close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
سیاست

تبعیض مثل سرطان است: نابرابری تحصیلی در ایران و آفریقای جنوبی

۲۹ خرداد ۱۳۹۵
رولاند اليوت براون
خواندن در ۹ دقیقه
ایرج عابدیان
ایرج عابدیان

وقتی دانشجویان پیرو خط امام در ۴ نوامبر سال ۱۹۷۹ کارکنان سفارت امریکا در تهران را گروگان گرفتند، در فضای دیپلماسی چنان زلزله ای ایجاد شد که آثار و ارتعاشات آن در زندگی همه ایرانیان انعکاس یافت.

«ایرج عابدیان» نیز یکی از همین ایرانیان بود؛ دانشجوی اقتصاد جوانی که قصد داشت به دانشگاه «استنفورد» در کالیفرنیا برود. با بحرانی تر شدنِ ماجرای گروگان‎گیری در فضای بین المللی، سفر به امریکا چندان با عقل سلیم هم‎خوان نبود. به همین دلیل نیز ایرج عابدیان تصمیم می گیرد به «مدرسه اقتصاد لندن» برود. ولی همان موقع یکی از دوستانش دانشگاه «کیپ تاون» در آفریقای جنوبی را به او توصیه می کند. عابدیان در جواب گفته بود: «این که از چاله درآمدن و به چاه افتادنه. ولی باشه، بهش فکر می کنم.»

در آن دوران، آفریقای جنوبی تحت حکومت آپارتاید بود؛ نظامی که در سال ۱۹۴۸ توسط سفیدپوستان «حزب ملی» بر پایه تبعیض نژادی تأسیس شد. با آن که حکومت این کشور روابط خوبی با محمدرضاه شاه پهلوی داشت، رژیمِ تازه تأسیسِ روح الله خمینی در دفاع از «کنگره ملی آفریقا»، یعنی پیش‎روترین جنبش آزادی‎بخش این کشور، روابط خود را با حکومت آپارتاید قطع کرد. با این حال، خانواده عابدیان که از اعضای جامعه بهایی ایران بودند، به دلایل سیاسیِ متعدد، ایرج را تشویق می کنند کشور را ترک کند.

عابدیان گفته بود: «در آن دوران، جامعه بهاییت جوانان بهایی را تشویق می کرد به آفریقای جنوبی بروند و برای وحدت نژادی تبلیغ و از آن دفاع کنند چون یکی از آموزه های اصلیِ بهاییت، وحدت انسان ها و به ویژه حذف تعصبات نژادی است.»

وقتی عابدیان برای تحصیل در مقطع کارشناسی اقتصاد، در سال ۱۹۸۰ وارد کیپ تاون شد، با چشم خود پیش‌داوری ها و تعصبات را می دید. خودش گفته بود: «خیلی آشکار بود که دانشگاه برای دانشجویان سفیدپوست طراحی شده است.»

البته دانشجویان سیاه پوست، سرخ پوست و رنگین پوستی هم بودند ولی تعدادشان خیلی کم بود که در ضمن، حق تحصیل در رشته های مهندسی و علوم را نیز نداشتند. عابدیان گفته است: «در سال سوم شدت تبعیض بسیار بالا بود. اگر سیاه پوست بودی، حق نداشتی در علوم سخت ثبت نام کنی. "هنریک فروورد"، بنیان گذار آپارتاید از پیش فرض کرده بود که سیاه پوست ها نه می توانند و نه نیازی دارند که در رشته های علمی تحصیل کنند. دستگاه سیاست نیز طوری طراحی شده بود که این نوع فرضیات را اعلام کنند و به آن ها جامه عمل بپوشانند.»

دانشگاه های آفریقای جنوبی عمدتاً به دو گروه تقسیم می شدند؛ مؤسسات «سفیدپوستان» که مجموعه کاملی از رشته ها را ارایه می دادند و مؤسسات «سیاه پوستان» که فقط بر علوم انسانی و حرفه و فن تمرکز داشتند. با این حال، در آن سال ها تغییرات اندکی هم انجام می شد. عابدیان می گوید: «وقتی وارد آفریقای جنوبی شدم، در سطح سیاسی، فضا داشت کمی باز می شد. کشور را به چیزی که خودشان اسمش را "سرزمین" گذاشته بودند، تقسیم کرده بودند. 10 سرزمین درست کرده بودند که ظاهراً سرزمین های مادریِ قبایل مختلفِ آفریقایی بودند. بعضی از این سرزمین ها در دوران آپارتاید مستقل شده بودند. اگر اهل یکی از این مناطق بودید و در دوران دبیرستان در ریاضی و علوم هم خوب بودید، می توانستید مهندس بشوید و یا در دانشگاه ثبت نام کنید چون عملاً اهل آفریقای جنوبی محسوب نمی شدید.»

دانشگاه کیپ تاون یکی از مراکز اصلیِ مخالفت با تبعیض نژادی در سطح آموزشی و تحصیلی بود. به گفته عابدیان، به دانشگاه کیپ تاون، «مسکو روی تپه» می گفتند تا به نوعی مخالفتِ نسبتاً منسجم و یکپارچه آن را با بنیادهای رژیم آپارتاید القا کنند. ولی مخالفت ها و اعتراض های سیاسی از مرزهای دانشگاه کاملاً بیرون می رفت و مدام به تعداد مخالفان آپارتاید افزوده می شد. روشن‌فکران، بعضی از نهادهای وابسته به کلیسا و هزاران سازمان غیرحکومتی همه به شیوه خاص خود نظام را به چالش می کشیدند. نویسندگان به انتقاد می پرداختند و نقدهای خود را منتشر می کردند. گروه های جامعه مدنی راه پیمایی هایی ترتیب می دادند و حتی بعضی سازمان ها با دانشجویان سیاه پوستی که برای مقابله با تبعیض تحصیلی استراتژی هایی می پروراندند، ملاقات هایی محرمانه می گذاشتند. عابدیان می گوید: «برای منی که از کشوری دیگر بر این سیاره بیگانه پا می گذاشتم، چندین سال طول کشید تا بفهمم که مخالفت و مقابله با رژیم آپارتاید چه قدر وسیع، عمیق و پیچیده است؛ از جمله در چارچوب نظام تحصیلی.»

در تخیل نژادیِ آفریقای جنوبی، ایرانیانی مثل عابدیان، آسیایی محسوب می شدند. ولی از آن جایی که حکومت روابط خوبی با خاندان پهلوی داشت، هر از گاهی استثناهایی هم قائل می شد. روابط خوب حکومت آفریقای جنوبی با خاندان پهلوی از همان دوره ای شروع شد که رضاه شاه در فاصله سال های ۱۹۲۴ تا ۱۹۴۴ در یوهانسبرگ در تبعید به سر می برد.

عابدیان می گوید: «بعضی از ایرانیانی که با رژیم ارتباط داشتند، سفیدپوستانی افتخاری محسوب می شدند. آن ها نیز مثل ژاپنی ها از حقوق ویژه ای برخوردار بودند؛ مثلاً می توانستند در بخش درجه یک (first class) قطارها بنشینند که مختص سفیدپوستان بود. با هر معیار و ضابطه ای هم که بسنجید، می بینید کاملاً غیرعقلانی است. با این حال، معماران آپارتاید نه فقط این را معقول و مطابق با عقل سلیم می دانستند بلکه پا را از این هم فراتر گذاشته و برای ایدئولوژیِ فاسد و بیمارگون خود توجیهاتی از انجیل پیدا کرده بودند.»

 

مشکلات و مصائب ایران

عابدیان تلاش می کرد تا راه خود را از دلِ پیچیدگی های تبعیض نژادی در آپارتاید پیدا کند در حالی که در ایران، جامعه بهایی ها با شدیدترین تبعیض های دینی مواجه می شد.

خمینی و حامیان انقلابی او اعضای جامعه یهودی، مسیحی و زرتشتی ایران را اقلیت هایی رسمی، ولو تابع و وابسته قلمداد کردند، حال آن که بهاییان را که بزرگ ترین اقلیت دینیِ ایران را تشکیل می دادند، کافرانی غیرقابل تحمل دانستند و در صدد برآمدند تا از ریشه آن ها را برکنند.

رهبران جامعه بهایی با زندان و آزار و اذیت های مختلفی مواجه می شدند و شهروندان عادیِ بهایی نیز از شغل های بخش دولتی، از جمله شغل های آموزشی محروم و در تمام ابعاد زندگی خود با آزار و اذیت رو به رو بودند. در سال ۱۹۹۱ به درخواست آیت الله علی خامنه ای، حکومت بخش‌نامه ای محرمانه صادر کرد که به موجب آن، تمام اعضای جامعه بهایی ایران از تحصیلات عالی محروم شدند تا به این ترتیب، از پیشرفت تحصیلی و حرفه ای باز بمانند.

با این که شدت تبعیض در ایران و آفریقای جنوبی فرق می کرد (آفریقایی های سیاه پوست حدود ۸۰ درصد جمعیتِ ۳۶ میلیون نفریِ آفریقای جنوبی را تشکیل می دادند، حال آن که تعداد بهایی های ایران از صدها هزار تن تجاوز نمی کرد) ولی عابدیان به شباهت های آشکاری در مورد استفاده نظام های حاکم از متون دینی اشاره می کند. می گوید: «هر دو حکومت بنیادهای تبعیض را با دلایلی دینی توجیه می کردند. بنیان گذاران فکری آپارتاید برای رفتارهای تبعیض آمیز خود، توضیحات و توجیهاتی را بر اساس انجیل پیدا کرده بودند؛ دقیقاً همان طور که حکومت ایران بعدها از متون اسلامی استفاده کرد تا تبعیض های خود را اجرایی کند.»

علاوه بر این، هر دو حکومت ساز و کارهای سیاسی خود را به کار می بستند تا مردم را از رفاه و پیشرفت اقتصادی بازدارند.

شباهت های نسبیِ دیگری هم وجود دارد؛ در آفریقای جنوبی، مخالفان آپارتاید به شکل هایی مخفیانه و زیرزمینی با تبعیض تحصیلی مبارزه می کردند. به گفته عابدیان، در سال های دهه ۱۹۶۰، سیاه پوستانی که در شهرها زندگی می کردند، باشگاه هایی فرهنگی تشکیل دادند که در آن، معلمان و استادانی مجرب به تدریس ریاضیات، علوم و دیگر رشته ها می پرداختند. البته حکومت به سرعت از این کار مطلع شد و آن را سرکوب کرد ولی گروه های دیگری این جنبش را ادامه دادند. تشکل های غیر دولتی و نهادهای مذهبیِ خصوصی نیز طرح ها و ابتکارات آموزشیِ خود را اجرا کردند؛ البته عمدتاً در مقطع دبیرستان. در ایران نیز بهایی ها از طریق تأسیس «موسسه آموزش عالی آزاد بهاییان» (BIHE) با تبعیض تحصیلی مبارزه می کردند؛ مؤسسه ای زیرزمینی که کلاس های آن در خانه دانشجویان تشکیل می شود.

عابدیان که هم اکنون اقتصاددان برجسته ای در آفریقای جنوبی است، معتقد است که تبعیض تحصیلی در آفریقای جنوبی صدمات بسیار زیادی به کشور وارد کرد که هنوز هم باید تلاش کند تا آن ها را از میان بردارد. به گفته او، در نتیجه آپارتاید، اکثریت جمعیتی که از نظر اقتصادی فعال است یا تحصیلاتی ندارد و یا از توانایی ها و مهارت هایی که اقتصاد به آن ها نیاز دارد، بی بهره است. بنابراین، اقتصاد با مشکلات زیادی روبه رو است.

با این که سفیدپوستانِ آفریقای جنوبی به شکلی نسبی از دیگر بخش های جمعیتیِ کشور مرفه تر و ثروتمندتر هستند ولی کل کشور با میزان بالایی از جرم و فقدان یکپارچگی اجتماعی رو به رو است که این به نوبه خود آینده کشور را با مشکلات و محدودیت هایی مواجه می کند: «چیزی که سفیدپوست های آفریقای جنوبی متوجه شدند، این بود که در تمام آن سال ها به خودشان آسیب وارد می کردند نه آن طور که فکر می کردند، به سیاه پوست ها. بسیاری از سفیدپوست ها فهمیده اند که اگر آپارتاید زودتر سقوط می کرد و یا اگر اصلاً به وجود نمی آمد، وضع اقتصادی آن ها بسیار بهتر می شد.»

در این جا نیز شباهت هایی میان ایران و آفریقای جنوبی دیده می شود. به اعتقاد عابدیان، با این که بهاییان بخش کوچکی از جمعیت ایران را شکل می دهند ولی [حکومتِ] ایران دارد به شکل جبران ناپذیری به کشور آسیب وارد می کند: «تبعیض مثل سرطان است؛ چه بخش کوچکی از بدن [جامعه] را به خود آلوده کند و چه کل بدن [جامعه] را، تأثیر مخربی بر به هم پیوستگیِ اجتماعی خواهد گذاشت. از این نظر، برای ایران نیز به همان اندازه آفریقای جنوبی طول خواهد کشید تا آثار سرطانیِ تبعیض را از میان بردارد؛ چیزی که بر تمام ساحت های زندگی مردم اثر می گذارد. وقتی مقامات ایران از خواب جهلِ خود بیدار شدند و وقتی عقل و عقلانیت حاکم شد، خواهند فهمید که آن ها نیز خود در این فرایند بازنده بوده اند؛ گو این که فکر می کردند برنده اند.»

در سال ۱۹۹۲، عابدیان که پیش بینی می کرد پایان نظام آپارتاید حتمی و قریب الوقوع است، تقاضای تابعیت آفریقای جنوبی کرد و در سال ۱۹۹۳ شهروند این کشور شد. سال بعد اولین انتخابات چندنژادی برگزار شد. پس از سال ۱۹۹۴، او به شکلی گسترده در سیاست‌گذاری های اقتصادی و مالیِ آفریقای جنوبی و نیز بازسازی نهادهای سیاست‌گذاری عمومیِ کشور فعال بوده است. عابدیان در دانشگاه «کیپ تاون» و دانشگاه «پرتوریا» نیز سابقه تدریس دارد. 

 

 

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان کرمانشاه

"برف" کیلویی 10 هزار تومان

۲۹ خرداد ۱۳۹۵
شهرام رفیع زاده
خواندن در ۱ دقیقه
"برف" کیلویی 10 هزار تومان