چشمها تکرار شدهاند؛ به تلخی دستی مقابل دیدن را گرفته و دستی دیگر دهان را بسته است، چشمها گاه به بیننده زل زدهاند و گاه به افقی دور خیره ماندهاند؛ چشمهایی که انگار به حقیقت باز شدهاند. آثار «پرستو فروهر»، هنرمند، نویسنده و فعال حقوقبشر در مجموعهای از «چشمها»، چند سال پیش از جنبش «زن، زندگی، آزادی» اجرایی شده است و شاید به قول خودش، «پیشگویی باشند از آنچه [امروز] در واقعیت میبینیم.»
جمهوری اسلامی در اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، پس از قتل «مهسا (ژینا)امینی»، صدها معترض را از یک یا دو چشم کور کرد. مسالهای که حالا با افشای این حقیقت، به قضاوت جهان گذاشته شده است. در همین رابطه با پرستو فروهر گفتوگو کردیم تا از تاثیر هنر در بیان حقیقت و دادخواهی بگوید؛ واقعیتی که یک جامعه تجربه میکند و آنچه کنشگری را با هنر در هم میآمیزد تا مبارزه و مقاومت ادامه داشته باشد.
***
پایبندی به قیام در مقابل قساوت و کینه
«یکی از تکاندهندهترین صحنههایی بود که همه ما شاهد آن بودیم»؛ توصیف پرستو فروهر است از مواجهه با کور کردن سیستماتیک معترضان توسط جمهوری اسلامی طی اعتراضات سراسری ۱۴۰۱. این کنشگر هنرمند هم مثل بسیاری دیگر در مواجهه با این حقیقت، خشم را به گونهای دیگر تجربه کرد.
خودش میگوید: «من هم مثل بسیاری دیگر بعد از مشاهده این تصاویر، ماتومبهوت و خشمگین و بهنوعی بیدفاع در برابر این خشم بودم. برخی واکنشها که نشان از شجاعت و جسارت آسیبدیدگان چشمی داشت، برای من هم مثل همه ما تکاندهنده بود. آنها با اقداماتی که انجام دادند و انجام میدهند، میخواهند پرچمی بسازند برای اینکه قد علم کنند و بگویند که بر سر قیامی که کردند ایستادهاند و از آن پشیمان نیستند.»
پرستو فروهر ادامه میدهد: «اینکه کسانی در عنفوان جوانی، چشمهای خود را اینچنین از دست بدهند، اتفاق وحشتناکی است. در این کور کردن، قساوت و کینه نهفته است. این یک انتقامجویی است که از روشنبینی نسل جوان انجام شده است و رد تلخی بر حافظه جمعی بهجای میگذارد و زخمی اساسی ایجاد کرده است.»
میخواهند روشنبینی مردم را تاریک کنند
چرا چشم؟ چرا باید یک حکومت چشمهای معترضان را نشانه بگیرد؟ این سوال را با کسی مطرح میکنیم که سالهاست چشمها برایش معنا و مفهومی ویژه پیدا کردهاند.
پرستو فروهر پاسخ میدهد: «چشم بافت بسیار آسیبپذیر و حساسی است، نقطه حساس بدن انسان است. همانطور که در افسانههای ما هم حتی درباره کسی چون اسفندیار، یک نقطه حساس به حساب میآید. در ادبیات، "چشم" بارها و بارها تکرار شده است. مفهومی که از دل این واژهها و تکرار آنها بیرون آمده و گسترده شده است، همه از اهمیت چشم برای انسان خبر میدهند. هدف گرفتن چشم بسیار موذیانه و خبیثانه است.»
