close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
گزارش

روز سیاه ورزش زنان؛ وقتی سیمین و ژانت پرپر شدند

۱۸ اسفند ۱۳۹۷
پیام یونسی‌پور
خواندن در ۵ دقیقه
سیمین شفیقی
سیمین شفیقی
ژانت کهن صدق
ژانت کهن صدق

می‌گویند عصر بود. ولی نه؛ دیگر آفتاب به زمین نمی‌تابید. با صدایی، ملت از گوشه و کنار پیاده‌روی چهارراه «پارک‌وی» فریادزنان سوی خودرو واژگون شده دویدند. اتوبوس مسافربری شهری، با سرعت از بالا به پایین خیابان پهلوی در حرکت بود که از مسیر منحرف شد و به خودروی پیکان سواری کوبید.

مرد و زن، فریاد می‌زدند. سمت خودرویی می‌دویدند که بلند شد و از عرض عبور کرد و در جوی آب واژگون شد. چهار سرنشین داشت. چهار دختر. شامگاه سه‌شنبه دوم خردادماه سال ۱۳۵۱ بود.

پزشک شیفت درمانگاه ژاندارمری نیاوران دقایقی بعد، باید خبر فوت دو سرنشین جلو را به خانواده‌ها اطلاع می‌داد. وقتی مدارک شناسایی را از داخل ساک‌‌های ورزشی بیرون کشید، وقتی با دو بازمانده‌ای که روی صندلی عقب ماشین نشسته بودند و جان سالم به در بردند حرف زد، دنیا پتک شد روی سرش.

می‌گویند «کاظم گیلان‌پور» سردبیر وقت کیهان ورزشی، وقتی خبر را شنید، با دو دست بر سرش کوبیده بود. چند ماهی پیش‌تر از آن دوم خرداد سیاه، تیتر زده بود: «سیمین شفیقی، قوی مثل یک پسر» در متن اشاره کرده بود که «سیمین بهترین بسکتبالیست کنونی ایران است که این روزها حتی در تیم‌های مردان هم تمرین می‌کند و از تک تک ‌آنها قدرت و تکنیک بهتری هم دارد.»

اما صدای اعتراض سیمین شفیقی درآمد. رفته بود نزد کاظم گیلان‌پور به گلایه: «من قوی هستم، ولی مثل یک دختر.» گیلان‌پور برای خودش نابغه نویسندگی ورزشی بود. توضیح داد و تشریح کرد و با احترام از او پوزش خواست.

سیمین شفیقی راننده خودرویی بود که با سه سرنشین دیگر از دانشگاه تهران به سمت نیاوران حرکت می‌کرد. خودش که نابغه‌ای بود تکرار نشدنی. سال ۱۳۲۲ چشم به دنیا باز کرد. پدرش فرهنگی و شاعر، مادرش تار می‌نواخت. یکی از برادرانش افسر نیروی دریایی شد. خودش فارغ‌التحصیل کارشناسی رشته علوم اجتماعی و دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه ملی. بسکتبال از نوجوانی اما مبدل به زندگی‌اش شد. در پست «گارد راس» بازی می‌کرد. کلکسیونی کامل از تکنیک، سرعت، هوش، بازی‌خوانی، بازی‌سازی. اما فقط بازیکن و کاپیتان تیم ملی بسکتبال زنان ایران نشد.

روزی دست به قلم برد و خطاب به «فرح پهلوی» شه‌بانوی وقت ایران نوشت: «از علایق شخصی شما به ورزش دختران و به‌خصوص بسکتبال آگاهی دارم. آیا شایسته نیست دستور فرمایید به تاسیس تیم‌های ملی و باشگاهی بسکتبال برای دختران و زنان ایران زمین؟»

فرح پهلوی نامه‌اش را شخصا پاسخ داد. کمی بعد فدراسیون بسکتبال ایران تمامی تیم‌های دختران بسکتبال در رده‌های سنی را تاسیس کرد. ایران برای اولین بار وارد بازی‌های آسیایی تهران شد. اما بدون سیمین. عمرش کفاف پرتاب توپ به رقابت‌هایی که برای آن جنگیده بود را نداد.

