close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
صفحه‌های ویژه

تلاش برای تغییر در زندگی دیگری؛ راه هفت ساله یک گروه مردمی

۳۰ شهریور ۱۴۰۰
شما در ایران وایر
خواندن در ۱۱ دقیقه
فعالیت گروه گروه مردمی مهرورزان از تهران آغاز شده، اما حالا به سیستان و بلوچستان و کرمان هم رسیده است
فعالیت گروه گروه مردمی مهرورزان از تهران آغاز شده، اما حالا به سیستان و بلوچستان و کرمان هم رسیده است
مهرنوش قائم مقامی: به اعضای گروهی که برای آموزش پختن شیرینی راه انداخته بودم، پیشنهاد دادم هفته‌ای یک روز برای کارتن خواب‌های مرکز، غذا درست کنیم. همگی استقبال کردند و ما این کار را  شروع کردیم.
مهرنوش قائم مقامی: به اعضای گروهی که برای آموزش پختن شیرینی راه انداخته بودم، پیشنهاد دادم هفته‌ای یک روز برای کارتن خواب‌های مرکز، غذا درست کنیم. همگی استقبال کردند و ما این کار را شروع کردیم.

نسیم زندی، شهروندخبرنگار، کرمان

 «مهرنوش قائم مقامی»، متولد ۱۳۵۸، اهل شهر اراک است. ازدواج او را به تهران کشاند، شهری که فعالیت‌های مدنی خود را در آن آغاز کرد. او از سال ۱۳۹۳ گروه مردمی مهرورزان را تاسیس کرد. گروهی برای حمایت از اقشار آسیب‌پذیر، از سالمندانی که خرج و دخل آنان جوردرنمی‌آید تا کودکانی که امکان تحصیل ندارند. فعالیت این گروه از تهران آغاز شده، اما حالا به سیستان و بلوچستان و کرمان هم رسیده است. آموزش به کودکان کار، تهیه غذا برای کارتن‌‌خواب‌ها، تهیه مخزن آب برای سیستان و بلوچستان تا حمایت تحصیلی کودکان بخشی از فعالیت‌های مهرورزان است. با مهرنوش قائم مقامی درباره فعالیت‌های داوطلبانه مهرورزان گفت‌وگو کرده‌ایم:

***

چگونه به فعالیت مدنی علاقه‌مند شدید؟

  • علاقه من به کار داوطلبانه از کودکی شروع شد و پدرم اولین الگوی من بود. او علاوه بر اینکه مدیر مدرسه بود، مغازه لوازم یدکی داشت. هر سال نزدیک عید با جمع‌آوری کمک از هم صنفی‌هایش برای کودکانی که مشکلات معیشتی داشتند، لباس و کفش نو می‌خرید. من و برادرانم مسئول کادو کردن هدیه‌ها بودیم. بزرگتر که شدم، همواره در کارهای داوطلبانه مشارکت می‌کردم؛ اما فعالیت من به طور جدی بعد از ازدواج و مهاجرتم به تهران شروع شد. سال ۱۳۸۲ در رشته زبان انگلیسی از دانشگاه فارغ‌التحصیل شدم، ازدواج دانشجویی و شرایط مالی سبب شد تا چند سال سخت مشغول کار کردن باشم. کم‌کم احساس کردم این سبک زندگی‌ای نیست که آرزویش را داشتم و دلم می‌خواهد دوباره فعالیت داوطلبانه خود را آغاز کنم. از محل کارم تقاضا کردم یک نیمه‌روز در هفته به من مرخصی بدهند تا بتوانم به کودکان کار آموزش بدهم. پس از مدتی فعالیت آموزشی من به علت بارداری و شرایطم متوقف شد؛ همین‌طور مجبور شدم کار خود را ترک کنم و استراحت مطلق من در خانه شروع شد.