فروهر معتقد است که این هدفگیری، سمبلیک هم میتواند باشد: «ماموران حکومتی که در اصل گماشتگان خود مردم هستند، نهتنها روی مردم آتش میگشایند، بلکه به سمت حساسترین جای بدن همان مردم نشانه میروند. کور شدن و کور کردن، پیش از آنکه از دست دادن یک عضو بدن باشد، [در افکار عمومی] سمبلیک است. درست در چارچوب قیام مهسا که قیامی است با نگاه و چشماندازی به سوی آینده، گویا میخواهند نگاه رو به آینده را قطع کنند. میخواهند روشنبینی را تاریک کنند. همه مفاهیم سمبلیک از دل این عمل فجیع بیرون میآید و ما میتوانیم بفهمیم که چقدر کینه در دل این افراد نسبت به مردم وجود دارد.»

پیشگویی حقیقت؛ چشمها را کور کردند
اگرچه آثار هنری پرستو فروهر با محوریت چشمها پیش از اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ خلق شدهاند، اما انگار که با شرح آنچه بر آسیبدیدگان چشمی رفته است، همخوانی دارند. هرچند وقتی حقیقت شلیک هدفمند به چشمهای معترضان از پس پرده برون افتاد، آثار پرستو فروهر برای خودش هم سنگینتر از قبل شد؛ انگار که پیشگویی کرده باشد.
این هنرمند میگوید: «این اتفاقات، تلخی آثارم را برایم بیشتر کرد. من از هفت سال پیش با محتوای چشم شروع به کار کردم. کارهای من فضای پر نقشونگاری دارند. اجزایی که تکرار میشوند، اجزایی هستند که خودشان را از بستر سنتی نقش و نگار رها کردند. چشمها، تمام سطح فضا را پوشاندهاند و تکرار میشوند، جهتشان تغییر میکند، در جایی زل زدهاند به بیننده، در جایی چشم به نقطهای دوختهاند و در جایی دیگر چشم برگرداندهاند. با تکرار چشمها، گویی اثر هنری دارد به بیننده نگاه میکند. این کارها با ایده کنترل شدن، خلق شدهاند. با ایده چشمهایی که همیشه پی تو میگردند. این آثار در پی تغییر و تحول خود، بیانهای متفاوتی گرفت.»
چشمهای کنجکاو و پرسشگری که در لابهلای سانسورها و جنایتهای قدرت حاکم، با خیره شدن به شما، هرچند به تلخی، بهدنبال پاسخی روشنگرایانه هستند: «در این کارها فیگورهایی در لابهلای چشمها دیده میشوند، یا میتوان اینطور برداشت کرد که این فیگورها دارند خودشان را لابهلای چشمها پنهان میکنند. این فیگورها، جلوی صورتهای خود را گرفتهاند. گاهی از چشمها مایع سیاهی سرازیر میشود که میتواند هم نشانی از غم باشد و هم جوهر یا هر چیز دیگری.»

موقعیت بیدفاع آسیبدیدگان چشمی
با پرستو فروهر از حسی میگوییم که بهعنوان بیننده آثار «چشمها» داشتیم؛ از رنج دیدن و دیده شدن. از او پرسیدیم که این برداشت چقدر به فکر و نگاه او نزدیک است.
پرستو فروهر میگوید: «تعبیر درستی است. در واقع آثار من بهنوعی گیرافتادگی فیگورها در میان چشمها است. هم در دیده شدن آزار میبینند و هم خود نمیتوانند چیزی را ببینند. بهنوعی در خود فرو رفتن. این موقعیت، همان موقعیت بیدفاعی است که خیلی از این آسیبدیدگان چشمی تجربهاش کردهاند.»
بهرغم این تعابیر اما او مطمئن نیست که این آثار بتوانند گویای شرح حال آسیبدیدگان چشمی جنبش اخیر باشند، چراکه معتقد است: «وقتی اثری هنری را خلق میکنی، آن اثر تبدیل میشود به موجودی بیرون از تو برای دیده شدن و ارتباط برقرار کردن با افرادی دیگر. دیگران هم با خوانشها و ارتباطهایی که با اثر میگیرند بر آن میافزایند، برداشت خود را به آن اثر اضافه میکنند. من امیدوارم این آثار توانسته باشند که گویای شرححال آسیبدیدگان باشد و با حالوهوای روایتها همخوانی داشته باشد و همینطور امیدوارم وجهی از تجربههای زیسته این دوره را حمل کند.»
