» در مجموعهای از گزارشها تحت عنوان «روایتهای زندان» به نقل از زندانیان، نه آنچه مسئولان مدعی میشوند، بلکه حقیقت زندان را روایت کرده است.
مقامات قوهقضاییه چطور از زندانها بازدید میکنند؟
مقامات قوهقضاییه در حالی از یکدیگر قدردانی و تجلیل میکنند و دم از بهبود شرایط زندانهای ایران میزنند که روایتهای شاهدان واقعیت زندان، گواه بر جنایتی خاموش است.
در خرداد سال جاری بود که پس از اعتراضهای بسیار به شرایط زندان زنان قرچک، «غلامحسین محسنیاژهای» به بازدید از این زندان رفت. در آن زمان هم زندانیان سیاسی تن به این ملاقات به شکل نرم جمهوری اسلامی ندادند.
معمولا وقتی مقامات قضایی از زندانها بازدید میکنند، زندانیان را به صف میکنند و آن مقام رسمی از مقابل آنها عبور میکند. انگار که سربازخانه یا اردوگاهی است و آن مقام به نظاره مشغول است.
پیش از حضور اژهای در بند ۸ که زنان سیاسی را در آن نگهداری میکنند، تیم حفاظتی و برخی نمایندههای او به زندانیان اعلام کردند که بازدید صورت خواهد گرفت. اما زنان سیاسی شرطی برای این بازدید گذاشتند که عدم حضور عکاس و فیلمبردار است و در صورت حضور عکاس و فیلمبردار، آنها از اتاقهای خود خارج نخواهند شد. زنان زندانی سیاسی همچنین اظهار داشتند که در این بند، زندانیان به خط نخواهند شد تا ریاست قوه از مقابلشان عبور کند.
مقام قوهقضاییه دم از درهای باز زندان روی مدافعان حقوق بشر میزند، اما در حقیقت وقتی مسئولان داخلی از زندانها بازدید میکنند چه اتفاقی میافتد؟
به روایت زندانیان، هنگام چنین بازدیدهایی از بلندگوهای زندان اعلام میشود که «آقایان اعلام بازدید میشود. لطفا دمپاییهایتان را از جلوی اتاقها بردارید.» معمولا نیم ساعتی طول میکشد تا مشخص شود بازدید آن روز از چه سالنی انجام میشود.
به گفته یکی از زندانیان فشافویه به «ایرانوایر»، از هر ده بازدید، یکبار فردی با کتوشلوار به همراه افسر نگهبان وارد سالن میشود، چرخی میزند و نگاهی به اینسو و آنسو میاندازد و میرود. پس از خروج آن فرد کتوشلواری، زندانیان از افسر نگهبان میپرسند که «کی بود؟»
آن نیم ساعت که از اعلام بازدید طی میشود، فرصتی است برای ظاهرسازی. زندانیان باید به سرعت مشغول تمیزکاری بند شوند: «چهار سالی میشود که در حبس هستم و شاهد بیش از صد نمایش اینچنینی بودهام. اوایل در چند نمایش بازی کردم و خیال میکردم قرار است صدای زندانیان باشم و واقعیت را به گوش مسئولان برسانم. اما کمکم فهمیدم برای اینکه به انفرادی نروم، به میلههای سر بند دستبند نشوم و چکولگد نخورم، بهتر است اجرای نمایش را متشنج نکنم.»
او ادامه میدهد: «نباید میگفتم آب نوشیدنی نیست و باید هر بطری را شش هزار تومان بخریم. نباید میگفتم غذای زندان را نمیشود خورد. نباید میگفتم اینجا، افسر نگهبانها و وکیل بندها زندانیان را به هر بهانهای میزنند. درباره آب و غذا هم باید سکوت کنیم؛ چه رسد به شکنجهها.»
پیش از زندان؛ از آگاهیها تا خانههای امن و اعترافات اجباری
آبان۱۴۰۰ بود که گروهی با عنوان «عدالت علی» ویدیوهایی از اعمال خشونت زندانبانها علیه زندانیان منتشر کردند. همان زمان «ایرانوایر» به روایت آنچه در آگاهیهای ایران میگذرد پرداخت. شکنجههایی تمام نشدنی، خصوصا در «آگاهی شاپور» که انگار در هیچ دوربینی ضبط نمیشود.
خانههای امن، بازداشتگاههای امنیتی بدون نام و نشان که هیچ نظارتی بر آنها نیست و شکنجهگاهی برای سناریوسازی پروندههای سیاسی به حساب میآیند، تنها بخشی از حقیقت زندگی زندانیان است.
ممنوعیت حق برخورداری از وکیل برای زندانیان تا پیش از دادگاه، حقیقتی دیگر است. زندانیان تنها میتوانند از وکلایی در مرحله تحقیقات پرونده برخوردار باشند، که مورد تایید قوهقضاییه هستند و نه وکلای انتخابی و حقوق بشری. مرحله تحقیقات که طبق قوانین جمهوری اسلامی محتوای آن محرمانه است، همان مرحلهای است که زندانیان در سلولهای انفرادی نگهداری میشوند و تحت بازجویی هستند تا در نهایت آنچه را بازجو میگوید قبول کنند.
چه بسا برخی از آنها برای رهایی از شکنجه و تهدیدهای بازجوها مقابل دوربینهای اعترافات اجباری بنشینند، یا دوربینهای امنیتی برنامههای «بیست و سی» به فیلمبرداری و برنامهسازی از ایشان مشغول باشند.
در آخرین نمونه اعترافات اجباری، «سپیده رشنو» زن معترض به حجاب اجباری با چشمانی کبود مقابل دوربین نشست و هر آنچه از او خواسته بودند، تکرار کرد. پیشتر هم از «نرگس محمدی» زندانی سیاسی در حالیکه به کرونا مبتلا شده بود فیلم گرفته بودند تا در برنامه «بیست و سی» صدا وسیما نمایش دهند تا بگویند حال او خوب است.
آیا هیچکدام از درهای حقیقت، دراین مراحل که پیش از مرحله بندهای عمومی زندان است، روی مدافعان حقوق بشر باز است؟
شاید بتوان پاسخ این پرسش را در سخنان مصدق، معاون قوهقضاییه یافت؛ همان وقت که پیش از افتخار به زندانبانی برای جمهوری اسلامی، یاد «اسدالله لاجوردی» دادستان انقلاب و رییس زندان اوین در دهه شصت را گرامی داشت. لاجوردی به تعبیر خامنهای «مرد پولادین» است، اما جان به دربردههای دهه شصت او را «قصاب اوین» میخوانند. زندانی سیاسی دوران حکومت «محمدرضا پهلوی» که در دهه شصت، شکنجههایش باعث شد بسیاری از زندانیان سیاسی زیر کابلها و از طنابهای دار او جان سالم به در نبرند.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر