close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
سیاست

نسبت دولت روحانی و جنبش سبز

۲۲ تیر ۱۳۹۳
مرجان نمازی
خواندن در ۹ دقیقه
نسبت دولت روحانی و جنبش سبز

گفت و گو با فرزین وحدت

پنج سال از خیزش خیابانی شهروندان مخالف در خرداد سال 88 و تولد «جنبش سبز» ایران و یک سال از روی کار آمدن حسن روحانی، رییس جمهور میانه رو می گذرد. این تغییرات، پرسش های بسیاری درباره مهم ترین جنبش دموکراسی خواهانه ایران در سه دهه گذشته، آینده این جنبش، نسبت آن با دولت روحانی و تغییرات بینشی و روشی حاکمیت در رویارویی با آن پدید آورده است. در گفت‌وگو با «فرزین وحدت»، جامعه شناس که در حال حاضر در کالج «وراسار» در ایالت نیویورک به پژوهش مشغول است، به واکاوی این پرسش ها پرداخته ایم. فرزین وحدت پیش از این در دانشگاه های «هاروارد» و «ییل» تدریس کرده و نویسنده کتاب «رویارویی فکری ایران با مدرنیت» است.

میزان مشارکت 73 درصدی در انتخابات سال گذشته نشان می دهد بخش قابل توجهی از نیروهای جنبش سبز از دولت روحانی در انتخابات حمایت کرده اند. به نظر شما، آن‌ها با چه انگیزه ای تصمیم گرفتند به یک کاندیدا با ویژگی های به ظاهر حداقلی در خصوص مسایل مدنی و دموکراسی خواهانه رای دهند؟

  • به گمان من، آن چه که جنبش سبز نامیده می شود، در بسیاری زمینه ها با جنبش های دیگر سیاسی متفاوت است.  جنبش های سیاسی معمولا رهبران مشخص با خواست های مشخصی دارند که برای رسیدن به مطالبات خود برنامه ریزی می کنند و از روش های خاصی هم برای  عملی کردن آن ها بهره می برند. جنبش سبز چنین ویژگی هایی نداشت. آقایان موسوی و کروبی، هرچند که در عمل به صورت رهبران این حرکت مردمی در سه سال بعد از انتخابات ۸۸ درآمدند اما نه خودشان خود را به عنوان رهبران جنبش به صورت کلاسیک معرفی می‌کنند و نه تمام کسانی که در جنبش شرکت کردند آن‌ها را به رهبری می پذیرند.
    به نظر من، آن چه در ایران در اثر فعل و انفعالات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در دوران جدید، به ویژه چند دهه اخیر، به عنوان یک جنبش در طبقه‌ها و یا به عبارت دقیق تر، «فراطبقه‌ای» به وجود آمده، دارای مطالبات دمکراتیک، به ویژه خواسته های لیبرال دمکراسی است و این مطالبات را در خودش تا حد زیادی درونی کرده است. 
    در واقع، جنبش کنونی مردم ایران یک جنبش انقلابی هم نیست. جنبش های انقلابی علاوه بر ویژگی هایی که گفته شد، از خصوصیات دیگری مانند به کار بردن خشونت (البته مقدار خشونت اعمال شده در جنبش های انقلابی مختلف، متفاوت بوده است)، سرعت نسبی تحولات، استفاده ابزاری از کینه ورزی هایی مانند کینه های طبقاتی و نژادی برخوردارند که جنبش سبز تا حد زیادی از آن‌ها مبرا بوده است.
    البته هرچند جنبش کنونی ایران بر خلاف نهضت های سیاسی کلاسیک و جنبش های انقلابی، یک رهبری منسجم ندارد و اتاق تصمیم گیری و فرمانی هم موجود نیست، دارای یک نوع «خرد جمعی» است و به دلیل همین خرد جمعی، برای رسیدن به مطالبات خویش بسیار بالغانه عمل می کند؛ می داند که از نظر اقتصادی، سیاسی و اوضاع منطقه و مسایل جهانی، شرایط بسیار سخت است و در این وضع می بایست با خواسته های حداقلی پیش برود. آقای روحانی هم همین خواسته های حداقلی را برایش پیشنهاد می کرد.
    اما از سوی دیگر، با وجود نبود رهبری کلاسیک که جنبش را در مسیر های خاصی هدایت کند، جنبش مردم ایران آن قدر از خود صلابت نشان داد تا حاکمیت را به این صرافت انداخت که تنها از راه سرکوب و اختناق نمی تواند به حیات خود ادامه بدهد. بنابراین، آن چه در ایران رخ داده و در حال رخ دادن است، یک دگردیسی تاریخی بزرگ است که فراطبقه ای بوده و با مطالبات دمکراتیک به وجود آمده است. بر این اساس، شاید بتوان آن را با برآمدن طبقه بورژوا در غرب پس از قرون وسطی مقایسه کرد. 
    از این دیدگاه، جنبش سبز تنها یکی از تجلی های مطالبات این طبقه است و می توان منتظر تجلی های بعدی آن در آینده دور و نزدیک بود.   