هنرمند کنشگر؛ انتقال حقیقت، بدون مرز
درحالحاضر موزه شهر «زاربروکن» در «آلمان»، میزبان آثار هنرمندان پیرامون جنبش «زن، زندگی، آزادی» است که در آن یکی از آثار پرستو فروهر از مجموعه «چشمها» به اجرا درآمده است. این اثر بهصورت کاغذ دیواری در ابعاد ۱۷ در ۳ متر اجرایی شده است. نمایشگاه دیگری نیز در آمریکا میزبان پرستو فروهر بود که در آنجا هم «چشمها» اجرایی شد.
فرض کنید مخاطبان دیگر ملیتها که تصوری از کور کردن سیستماتیک معترضان ندارند، وارد اتاقی میشوند که چشمها و همان نگاههای پرسشگر دورهشان کردهاند. همان چشمهایی که در یک سال اخیر، برای حافظه ایرانیها، نمادی از سرکوب سیستماتیک جمهوری اسلامی شده است.
آثار پرستو فروهر حالا، سالها پس از خلقشان میتواند چنین خشونت حکومتی را در دنیای خارج از ایرانیها هم گسترش دهد: «در جنبش "زن، زندگی، آزادی" هنر و کنشگری در یک همدستی و یا گفتوگو، باهم رو به جلو میرفتند. موارد بسیاری را شاهد بودیم که موسیقی و ترانه، تصویر و اجرا، جنبههای متفاوتی را به نمایش گذاشتند. انگار جامعه زبان باز میکند و میتواند خود را بیان کند. جامعه هنری، راهها و ابزارهای متفاوتی برای تبیین تجربههای خود پیدا میکند. همه اینها جامعه را توانمند میکند. اینها بیانهایی است که جامعه از یک اتفاق دارد. هنر و ادبیات، ابزارهایی هستند که جامعه نیاز دارد تا آنچه را در حال تجربه است، بیان کند. هنرمند از این زمینهها میتواند کار کند، مفهوم در بیاورد و منتقل کند.»
همانطور که هنر بیمرز است و هنرمند مرزهای زبان و تفاوتهای فرهنگی را پشتسر میگذارد: «هنر میتواند گستره ارتباطها را بهنوعی وسیعتر کند و مخاطب بیشتری را جلب کند. همه نمایشگاههای گوناگونی که در سطوح مختلف برگزار میشوند، از نمایشگاههای کنشگری همراه با تظاهرات، تا نمایشگاههای درون موزهها؛ همه تلاشهایی بوده که در این زمینه انجام شده است تا بیان یک جنبش و تبیین آن برای مخاطب، وسیعتر شود.»
او توضیح میدهد: «هنرمندان با استفاده از همه ابزارهایی که در دست است، تلاش کردهاند تا این بیان را داشته باشند. یکی از این ابزارها، زبان هنر تجسمی است که نقش مهمی در بیان این جنبش داشته است و تا به امروز بسیار خوب کار کرده است. امیدوارم این رویه ادامه داشته باشد. نهفقط در تصویر ساختن برای جنبش، بلکه برای تجربه کردن نوع دیگری از حضور جسور کنشگران این جنبش. جسارت فضا را باز میکند تا ما شاهد همدستی بین کنشگری و هنر باشیم. این همدستی است که میتواند در نهایت جنبش را به جلو پیش ببرد.»
ورود حقیقت بدون هیچ مرزی به تخیل جهانیان، قدمی در راستای به تحقق پیوستن دادخواهی است. همان مسالهای که در روایتهای آسیبدیدگان چشمی و مطالبات آنها شاهد هستیم: «دادخواهی چشمها.»
ثبت نظر