close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

کودک هستند؛ قاچاقی به ایران آمده‌اند و دست‌فروشی می‌کنند

۲۲ بهمن ۱۳۹۷
شما در ایران وایر
خواندن در ۸ دقیقه
سلیم ۱۲ ساله می گوید مادرش گفته است یک سال که کار کرد و توانستند قرض مردم را پس بدهند، به افغانستان برمی‌گردد تا آن‌جا بتواند به درس خواندن ادامه دهد و از خانواده‌اش مراقبت کند.
سلیم ۱۲ ساله می گوید مادرش گفته است یک سال که کار کرد و توانستند قرض مردم را پس بدهند، به افغانستان برمی‌گردد تا آن‌جا بتواند به درس خواندن ادامه دهد و از خانواده‌اش مراقبت کند.
بخشی از این کودکان، بدون‌هویت و حاصل ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی هستند که هنوز قانون‌گذار تکلیف و تدبیر حمایتی در رابطه با آن‌ها اتخاذ نکرده و هیچ قانونی هم برای رفع مشکلات آن‌ها تصویب نشده است.
بخشی از این کودکان، بدون‌هویت و حاصل ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی هستند که هنوز قانون‌گذار تکلیف و تدبیر حمایتی در رابطه با آن‌ها اتخاذ نکرده و هیچ قانونی هم برای رفع مشکلات آن‌ها تصویب نشده است.

ونوس امیدوار؛ شهروندخبرنگار

دست‌های «جمیله» به سختی به بالا و وسط شیشه ماشین می‌رسد اما روی پنجه‌هایش می‌ایستد تا بتواند کارش را خیلی سریع، تا پیش از این‌که چراغ سبز شود و ماشین‌ها حرکت کنند، انجام دهد. شیشه روبه‌رو را که تمیز می‌کند، خود را سریع به دو شیشه سرنشینان جلویی می‌رساند و آن‌ها را هم پاک می‌کند. در نهایت راننده به او یک هزار تومان می‌دهد.

جمیله دختر بچه ۹ ساله افغانستانی است که همراه چند نفر از دختران و پسران فامیل، در ازای پرداخت یک و نیم میلیون تومان پول به یک راه‌بلد، قاچاقی از مرز رد شده ‌و چند ماهی است به تهران آمده تا کار کند. دخترها معمولا تنها از افغانستان به ایران فرستاده نمی‌شوند، اغلب با برادرها و یا پسران نزدیک فامیل، اعم از عموزاده و دایی‌زاده‌های  خود برای کار روانه ایران می‌شوند.

می‌گوید: «خانواده ما پنج نفر است؛ پدر، مادر و دو برادرم. پدرم بی‌کار است و هیچ پولی ندارد تا بتواند نان و غذای ما را تامین کند. به همین علت با راهنمایی‌های همسایه‌ها و فامیل، من و برادرم را به ایران فرستادند تا یکی دو سالی کار کنیم و پول در بیاوریم و بعد به شهرمان برگردیم.»

او سر چهارراه هم تنها نیست: «من معمولا با "نجیب" برادرم و "رحیم" پسرعمویم کار می‌کنم و آن‌ها همیشه مواظبم هستند تا کسی آزار و اذیتی به من نرساند. شب‌ها هم ما سه نفر و یکی دو تا از پسرعموهای دیگرم که آن‌ها هم با زباله‌گردی و فروختن آن‌چه کی پیدا می‌کنند به بازیافتی‌ها، پول در می‌آورند. به منزل یکی از هم‌شهری‌هایمان که پشت راه آهن زندگی می‌کند، می‌رویم و صبح دوباره برای کار، خودمان را با مترو به بالای شهر می‌رسانیم.»

«خاله! یک فال حافظ می‌خری؟» این را سلیم می‌گوید. او هم افغانستانی است و ۱۲ سال دارد. سلیم هم تازه به ایران آمده است. او سر چهارراهی در شمل شهر تهران می‌ایستد و جلوی هر زنی که از فروشگاه بزرگ لوازم آرایشی لوکس خارج می‌شود و یا افراد دیگری که از جلویش عبور می‌کنند را می‌گیرد و اصرار می‌کند که فال بخرند.

خانواده سلیم در هرات زندگی می‌کنند. سه ماه پیش قاچاقی از مرز همراه با حدود ۵۰ کودک و نوجوان دیگر وارد ایران شده و در تهران مشغول دست فروشی است. می‌گوید: «مادرم با فروش چند تکه طلا و قرض از دایی‌هایم، یک میلیون تومان فراهم کرد و به یکی از اقوام‌مان که راه‌بلد و مرتب بین ایران و افغانستان در تردد است، داد تا او ما را از مرز رد کند و به ایران بیاورد. ما باید این‌جا هر روز صبح تا شب کار کنیم تا بتوانیم مخارج خانواده را تامین کنیم.»