در این دوره فعالیت داوطلبانه‌تان کاملا متوقف شد؟

  • من مجبور شدم آموزش به کودکان کار را متوقف کنم؛ اما فعالیت‌هایم در مسیر جدیدی ادامه یافت. برای من خانه ماندن، بیکار بودن و فقط استراحت کردن خیلی سخت بود. از طریق فضای مجازی با خیریه‌ای آشنا شدم که به طور تخصصی در حوزه کودکان بیمار کار می‌کرد. این خیریه مشکل کودکان را شرح می‌داد و از مخاطبین تقاضای کمک می‌کرد. من یکی از موارد را در صفحه فیس‌بوکم به اشتراک گذاشتم، هزینه مورد نظر با کمک مخاطبین و دوستانم تامین شد. به همین روش برای هر فراخوانی که توسط این خیریه منتشر می‌شد، پول جمع کردیم. این کار تا سه سالگی پسرم ادامه داشت؛ حالا او بزرگتر شده بود و من می‌توانستم به سر کار برگردم؛ با این تفاوت که دلم نمی‌خواست کار قبلی را که بازرگانی بود، ادامه دهم. به خاطر علاقه به کار در فضای اجتماعی در روابط عمومی یک مرکز کاهش آسیب معتادان مشغول به کار شدم.

سرانجام شغل و عشق‌تان که کار داوطلبانه است، در یک مسیر قرار گرفتند؟

  • بله، آن تجربه کاری من را خیلی تحت تاثیر قرار داد. مرکزی که با آن کار می‌کردم، بر اساس قرارداد با شهرداری و بهزیستی مسئولیت تغذیه معتادان را به عهده داشت. به آنان صبحانه نان لواش و برای شام سیب‌زمینی می‌دادند؛ وضعیت تغذیه نامناسبی که جرقه فعالیت جدیدی برای من بود. به اعضای گروهی که برای آموزش پختن شیرینی راه انداخته بودم، پیشنهاد دادم هفته‌ای یک روز برای کارتن خواب‌های مرکز، غذا درست کنیم. همگی استقبال کردند و ما این کار را  شروع کردیم.

روند انجام کار چگونه بود؟

  • به عنوان نمونه هماهنگ می‌کردیم تا قرمه‌سبزی درست کنیم. سپس من غذاها را از افراد تحویل می‌گرفتم، در یک قابلمه ریخته و تحویل مرکز می‌دادم. مجبور بودم برای تحویل غذا به قسمت‌های مختلف شهر بروم که با توجه به کوچک بودن پسرم، شرایط بسیار سخت بود. مدتی این کار را ادامه دادیم تا اینکه به دلایلی از آن مرکز استعفا دادم. یکی از اعضای گروه که در یکی از بیمارستان‌های جنوب شهر پرستار بود، پیشنهاد داد برای بیمارانی که مشکل معیشتی دارند، سبد کالا تهیه کنیم. با موافقت اعضای گروه، چند خانواده به ما معرفی شد. بعد از بررسی شرایط آنان از کمک‌های جمع‌آوری شده، سبد کالا تهیه کردیم. کم‌کم افراد نیازمند بیشتری به ما معرفی شد و همین‌طور تعداد اعضای گروه افزایش یافت. کار ما جدی‌تر شد.

مددجوها بیشتر از در کدام مناطق زندگی می‌کنند؟

  • از ابتدا تصمیم گرفتیم مناطقی را انتخاب کنیم که شرایط رفتن به آنجا را داریم. بنابراین، فعالیت ما محدود به تهران، کرج و اسلامشهر شد. بر اساس تجربه متوجه شدیم به جای مناطقی که معروف هستند و به نوعی ویترین فقر محسوب می‌شوند؛ طوری که خیریه‌های مختلفی در آنجا کار می‌کنند، مناطقی را انتخاب کنیم که کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد.

به غیر از افراد بیمار، گروه هدف دیگری دارید؟

  • پس از انجام کارهای پراکنده تصمیم گرفتیم سه گروه هدف تعیین کنیم. سالمندان بدون درآمد که یارانه کفاف زندگی‌شان را نمی‌دهد و با توجه به کهولت سن شرایط کار کردن را ندارند. گروه هدف دوم شامل زنان سرپرست خانواری است که فرزندان زیر سه سال دارند و توانایی کار بیرون از منزل ندارند. نهایتا گروه سوم زنان سرپرست خانواری که توانایی کار کردن دارند، ولی درآمد آن‌ها آن‌قدر کم است که کفاف تامین خانواده را نمی‌دهد.