یک ماه پیش از مرگش روزنامه کیهان در گزارشی برای او نوشته بود: «سيمين از بي آلايش ترين دختراني است كه پا به محيط ورزش گذاشته‌اند. زماني كه محصل بود و تازه در مسابقات شركت مي كرد همان مراحل اوليه قهرمانان بزرگ را طي كرد. يعني آنقدر پشت خط ميدان مسابقه نشست و چشم به داخل آن دوخت تا موفق شد روزي وارد عرصه مسابقات شود . حتي چنان اوج گرفت كه وقتي در داخل ميدان نيست، ديگران او را جستجو مي كنند. تا اينكه كاپيتان شد . البته اين مقام بزرگي ست كه عده اي بر اثر حس جنگندگي و به سبب محبت و مورد احترام ديگران بودن، موفق به كسب آن مي شوند. آنچه مسلم است سيمين هر دو اصل را يك‌جا دارد. به‌خصوص محبت و صداقتش كه همه بيشتر او را بدين سبب دوست مي دارند. او مي گويد من عاشق ورزش و دوستي هستم. عاشقي صادق كه ايمان دارم كه تا روز آخر، اين عشق و صداقت را از دست نخواهم داد . سيمين بي شك بهترين بازيكن ايران است.»

کنار سیمین، یکی دیگر از مفاخر ورزش ایران هم از دست رفت. «ژانت کهن‌صدق» قهرمان و رکورددار دو صدمتر زنان ایران و آسیا. ژانت سال ۱۳۲۴ به دنیا آمد. یعنی وقتی به دوم خرداد ۵۱ رسید، فقط ۲۷ سال سن داشت. در همین مدت قلیل، از دبیرستان انوشیروان دادگر که مدرسه اقلیت‌های مذهبی و تخصصی زرتشتیان تهران بود دیپلم گرفت و بعد از دانشگاه ملی، به کارشناسی تربیت بدنی رسید.

ژانت همراه سیمین برای کارهای فارغ‌التحصیلی‌اش به دانشگاه رفته بود. در مسیر بازگشت «آذر لاریجانی» و «بیاتا داداریس» هم با آنها همراه شدند. اما روی صندلی عقب جان‌شان در امان ماند.

ژانت نخستین دختری شد که رکورد دو صدمتر زنان ایران را به عدد ۱۲٫۵ رساند. می‌گفتند او شانس اول ایران برای تکرار قهرمانی در بازی‌های آسیایی و حتی رسیدن به یک سکو در المپیک بود. اما اجل مجالش نداد. او یهودی بود، قهرمان دوومیدانی، مربی تنیس، معلم مدارس تهران و صاحب اخلاقی که نمونه‌اش می‌کرد. سال ۱۳۴۴ روزنامه کیهان ژانت کهن صدق را بهترین ورزشکار سال ایران انتخاب کرده بود. ورزشکاران ایران، نه ورزشکاران زن. 

یادگار ژانت فقط همان افتخاراتش نبود. بهمن ماه سال ۱۳۸۳ سازمان «بانوان یهود ایران» با همراهی «انجمن کلیمیان تهران» سالن ورزشی بانوان کلیمی را به نام «ژانت کهن صدق» در محل مجتمع فرهنگی و ورزشی «سرابندی» منطقه یوسف‌آباد تهران افتتاح کردند.

دوم خردادماه ۵۱ شاید یکی از سیاه‌ترین روزهای تاریخ ورزش ایران بود. دو زن، دو تاثیرگذار تاریخ ورزش ایران، ناگهان از دست رفتند. کاظم گیلان‌پور در کیهان ورزشی به این اتفاق لقب خرداد سیاه داد.

مطالب دیگر این پرونده:

دختران کلپورگان مدرسه‌ای از سفال می‌سازند

مصائب دختران ورزشی‌نویس ایران؛ تو که چیزی از فوتبال نمیفهمی!

گردآفریدهای زنده تاریخ؛ زنانی که صدای اعتراضشان شنیده شد!

۴ روایت معتبر از زنانی که قصه مبارزه‌شان نوشته نمی‌شود

کتایون خسرویار: دخترهای من باید رییس جمهوری، وزیر و نماینده مجلس شوند

یک گروه فوتبالی دخترانه؛ تو گل بزن، من شادی می‌کنم

بساط زنانه؛یک روز در جمع زنان دستفروش

به حجاب اعتراض کردم، اخراجم کردند، حضانت بچه را گرفتند، طلاقم برگشت

جمهوری اسلامی از سر صدقه، حقوق زنان را قطره‌چکانی تجویز می‌کند

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

آن سوی خبر

اتهام قتل شبه عمد برای مسئولان بهزیستی هرمزگان و کمپ آبشورک

۱۸ اسفند ۱۳۹۷
میلاد پورعیسی
خواندن در ۶ دقیقه
اتهام قتل شبه عمد برای مسئولان بهزیستی هرمزگان و کمپ آبشورک