می‌گوید هر ماه یک چیز می فروشد؛ از فال حافظ گرفته تا دستمال جیبی، آدامس و شکلات. از ۹ صبح که شروع به کار می‌کند تا شش بعدازظهر، مبلغی بین ۵۰ تا ۷۰ هزار تومان در می‌آورد. معمولا آخر هفته‌ها که درآمدش به ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان رسید، آن را برای خانواده‌اش در افغانستان می‌فرستد تا شکم مادر، دو خواهر و بردار کوچک‌ترش را سیر کند.

خودش هم در این‌جا با غذاهایی که برخی مردم یا رستوران‌ها به او می‌دهند و یا نان و پنیری که چند نفری با دوستانش می‌خرند و می‌خورند، روزگار می‌گذراند. شب‌ها هم به همراه عده‌ای دیگر از کودکان و نوجوانان افغان دست‌فروش که تعدادشان به ۹۰ نفری می‌رسد، در سوله‌ای در محل بازیافت زباله‌ها می‌خوابند.

سلیم ۱۲ ساله می گوید مادرش گفته است یک سال که کار کرد و توانستند قرض مردم را پس بدهند، به افغانستان برمی‌گردد تا آن‌جا بتواند به درس خواندن ادامه دهد و از خانواده‌اش مراقبت کند.

این روزها از سر هر چهارراه و یا میدان در مناطق مختلف شهر تهران، به ویژه مرکز و شمال شهر که عبور کنی و یا در ایستگاه‌های مترو گذری داشته باشی، تعداد زیادی کودکان و نوجوانان دختر و پسر تبعه افغانستان را مشاهده می‌کنی که چند نفری به کار دست‌فروشی مشغول هستند. آن‌ها معمولا فال، دستمال جیبی، شکلات و آدامس می‌فروشند یا پشت چراغ قرمز با یک شیشه‌شوی و دستمال در دست، شیشه ماشین‌ها را تمیز می‌کنند. کافی است از یکی از آن‌ها چیزی بخری یا اجازه بدهی شیشه ماشینت را تمیز کند و پولی به او بدهی، بقیه هم فوری اطرافت را می‌گیرند و می‌خواهند که از آن‌ها هم خرید کنی.

آن‌گونه که «حبیب الله مسعودی»، معاون سازمان بهزیستی کشور می‌گوید، تعداد کودکان کار خیابانی در تهران بیش از سه هزار نفر است: «۷۰ درصد آن‌ها غیر ایرانی و بدون مدارک هویتی و ویزا هستند.»

مسعودی گفته است جمع‌آوری و رسیدگی به وضعیت این کودکان، نیازمند همکاری سازمان‌های مختلف، از جمله وزارت کشور و وزارت امور خارجه است.

یک نماینده مجلس شورای اسلامی نیز با انتقاد از گسترش کودکان کار غیرایرانی در کشور در گفت‌وگو با خبرگزاری «خانه ملت»، نبود یک متولی واحد و بی‌توجهی به سامان‌دهی کودکان کار و اتباع بیگانه طی سال‌های گذشته را عامل این پدیده عنوان کرده است.
«حسن لطفی»، نماینده مردم همدان می گوید: «در واقع، این کودکان از کشورهای افغانستان، پاکستان و حتی بنگلادش توسط مافیای فعال برای تکدی‌گری به کشور ترانزیت می‌شوند. متاسفانه مافیا با استفاده از خلاءهای قانونی، به راحتی کودکان را از کشورهای همسایه وارد تهران کرده و بخش زیادی از درآمد آن‌ها را تصاحب می‌کند.»

او می‌گوید بخشی از این کودکان، بدون‌هویت و حاصل ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی هستند که هنوز قانون‌گذار تکلیف و تدبیر حمایتی در رابطه با آن‌ها اتخاذ نکرده و هیچ قانونی هم برای رفع مشکلات آن‌ها تصویب نشده است.

«احمدخاکی»، معاون امور اجتماعی اداره کل بهزیستی استان تهران نیز در گفت‌وگو با «ایسنا»، خلاءهای قانونی را عامل بازدارنده برای جمع‌آوری کودکان کار غیرایرانی می‌داند: «طبق قانون ایران، کودکان کم‌تر از ۱۸ سال و یا کسانی که فاقد پدر و مادر هستند را نمی‌توان رد مرز کرد. این کودکان اغلب در هنگام بازداشت و جمع‌آوری توسط ماموران، خود را بدون پدر و مادر معرفی می‌کنند.»

«حسین»، پژوهش‌گر اجتماعی که در زمینه کودکان کار در شهرهای مختلف ایران مطالعه کرده است، به «ایران‌وایر» می‌گوید: «امروزه این کودکان به صورت گسترده در شهرهای مختلف شرقی تا مرکزی ایران، اعم از زاهدان، بیرجند، مشهد، شیراز و تهران پراکنده شده‌اند و در هر شهر بنا به شرایط همان منطقه کار می‌کنند؛ مثلا در بیرجند، در قبرستان‌ها و سر چهارراه‌ها تکدی‌گری می‌کنند و در مشهد انواع دعاها، مانند "آیت‌الکرسی" و یا "زیارات عاشورا" را می فروشند. برخی هم در تهران و سایر شهرها دستمال کاغذی، فال، آدامس، شکلات و جوراب به فروش می‌رسانند.»