اما در غیاب یک جامعه مدنی معنا دار در ایران، مانند نشریه‌های آزاد، سندیکاها، احزاب و تشکل‌های غیردولتی،  این خرد جمعی  مورد اشاره شما با چه ساز و کاری شکل می گیرد؟

  • به گمان من اولا در این فراطبقه هم نظری نسبتا بالایی وجود دارد، چون افراد این فراطبقه، مطالبات لیبرال دمکراسی را که شامل کنش سیاسی بدون خشونت هم می شود، کم و بیش در یک سطح در خود درونی کرده اند و هم‌دلی و هم‌افقی زیادی در بین آن‌ها مشاهده می شود.
    دوم این که با تمام محدودیت های موجود، یک حداقلی از شبکه های اجتماعی وجود دارند و مشغول به کار هستند. از دیرباز این شبکه های اجتماعی، از جمله بعضی نشریه‌ها، کتاب ها و... با زبان استعاره، مفاهیم خود را بیان کرده اند که این به پردازش خرد جمعی کمک زیادی می کند. به همین سیاق، شبکه اجتماعی سایبری نیز با تمام محدودیت‌ها، کاملا مسدود نیستند. از سوی دیگر، نباید از شبکه های غیررسمی مانند جرگه خویشاوندان و دوستان غافل بود. به نظرم این مولفه ها برای تولید خرد اجتماعی موثر بوده اند

برخی بر این باورند که جنبش سبز کارکرد خود را از دست داده و در این یک سال، تلاشی برای بازسازی سیاست دموکراتیک، کنش‌گری‌های جمعی عینی و تاثیرگذار و یا نهادسازی انجام نداده است. شما کارنامه جنبش مدنی ایران را چه گونه ارزیابی می کنید؟

  • به نظر می رسد که بسیاری از کسانی که جزو این فراطبقه هستند، نفس در سینه حبس کرده اند و منتظرند تا ببینند شرایط اقتصادی، منطقه ای و جهانی به کجا راه می برد. اکنون علاوه بر وضعیت بسیار اسفناک اقتصادی داخل کشور، شرایط منطقه ای بسیار حادی در پیش است. بی ثباتی در عراق و افغانستان، پیامدهای بسیار مهمی می تواند برای ایران داشته باشد. ولی در همین زمان هم هرگاه روزنه ای باز شود، مردم مطالبات دمکراتیک خودشان را مطرح می‌کنند؛  برای نمونه، خواسته ها در ارتباط با تباهی محیط زیست، مطالبات زنان و خود انتخاب آقای روحانی.
    اما اجازه بدهید تکرار کنم هنگامی که قشرهای زیادی از مردمان کشوری، دمکراسی خواهی را در ذهن خود نهادینه کنند، با هیچ ابزاری نمی توان این فرآیند را معکوس و آن‌ها را از طلب دمکراسی منصرف کرد؛ هرچند که رسیدن به مطلوب در میان مدت یا طولانی مدت میسر شود.  مگر احساسات دمکراسی خواهی و ضدیت با آپارتاید را توانستند در آفریقای جنوبی به عقب برانند؟

در یک سال اخیر، نوعی وسواس در بین نیروهای مدنی در طرح پرسش «حالا چه باید کرد» به وجود آمده است؛ این که سرخوردگی نیروهای اجتماعی دوران اصلاحات تکرار نشود و حاکمیت دیگر بار به سوی تصمیم‌های تمامیت طلبانه ای هم‌چون تقلب و سرکوب سال 88 پیش نرود.

  • به گمان من، جنش های دمکراسی خواهی مانند جنبش ایران در سال های اخیر می باید مانند بندبازی ماهرعمل کنند. از یک سو فشار برای مطالبات دمکراتیک ادامه پیدا کند و از سوی دیگر، هنگامی که موقعیت مناسب نیست، از اعمال و روش های حاد پرهیز کنند. یکی از شگفتی های ایران این است که هم‌زمان هم هرم قدرت در کشور وجود دارد و هم قطب های مختلف قدرت. بیش‌تر کسانی که در ایران قدرت را در دست دارند، از طبقه‌های بسیار محروم جامعه برخاسته و در فرآیند انقلاب و جنگ، به منزلت کنونی خود رسیده اند. 
    به طور کلی، نسل اول و دوم این قشر بسیار تشنه قدرت هستند و به سادگی آن را از کف نمی دهند؛ ولو به قیمت خونریزی. آن ها واهمه دارند که در شرایط دمکراسی، قدرت را از دست بدهند. به گمان من می بایست به آنها، یا حداقل عناصری از آنها، فهماند که تنها در بازی دمکراتیک است که با رعایت قوائد بازی میتوانند در قدرت سهیم باشند و همچنین در حوزه اقتصاد نیز، یک اقتصاد باز و رقابتی میتواند رونق عظیم اقتصادی برای همه به همراه داشته باشد که آنها نیز در آن شریک باشند. در ضمن نباید غافل بود که باید از هر فرصتی برای مطالبه صلح آمیز حقوق شهروندی استفاده کرد و به آنان که قدرت را در انحصار خود درآورده اند نشان داد که جنبش مدنی پایدار است.