چطور تصمیم گرفتید کار در جنوب شرق ایران را آغاز کنید؟

  • همان‌طور که گفتم محدوده فعالیت ما تهران، کرج و اسلامشهر بود تا اینکه یکی از اعضای گروه مطرح کرد در یکی از روستاهای سیستان و بلوچستان به کلاس درس نیاز دارند و شرایط آنجا را تشریح کرد. با مشورت بقیه اعضا فراخوانی تهیه کردیم و هزینه ساخت کلاس تامین شد. برای افتتاح کلاس از من دعوت کردند؛ به خاطر فرزندم گفتم برایم مقدور نیست آنجا بروم. اصرار آنان و همراهی همسرم برای نگهداری از فرزندمان سبب شد تصمیم بگیرم برای اولین بار به سیستان و بلوچستان بروم. نزدیک مهر بود و نمی‌خواستم با دست خالی راهی آنجا شوم. پس از هماهنگی با یکی از فعالان مدنی استان، ۱۰۰۰ بسته لوازم‌التحریر تهیه کرده و راهی سفر شدیم. البته پولی که تهیه کرده بودیم اندازه ۳۰۰ بسته بود؛ اما آقایی که از او لوازم‌التحریر می‌خریم، گفت نگران بقیه هزینه نباشید و می‌توانید بعدتر پرداخت کنید. من و یکی دیگر از اعضای گروه راهی سفر شدیم. حدود ۲۲ ساعت در راه بودیم و تا وقتی رسیدیم بر اساس فراخوانی که داده بودیم، بقیه هزینه تامین شد. منتظر تحویل بار بودیم که یکی از خیرین تماس گرفت و پرسید نمی‌خواهید کفش هم تهیه کنید؟ گفتم پول‌مان کافی نیست. ایشان مبلغ قابل توجهی پرداخت کردند که توانستیم ۱۰۰۰ بسته لوازم‌التحریر دیگر و ۵۰۰ جفت کفش تهیه کنیم. کار ما در سیستان شروع شد.

تاکنون نگرانی تامین هزینه پروژه‌ها را داشته‌اید؟

  • این ترس همیشه با من هست و هر پروژه‌ای را شروع می‌کنم، با خودم می‌گویم اگر پولش تامین نشود، چه کار باید انجام دهیم؟ اما همیشه شرایطی پیش می‌آید تا آنچه در ذهن دارم، محقق شود. به عنوان نمونه در فراخوان پارسال که برای تهیه لوازم‌التحریر بود، نوشتیم امیدواریم بتوانیم کفش هم بخریم؛ یکی از دوستانم گفت تو خیلی رویایی هستی، با این افزایش قیمت‌ها پول لوازم‌التحریر هم بعید است تامین شود. در نهایت هزینه لوازم‌التحریر و کفش تامین شد. ما هر زمان هدف‌گذاری می‌کنیم، هر چقدر در ابتدا غیرممکن به نظر بیاید در نهایت به نتیجه می‌رسد.

آیا در پروژه‌های دیگر نیز مشارکت داشتید؟

  • گستره فعالیت ما در سیستان و بلوچستان بسیار متنوع است. هر سال برای توزیع لوازم‌التحریر به سیستان و بلوچستان می‌رویم و گزارش از مناطقی که مدرسه ندارند، منتشر می‌کنیم. حداقل یک یا دو مدرسه با کمک خیرین ما ساخته می‌شود. به دعوت هلال احمر در پروژه‌های آب هم مشارکت داشتیم و هر چند در ابتدا فقط قول ده تانکر را داده بودیم؛ اما تا پایان سفر بیش از هفتاد مخزن آب تهیه و در اختیار مردم قرار گرفت. همچنین با مبلغ جمع‌آوری شده توانستیم در چندین روستا که آب چشمه‌شان تقریبا خشک شده بود، کف‌شکنی کنیم و حداقل برای چند سال مشکل آب آن‌ها را حل کنیم. به علاوه در دو روستا که فاصله منبع آب تا روستا حدود چند ساعت بود، چاه زدیم که خوشبختانه به آب رسیدیم و مشکل بی‌آبی مردم روستا حل شد. بعد از وقوع سیل در سیستان و بلوچستان نیز یک پروژه گسترده برای بازسازی و ایزوگام مدارس و منازلی که آسیب دیدند، اجرا کردیم.

