close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
اجتماعی

گفت و گو با پدر ستایش قریشی: ما قصاص می‌خواهیم

۲۸ فروردین ۱۳۹۵
شیما شهرابی
خواندن در ۴ دقیقه
گفت و گو با پدر ستایش قریشی: ما قصاص می‌خواهیم

دست‌هایش را باز کرده، لبخند پهنی صورتش را پوشانده و دندان ‌های افتاده‌اش را نمایان کرده است. دخترک دستش را به کمرش زده و کنار دیوار سنگی ژست گرفته و با لباس مدرسه وسط اتاق ایستاده و رو به دوربین لبخند زده است.

عکس‌های «ستایش» شش ساله در بسیاری از شبکه‌های مجازی به اشتراک گذاشته می‌شوند؛ دختر بچه‌ای که نگاهش پر از سرخوشی‌های کودکانه است اما یکی از وحشتناک‌ترین خبرهای سال 95 درباره او منتشر شده است. ستایش قریشی، شش ساله، فرزند خانواده‌ای افغانستانی است که در محله «خیرآباد» ورامین زندگی می‌کنند. او روز بیست و دوم فروردین توسط پسر 17 ساله همسایه دزدیده می‌شود. پسر بعد از تجاوز به ستایش، او را می‌کشد و بعد او را در وان اسید می‌اندازد تا جسدش را از بین ببرد.

صدای پدر ستایش غم‌زده و گرفته است. او تازه از سر مزار جگر گوشه‌اش برگشته و دل پری دارد: «به لطف خدا من سرپایم اما مادر ستایش...»

حرفش را می‌خورد، چند ثانیه سکوت می‌کند و می‌گوید: «مادر است دیگر...»

«شیر آقا قریشی»، پدر ستایش 16 سال پیش بار و بندیلش را بسته و از افغانستان همراه خانواده اش راهی ایران شده است. می‌گوید: «من کارگرم؛ صبح زود از خانه بیرون می‌روم؛ آن روز هم خانه نبودم.»

از روز واقعه که حرف می‌زند، گاه صدایش می‌لرزد و گاه کلمات را پس و پیش می‌‌گوید و بریده بریده: «روز یک شنبه بیست و دوم فروردین دخترم ساعت یک از خانه بیرون رفت. رفته بود در مغازه که چیزی برای خانه بگیرد و برگردد خانه اما دیگر به خانه برنگشت.»

نیم ساعت از رفتن ستایش گذشته که مادرش با پدر ستایش تماس می‌گیرد: «گفتم شاید رفته خانه خاله، فامیل، همسایه ها؛ نگران نباش، کجا را دارد برود.» شیرآقا این حرف‌ها را به همسرش می‌گوید اما دلش طاقت نمی‌آورد و بر می‌گردد خانه: «همه جا را گشتیم، پیدا نشد که نشد. همه جا را گشتن کردیم اما خبری نشد.»

دیگر همه اهل محل و همسایه متوجه گم شدن ستایش می‌شوند و خیلی‌ها برای دل‌داری به خانه آن‌ها می‌آیند. شیرآقا به مسجد محل اعلام می‌کند و راهی کلانتری می‌شود: «در کلانتری صورت‌جلسه کردند و پرونده درست کردند و گفتند پرونده را به آگاهی ببرید اما تا من به آگاهی رسیدم، دیر شده بود. ساعت شش شده بود و مسوول این کار رفته بود.»

تا صبح خواب به چشم او و خانواده‌اش نمی‌آید: «صبح ساعت هشت صبح رفتم و پرونده را تحویل دادم و وارد کامپیوتر کردند. دوباره خودم آمدم و حدود 500 اعلامیه گم شدن چاپ کردم و دور و اطراف محل پخش کردم. گفتم شاید کسی خبری بیاورد.»

در اعلامیه نوشته شده بود مژدگانی محفوظ است اما باز هم خبری نمی‌شود. یک روز بعد اما پسر عمویش دنبالش می‌آید و می‌گوید: «از کلانتری آمده‌اند، خدا را شکر دخترت پیدا شده.»

