ایالات متحده امریکا ساعاتی پس از هشدار مستقیم «جو بایدن» به «علی خامنهای»، مواضع نیروهای نیابتی ایران در شرق سوریه را هدف حمله قرار داد. حملات شبهنظامیان مورد حمایت جمهوری اسلامی ایران به نیروهای امریکایی در عراق و سوریه از زمان جنگ اسرائیل و حماس شدت گرفته و طی این مدت یک پیمانکار امریکایی در سوریه جان خود را از دست داده است. اهداف امریکا در سوریه چه کسانی بودند و آیا جنگ بین ایالات متحده و جمهوری اسلامی وارد فاز تازهای شده است؟
***
کمتر از ۴۸ ساعت پس از این که «جو بایدن» در یک کنفرانس خبری در کاخ سفید در اقدامی نادر خطاب به «علی خامنهای» گفت «هشدار من به آیتالله این بود که اگر آنها به تحرکات علیه این نیروها ادامه دهند، جواب خواهیم داد و او باید آماده باشد»، ایالات متحده مواضع نیروهای نیابتی ایران در شرق سوریه را هدف قرار داد.
بر اساس گزارش «دیدهبان حقوق بشر سوریه» مستقر در لندن، دستکم هفت نظامی مورد حمایت ایران در این حمله مجروح شدهاند.
این حمله باعث حذف این نیروها نخواهد شد و اصلا چنین نیتی هم ندارد بلکه هدف از آن عملی کردن هشدار به آیتالله و نشان دادن جدیت ایالات متحده است که جمهوری اسلامی آن را یک قدرت رو به زوال میخواند.
در روزهای اخیر برخی از سناتورها، اندیشکدههای امریکایی و تحلیلگران طرف مشورت ایالات متحده در واشنگتن به دولت بایدن توصیه کردهاند که به سیاست «مماشات با جمهوری اسلامی» که به باور آنها دیگر کارایی نداشتن آن روشن شده است، خاتمه دهد.
پیش از شروع جنگ اسرائیل و «حماس»، نیروی هوایی اسرائیل به این مواضع شبه نظامیان ایران، خصوصا در سوریه که مرز مشترک با آن دارد، حمله میکرد. آخرین باری که امریکا این مواضع را زیر حملات هوایی گرفته بود، در شروع به کار دولت بایدن، یعنی حدود ۳۰ ماه پیش بود.
جمهوری اسلامی ایران پس از شروع حمله حماس به اسرائیل، هشدار داد که شبهنظامیان آن در منطقه که از آن با عنوان «محور مقاومت» یاد میکند، در برابر حمله زمینی اسرائیل به غزه واکنش نشان خواهند داد.
خامنهای که سه روز پس از حمله غیر منتظره حماس به اسرائیل گفته بود جمهوری اسلامی پشت حملات قرار نداشته و کار، کار فلسطینیها است تا مسوولیت آن متوجه حکومت ایران نشود و جلوی واکنش غیرمنتظره اسرائیل گرفته شود، با تداوم جنگ و راکتپراکنی، حملات حماس و احتمال ورود ارتش اسرائیل به غزه، به سرعت لحن خود را تغییر داد.
در اظهاراتی که این بار نشانه واضح تحت کنترل بودن شبهنظامیان در منطقه بود، اولا امریکا را مسوول اصلی اقدامات اسرائیل خواند و سپس هشدار داد که اگر حملات به غزه ادامه یابند، مسلمانان جهان و نیروهای مقاومت بیتاب میشوند و دیگر کسی نمیتواند جلوی آنها را بگیرد.
با ادامه درگیری بیسابقه حماس با اسرائیل، شبهنظامیان مورد حمایت جمهوری اسلامی به طور واضحی به شدت حملات خود افزودهاند. در هفته دوم جنگ حماس و اسرائیل، وزارت دفاع امریکا اعلام کرد نیروهای این کشور دستکم ۱۲ بار در عراق و چهار بار در سوریه هدف قرار گرفتهاند.