چطور حوزه آموزش به فعالیت شما افزوده شد؟

  • پس از تعیین هر هدفی به چگونگی تکامل آن فکر می‌کنیم. به اینکه تاثیر ماندگارتری بر زندگی افراد بگذاریم. بر اساس تجربه فعالیت در سیستان و بلوچستان به این نتیجه رسیدیم، افزایش سطح تحصیلات تاثیر عمیقی بر زندگی مردم خواهد گذاشت. بنابراین پروژه حمایت تحصیلی را آغاز کردیم. آموزش و پرورش لیستی از دانش‌آموزانی که به علت فقر ترک تحصیل کرده بودند، در اختیار ما قرار داد. ما به خانه آنان رفتیم و پس از صحبت با خانواده‌ها داستان کوتاهی از زندگی آنان تهیه کردیم. پروفایل این دانش‌آموزان در اختیار خیرین قرار گرفت تا ماهانه مورد حمایت آنان قرار گیرند. بعد از کرونا و غیرحضوری شدن مدارس نیز تعدادی زیادی از دانش‌آموزان را که به علت فقر قادر به شرکت درکلاس‌ها نبودند، شناسایی کردیم و حدود ۱۳۰ گوشی هوشمند تهیه کرده و در اختیار آنان قرار دادیم. بعد از سیستان و بلوچستان پروژه حمایت تحصیلی را به صورت مفصل‌تر در نرماشیر و ریگان کرمان نیز آغاز کردیم. از دانش‌آموزان به طور مرتب آزمون گرفته می‌شود و پس از شناسایی ضعف‌های آنان دوره‌های تقویتی برگزار می‌کنیم تا عقب ماندگی تحصیلی‌شان جبران شود.

برنامه‌ جدیدی برای آینده دارید؟

  • ما تصمیم داریم شرایط آموزش مهارت به دانش‌آموزانی که به لحاظ تحصیلی متوسط و ضعیف هستند فراهم کنیم تا آینده شغلی آنان تضمین شود.

مردم چطور به شما اعتماد می‌کنند؟

  • ما حدود ۴۰۰ خیر ثابت داریم و چون گزارش دقیقی از هزینه‌ها می‌دهیم، سبب جلب اعتماد افراد و معرفی‌مان به دیگران می‌شود. ما بسیار شفاف کار می‌کنیم؛ به عنوان نمونه من قبول نکردم تا برای جمع‌آوری کمک‌های مالی مبلغی به حسابم ریخته شود و یک نفر دیگر داوطلب انجام کارهای حسابداری شد. برای پروژه‌های بزرگ مثل مدرسه‌سازی ما پولی دریافت نمی‌کنیم؛ بلکه خیرین مستقیما با پیمانکاران قرارداد می‌بندند و پول را مرحله به مرحله با توجه به پیشرفت کار واریز می‌کنند. به علاوه ما همه کارها را با همراهی آموزش و پرورش و هلال‌ احمر مناطق انجام می‌دهیم. این موضوع به ما کمک می‌کند تا راحت‌تر به مناطق دور افتاده برویم که دسترسی به آنجا سخت است.

آیا فعالیت‌های داوطلبانه شما بر زندگی شغلی‌تان تاثیری داشته؟

  • فعالیت‎‌هایم بر درآمد و شغلم تاثیر گذاشته؛ من نمی‌توانم شغل‌های پردرآمد داشته باشم؛ زیرا معیارم برای انتخاب، شغلی است که با مرخصی‌‌های من مشکلی ندارد تا بتوانم هر زمان لازم است به دیدن مددجوها بروم. به همین دلیل، بدون بیمه و با حقوق پایین کار می‌کنم.