این قدر خوشحال می‌شود که از همه تشکر می‌کند: «جناب سروان یواش یواش گفت ما یه جنازه پیدا کردیم که انشالله بچه‌ات نباشد و باید برای شناسایی برویم.» قبل از این‌که به کلانتری برسند، می‌گوید خدا به تو صبر بدهد و این بچه شما است.»

دنیا روی سر شیرآقا خراب می‌شود. او امید داشته که ستایش را دوباره بغل کند. صدایش می‌لرزد و می‌گوید: «خیلی سخت است، خدا نصیب نکند. انشالله صبرش را بدهد.»

چند ثانیه مکث می‌کند و می‌گوید: «خون جگر شده‌ایم اما خدا دوست‌مان داشته چون پسر می‌خواسته از دوستش کمک بگیرد اما دوستش ماجرا را به پدرش می‌گوید و به کلانتری اطلاع می‌دهند.»

او قاتل دخترش را می‌شناشد: «همسایه‌مان هستند. ما ته کوچه‌ایم و آن‌ها سر کوچه. من صبح زود می‌رفتم سرکار و پدرش را ندیده بودم اما خودش را دیده بودم که مدرسه می‌رفت. مادر و خواهرش هم با مادر ستایش سلام علیک داشتند. حتی وقتی همه فهمیدند ستایش گم شده، به خانه ما آمدند و دل‏داری می‌دادند.»

آن‌ها اما از روز پیدا شدن جنازه با خانواده ستایش رو به رو نشده‌اند.

خبر قتل ستایش از سوی رسانه‌های رسمی ایران به صورت گسترده پوشش داده نشده و افغانستانی های مقیم ایران و برخی کاربران ایرانی در شبکه‌های مجازی با هشتگ «من ستایش هستم»، نسبت به این موضوع اعتراض کرده‌اند. اشاره آن‌ها عدم پوشش این خبر را تبعیض قومیتی می‌دانند و می‌پرسند: «اگر مقتول ایرانی و قاتل افغانستانی بود، باز هم رسانه‌ها نسبت به این خبر بی‌تفاوت بودند؟»

این موضوع روز گذشته در مراسم ختم یا به رسم افغانستانی ها، فاتحه خوانی ستایش هم مطرح شده است و بسیاری از زنان ایرانی و افغانستانی خواهان پی گیری پرونده ستایش شده‌اند. شیر آقا می‌گوید: «مردم دیروز می‌گفتند ما توقع بیش تری داشتیم که بیش تر بنویسند و بیش تر بگویند. این واقعه خیلی سوزناک بود و تمام ملت افغانستان و ایران با شنیدن این اتفاق اشک می‌ریزند. خدا شاهد است این قدر به تلفن من پیام فرستاده‌اند که نمی‌توانم همه را بخوانم.»

شیر آقا پنج فرزند دارد و ستایش چهارمین فرزند او است: «دختر بزرگم 17 ساله است. یک پسر 15 ساله دارم و یک دختر 12 ساله. بعد ستایش خدابیامرز بود و یک دختر دو ساله.»

حالا خواهر و برادرهای ستایش هم داغ‌دار هستند: «همه‌شان کز کرده‌اند، خدا صبر دهد.»

روز گذشته از سفارت افغانستان برای تسلیت به خانه شیرآقا آمده‌اند، امام جمعه خیر آباد هم آمده و همگی قول مساعد داده‌اند که پرونده را پی گیری کنند. شیر آقا می‌گوید: «ما فقط قصاص می‌خواهیم و امیدواریم حق به حق‌دار برسد.»

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان آذربایجان غربی

بانوان کبدی‌کار ایران قهرمان شدند/پسران به نایب‌قهرمانی بسنده کردند

۲۸ فروردین ۱۳۹۵
خواندن در ۱ دقیقه
 بانوان کبدی‌کار ایران قهرمان شدند/پسران به نایب‌قهرمانی بسنده کردند