شورشیان «حوثی» یمن هم که مورد حمایت مالی و تسلیحاتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران هستند، یک ناو امریکایی را در دریای سرخ با پهپاد مورد حمله قرار دادند که به دلیل رهگیری و انهدام آن، خسارتی به ایالات متحده وارد نشد اما نشان از انگیزه و تلاش غیرمستقیم جمهوری اسلامی در نواحی مختلف علیه ایالات متحده داشت.
پس از هشدار مستقیم بایدن به خامنهای، سرانجام امریکا مواضع نیروهای نیابتی ایران در سوریه را هدف قرار داد و وزیر دفاع آن کشور اعلام کرد که دو تاسیسات در شرق سوریه بمباران شدهاند.
جمهوری اسلامی گروههای نیابتی مختلفی، از جمله در عراق، سوریه، لبنان و یمن دارد. آنچه امریکا در هفته اول آبان ۱۴۰۲ در سوریه هدف قرار داد، بخشی از شبهنظامیان مورد حمایت مالی، آموزشی و تسلیحاتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستند که دیدهبان حقوق بشر سوریه میگوید شمار آنها در این کشور به ۱۵ هزار نفر میرسد.
این شبهنظامیان عمدتا در منطقهای بین «ابوکمال» و «دیرالزور» حضور دارند که در نزدیکی مرز عراق است و امکان ارسال سلاح و جابهجایی نیرو برای سپاه در آن از داخل ایران به صورت زمینی وجود دارد.
«قاسم سلیمانی»، فرمانده کشته شده نیروی «قدس»، شعبه برونمرزی سپاه پاسداران در اوج جنگهای داخلی سوریه، مدتها برای فرماندهی مستقیم میدان جنگ، در ابوکمال حضور داشت. پس از پایان حضورش در ابوکمال، نامهای از او منتشر شد خطاب به صاحبخانهای که او آن ملک را اشغال و به مقر فرماندهی خود بدل کرده بود.
سپاه پاسداران از یک دهه پیش گروههایی از اتباع مهاجر و پناهنده افغانستان به ایران را در قالب «لشکر فاطمیون» آموزش داده و با مسلح کردن آنها، به سوریه اعزام کرده که هسته اصلی و بنیان شبهنظامیان تحت امر جمهوری اسلامی در سوریه هستند.
پس از مدت کوتاهی، سپاه شیعیان پاکستانی را در قالب گردانهای «زینبیون» به شبهنظامیان مورد حمایت خود در سوریه اضافه کرد. گروههایی از شیعیان عراقی که بیشتر آنها شبهنظامیان «کتائب حزبالله» در عراق هستند، به فاطمیون در شرق سوریه پیوستند و یک سازمان شبهنظامی دستکم چهار ملیتی در آن کشور شکل دادند که در کنار آن البته حمایت «حزبالله» لبنان از شبهنظامیان داخل سوریه را هم باید در نظر گرفت.
ابوکمال و دیرالزور دو منطقه مهم برای جمهوری اسلامی در نزدیکی مرز عراق، در شرق خاک سوریه هستند. جمهوری اسلامی به غیر از ارسال هوایی تسلیحات و جابهجایی نفرات آموزش دیده یا فرماندهان اعزامی خود به سوریه با هواپیما، کامیونهای حامل تسلیحات را هم از راه زمینی عراق به سوریه میرساند. اسرائیل در یک دهه گذشته بارها این کامیونها را هدف قرار داده است و یک بار هم توسط ارتش امریکا در دوره بایدن بمباران شدند.
استراتژی جمهوری اسلامی پس از همکاری با امریکا در حذف حکومت «صدام حسین» در عراق، حملات بیوقفه شبهنظامیان مورد حمایتش به ایالات متحده با هدف تبدیل عراق به «باتلاق امریکا» و «یادآوری وضعیت ویتنام» برای ارتش ایالات متحده بوده است که با حضور محدود امریکا در سوریه، به آن کشور هم تسری یافت.
با این که دولت بایدن تاکنون دو بار به صورت محدود به منافع نیروهای تحت امر ایران در سوریه حمله کرده است، شدت عمل امریکا در دوره ریاست جمهوری «دونالد ترامپ» به حدی بود که در واکنش به کشته شدن یک پیمانکار امریکایی در عراق، عملیات علیه قاسم سلیمانی، شناخته شدهترین فرمانده سپاه پاسداران در خارج از ایران طراحی و به مرگ او و یکی از فرماندههان عراقی شبهنظامیان مورد حمایت ایران منجر شد.