آیا خاطره پررنگی از کار داوطلبانه در این هفت، هشت سال دارید که در ذهن‌تان مانده باشد؟

  • چند سال پیش فردی را به من معرفی کردند که شغلش جمع‌آوری نان خشک بود و سرطان ریه داشت. او را در کودکی فروخته بودند و در شرایط بسیار سختی بزرگ شده بود. بعد از سال‌ها کار کردن در اردبیل تصمیم گرفت به تهران مهاجرت کند. چند سال که از زندگی در تهران گذشت با همسرش آشنا شد و ازدواج کردند؛ یکی از دو فرزند آنان بیش‌فعال است و همین موضوع سبب عقب‌ماندگی تحصیلی او شد. آن‌ها در اتاق کوچکی در کرج زندگی می‌کردند. وقتی دکترها تشخیص دادند سرطان ریه دارد، به همسرش گفتند شرایط او بسیار وخیم است و باید حتما شیمی‌‌درمانی را شروع کند. هزینه درمان رایگان بود، اما آن‌ها شرایط مالی اینکه از کرج به بیمارستانی در شهرری بیایند نداشتند. ما با آژانسی قرارداد بستیم که هزینه رفت و آمد این آقا را بدهیم و حمایت از آنان را شروع کردیم. برای آنان بسته‌های غذایی می‌بردیم، راهنمایی‌شان کردیم در کمیته امداد پرونده باز کنند؛ برای همسرش کار پیدا کردیم و هزینه درمان کودک را پرداخت کردیم. همچنین با کمک یک معلم عقب‌ماندگی تحصیلی او جبران شد. یک روز زن خانواده به من زنگ زد و گفت پدرم فوت کرده و خانواده‌ام تصمیم گرفتند به دلیل شرایط مالی ما زودتر خانه پدرم را بفروشند و مبلغی را به من دادند تا بتوانم خانه‌ای رهن کنم؛ اما من می‌خواهم خانه‌ای بخرم تا از مستاجری نجات پیدا کنیم. من گفتم ایده بسیار خوبی است؛ سرانجام آنان توانستند با پولی که کمیته امداد به آن‌ها داد و مبلغی که ما جمع‌آوری کردیم، خانه کوچکی بخرند. هرگز فراموش نمی‌کنم وقتی به خانه آنان رفتم، مرد که در بستر بیماری بود، اشک در چشمش حلقه زد و گفت هرگز فکر نمی‌کردم خانه‌دار شویم. زن خانواده منبع درآمد داشت و کم‌کم زندگی‌شان روی روال افتاد. چند ماهی از این خانواده بی‌خبر بودم؛ پیش خودم فکر کردم دکترها به این مرد گفته بودند تا چند ماه بیشتر زنده نیست و حتما فوت شده؛ به همسرش زنگ زدم تا حال‌شان را بپرسم. پرسیدم چه خبر؟ گفت خوبیم، همسرم موتورش را راه انداخته و سر کار می‌رود. خیلی خوشحال شدم از اینکه اینقدر روحیه‌اش خوب شده و به زندگی بازگشت. بعضی کارها سبب می‌شود شرایط برخی برای همیشه تغییر کند و این داستان از مواردی است که من به آن افتخار می‌کنم، چون زندگی این خانواده را برای همیشه تغییر دادیم. 

مطالب مرتبط:

کافه شرق؛ جایی برای دوست داشتن آدم‌ها است

از کاشت درخت تا اهدای زندگی؛ برشی از فعالیت‌های یک موسسه مردم‌نهاد

روز نو؛ یک خانه پسرانه برای بچه‌های آسیب‌پذیر

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان‌وایر

اعدام دو نفر از جمله یک شهروند افغانستانی در زندان‌های ایران

۳۰ شهریور ۱۴۰۰
خواندن در ۱ دقیقه
اعدام دو نفر از جمله یک شهروند افغانستانی در زندان‌های ایران