تصور شما از نگاه دولت روحانی به جنبش مدنی کنونی ایران چیست؟ دینامیسم میان جنبش سبز و دولت روحانی باید به چه ترتیبی باشد که بشود دولت را به سمت دموکراسی قدرتمند کرد؟

  • پیشینه  آقای روحانی حکایت از این دارد که ایشان بیش‌تر در کمپ قدرت مداران بوده اند. اما انسان ها می توانند تغییر کنند. گذشته از ابتدای کار آقای روحانی در اوایل انقلاب که تندروانه عمل می‌کرد، شواهد اشاره بر این دارند که در دوره دوم حیات سیاسی خود، یعنی تا پیش از انتخابات اخیر، با درایتی بیش‌تر از دیگران عمل کرده و کم‌تر ایدئولوژی زده بوده است. می توان گفت او بسیار پراگماتیک است. در درجه اول، می خواهد اوضاع اقتصادی را بهبود دهد که این خود رابطه مستقیم با جریان اتمی دارد.  البته بی گمان متوجه این امر هست که توان اقتصادی فراطبقه ای که گفته شد، چه مقدار بالا است و تا چه اندازه ای در حوزه اقتصاد تاثیرگذار است.  از این رو، در محاسبه‌های ایشان مطالبات و آمال سیاسی و مدنی این فراطبقه باید در نظر گرفته شده باشد.
    اما از سوی دیگر، دغدغه اصلی آقای روحانی دمکراسی نیست.  آن چه می تواند مهم باشد، این است که توجه ایشان را به این نکته بسیار مهم جلب کرد که موضوعات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، به ویژه در برهه کنونی در ایران، چه قدر به یک دیگر نزدیک هستند.  موتور حرکت بالقوه اقتصادی ایران را تا حد زیادی همین فراطبقه تشکیل می دهد و مطالبات اقتصادی آن‌ها از مطالبات سیاسی و مدنی جدا نیستند.

آیت الله خامنه ای به تازگی به گونه ای سخن گفته است که نشان می دهد حاکمیت تصمیمی برای آزادی یا محاکمه رهبران جنبش سبز ندارد. اگر وضعیت حصر را یک وضعیت تعلیقی و هم‌چنان اضطراری در نظر بگیریم، این چه تاثیری بر کارکرد جنبش مدنی ایران که در حال حاضر رهبری مشخصی ندارد، خواهد گذاشت؟

  • همان طور که در بالا اشاره کردم، جنبش مدنی ایران یک جنبش سیاسی کلاسیک و یا انقلابی نیست.  بدون حضور رهبر هم این جنبش ادامه خواهد یافت چون قشرهای عظیمی از جامعه، فرهنگ دمکراسی خواهی را در خود درونی کرده اند.  اما با حضور رهبرانی چون آقایان موسوی و کروبی، این جنبش منسجم تر و هدفمندتر خواهد شد و این را هم حاکمیت می داند. برای همین می خواهد وضع کنونی ادامه پیدا کند. اما آن چه را که حاکمیت نمی داند و یا تجاهل می کند، این است که تحت شرایطی، جنبش های دمکراتیک می توانند به جنبش های انقلابی تبدیل شوند. در آن صورت، نه زندانی می ماند، نه زندان‌بانی و شاید حتی نه مملکتی.  با هشدار دادن به حاکمیت در این مورد شاید آن‌ها بر سر عقل بیایند و تا پیش از آن که دیر شود، فرآیند دمکراسی که شامل آزاد کردن زندانیان و محصوران سیاسی می شود، از سر گرفته شود. 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان تهران

127 سال حبس برای 8 جوانی که در فیس‌بوک می‌نوشتند؛ قرارگاه ثارالله...

۲۲ تیر ۱۳۹۳
خواندن در ۱ دقیقه
127 سال حبس برای 8 جوانی که در فیس‌بوک می‌نوشتند؛ قرارگاه ثارالله شاکی بود