خامنهای در پاسخ به کشتن سلیمانی گفته بود جمهوری اسلامی انتقام خود را از امریکا با بیرون راندن نظامیان آن از منطقه خواهد گرفت که ابزار انجام آن، همین گروههای شبهنظامی هستند.
با این که حمله به تاسیسات شبهنظامیان مورد حمایت سپاه در سوریه در آبان ۱۴۰۲، پس از هشداری بیسابقه و علنی از سوی بایدن به خامنهای انجام شده است، این کشور میگوید این حمله ارتباطی با جنگ بین حماس و اسرائیل ندارد و متمایل هم نیست که این جنگ گسترش پیدا کند.
ساعاتی پیش از این حمله، «آنتونی بلینکن»، وزیر خارجه دولت بایدن گفت: «امریکا به دنبال درگیری با ایران نیست... اما اگر تهران یا گروههای نیابتی آن به پرسنل امریکا در هر کجا حمله کنند، دچار اشتباه نشوید که ما از آدمهای خود دفاع خواهیم کرد.»
هرچند امریکا حملات دفاعی خود به شبهنظامیان مورد حمایت جمهوری اسلامی را عملی جدا از جنگ در اسرائیل میخواند اما به نظر میرسد جمهوری اسلامی سیاست تازهای را در پیش گرفته است که هم در سخنرانیهای اخیر خامنهای واضح بیان شدهاند و هم «حسین امیرعبداللهیان»، وزیر امور خارجه دولت «ابراهیم رئیسی» در نشست اضطراری مجمع عمومی سازمان ملل متحد به صراحت اعلام کرد:
«به جنگافروزان اسرائیلی و حامیان آن، دولتمردان و نظامیان امریکا که اکنون مدیریت نسلکشی در فلسطین را در دست دارند، صریحا میگویم ما از گسترش و دامنه جنگ در منطقه استقبال نمیکنیم اما هشدار میدهم اگر نسلکشی در غزه ادامه یابد، خود از این آتش در امان نخواهند ماند. آنجا خانه ما است. غرب آسیا (منظور خاورمیانه است) منطقه ما است. در امنیت خانه با هیچ طرفی تعارف نداریم.»
این لحن و بیان مطابق منشور ملل متحد، «تهدید به استفاده از زور» یا درگیری مسلحانه است که جمهوری اسلامی تا آبان ۱۴۰۲، یعنی قبل از حمله حماس به اسرائیل از آن پرهیز داشت. اما اینک شرایط منطقه از دید خامنهای و حکومت ایران به نحوی است که ظاهرا با تکیه بر توان نیروهای شبهنظامی خود، علنا و از نیویورک، اسرائیل و امریکا را همزمان به درگیری مسلحانه تهدید میکنند.
امریکا در دکترین دفاعی و تفسیر حقوقی خود از منشور ملل متحد، تهدید به کارگیری زور را بر خلاف برخی دیگر از کشورها، معادل «به کارگیری زور» نمیداند و ممکن است همین تفسیر، دلیل تهدید کردن علنی ایالات متحده از سوی ایران باشد اما وضعیت درباره اسرائیل که اینک درگیری حماس شده، فرق دارد و ممکن است در آینده نامشخصی باعث واکنش آن کشور شود.
همچنین گروههای شبهنظامی مورد حمایت جمهوری اسلامی که بازیگر دولتی محسوب نمیشوند و خود را به حقوق و مقررات بینالمللی پایبند نمیدانند، ممکن است تشویق به عملی کند که بیتردید جمهوری اسلامی به دلیل حمایت از آنها، در قبال عملکردشان پاسخگو است و ممکن است دامنه جنگ را در چشم به هم زدنی وسعت بدهد.
درباره جنگ اخیر و پیامدهای حقوقی آن بیشتر بخوانید:
آیا جمهوری اسلامی تهدیدات بیسابقه خود علیه اسراییل را عملی میکند؟
آیا از نظر حقوقی، تکذیب خامنهای درباره حمایت از حماس پذیرفتنی است؟
ثبت نظر