او می‌افزاید یک دختر ۱۱ ساله تبعه افغانستان را می‌شناسد که با لباس مندرس و با یک بطری آب و دستمال در دست، در قبرستان سنگ قبرها را تمیز می کند و با انجام این کار و تکدی‌گری، روزانه حدود ۶۰ هزار تومان درآمد دارد.
به گفته او، این کودکان که به صورت گروهی از شهرهای مختلف افغانستان، اعم از «فراه»، «غور»، «هرات»، «فاریاب» و حتی «قندهار» و «مزارشریف» توسط قاچاق‌بران افغانستانی وارد ایران می‌شوند، ابتدا شیوه‌های کسب و کار و جلب نظر مردم و تحریک عواطف و احساسات آن‌ها را آموزش می بینند و آن وقت متناسب با حال و هوا و شرایط هر شهر و یا منطقه، مشغول به کار می‌شوند: «برخی از این کودکان در اجاره افراد وارد کننده هستند. در واقع، آن‌ها از خانواده‌هایشان پولی بابت آوردن بچه‌ها به ایران دریافت نکرده‌اند ولی در عوض، در پایان هر روز، ۵۰ تا ۶۰ درصد درآمد این کودکان را دریافت می‌کنند.»

این پژوهش‌گر می‌افزاید: «در مواردی که این کودکان به صورت گروهی و زیر نظر کسی کار می‌کنند،  در یک خانه نگه‌داری و هر روز صبح توسط یک وانت در نقاط مختلف شهر پراکنده می‌شوند و غروب هم آن‌ها را جمع‌آوری می‌کنند.»

به گفته او، معمولا این کودکان بعد از دو سه سال که بزرگ‌تر می‌شوند، وارد گروه‌های بزه‌کار اجتماعی، اعم از سارقین، فروشنده‌های قرص‌های اعتیادآور و روان‌گردان و یا مشروبات الکلی در پارک‌ها و خیابان‌ها می‌شوند.

حسین با اشاره به خلاءهای قانونی موجود در برخورد با این دسته از کودکان کار می‌گوید: «مسوولان و متولیان هم از برخورد با آن‌ها عاجز شده‌اند. در واقع، از یک طرف با اعتراض‌های مجامع قانونی مبنی بر رعایت نکردن حقوق کودکان مواجه هستند و از طرف دیگر، شهرداری‌ها و مسوولان بهزیستی بودجه‌ای برای سامان‌دهی وضعیت آن‌ها ندارند و نمی‌توانند جلوی آن‌ها و زشت شدن چهره شهرها و ایجاد بستر مناسب رشد جرایم را بگیرند.»

«پیمان‌نامه جهانی حقوق کودک» یک پیمان بین‌المللی برای دفاع از حقوق کودک است که درسال ۱۹۹۰ به اجرا در آمد و بر چهار محور «بقا»، «رشد»، «حمایت» و «مشارکت» استوار است.
ماده ۳۲ این پیمان‌نامه می‌گوید: «کودک باید در برابر هر کاری که رشد و سلامت او را تهدید می‌کند، حمایت شود. دولت‌ها باید حداقل سن کار و شرایط کار کودکان را مشخص کنند.»
ایران در سال ۱۳۷۳ به این پیمان‌نامه پیوست و تعهدات خود را در پیوند با کودکان کار و خیابان پذیرفت. اما درعمل، پس از گذشت نزدیک به دو دهه، هنوز آمار و اطلاعات دقیقی در مورد کودکان کار ایرانی و غیرایرانی و وضعیت و شرایط آن‌ها در شهرهای مختلف کشور وجود ندارد.

آن‌چه این روزها در شهرهای مختلف، به ویژه تهران زیاد دیده می‌شود، کودکان دختر و پسری است که مقابل چشمان مردم، مسوولان، قانون‌گذاران و مجریان، در هر کوچه و خیابان، یا سر در سطل‌های زباله فرو برده و مواد قابل بازیافت جمع‌آوری می‌کنند و یا جلوی عابران را می‌گیرند و از آن‌ها می‌خواهند چیزی بخرند؛ مثل سلیم که می‌گوید: «خاله یک فال می‌خری؟»

***

شما هم می‌توانید خاطرات، مشاهدات و تجربیات خود از قاچاق انسان، پناهندگی و مهاجرت به اشتراک بگذارید. اگر از مسئولان دولتی یا افراد حقیقی و حقوقی که حق شما را ضایع کرده‌اند و یا مرتکب خلاف شده‌اند شکایت دارید، لطفاً شکایت‌های خود را با بخش حقوقی ایران وایر با این ایمیل به اشتراک بگذارید: [email protected]

مطالب مرتبط:

آزار جنسی تا کتک خوردن با چوب؛ روایت کودکان کار از برخورد با ماموران شهرداری

خانواده‌ای با شش کودک درمسیر قاچاق

قاچاق کودکان افغانستانی به ایران؛ مقصر کیست؟

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

ویدیو

۲۲ بهمن، از بزرگداشت تا کارناوال

۲۲ بهمن ۱۳۹۷
۲۲ بهمن، از بزرگداشت تا کارناوال