close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
اخبار خوب

مرهم مهربانی روی زخم‌های کودکی که داخل سطل زباله انداخته شد

۱۳ آذر ۱۳۹۸
ماهرخ غلامحسین‌پور
خواندن در ۵ دقیقه
زلمی توسط اعضای داوطلب پویش یک لقمه مهربانی به آرایشگاه برده شد
زلمی توسط اعضای داوطلب پویش یک لقمه مهربانی به آرایشگاه برده شد

پویش «یک لقمه مهربانی» با پیدا کردن کودک کاری که توسط دو جوان برای تفریح به داخل سطل زباله انداخته شده بود، از او دلجویی کردند.
اواخر هفته گذشته ویدیویی از یک کودک کار منتشر شد که توسط مرد جوانی به درون همان سطل زباله‌ای فروافتاد که قبل از آن، محتویاتش را برای پیدا کردن یک لقمه غذا می‌گشت.
انتشار این ویدیو واکنش کاربران فضای مجازی را برانگیخت و موجب خشم و اعتراض فعالان حقوق کودک شد.
مدت کوتاهی بعد، دو خبر مرتبط با این ویدیو منتشر و مجددا موضوع بحث و مناقشه کاربران توییتر شد. خبر نخست بازداشت دو جوانی بود که اقدام به این حرکت ناشایست کرده بودند. آن‌ها در برابر دوربین شبکه یک، از مردم و کودک آسیب‌دیده عذرخواهی کردند. سخنگوی ناجا می‌گوید آن‌ها خودشان را تسلیم مقامات کردند. آن‌ها گفتند قصد و نیتشان شوخی و مزاح بوده است. مدیرکل بهزیستی استان البرز هم گفت به‌زودی این کودک برای سپری کردن مداخلات روانی به سازمان بهزیستی تحویل داده خواهد شد.

خبر دوم حکایت از دلجویی یک گروه داوطلب داشت که در حوزه حقوق کودک فعالیت می‌کنند.

آن‌ها «زلمی» ۱۳ ساله را که در سطح خیابان‌های فردیس کرج کار می‌کند و درآمد حاصل از کارش را برای مخارج خانواده‌‌اش در افغانستان می‌فرستد، بعد از گشت‌وگذار بسیار در حاشیه شهر پیدا کردند، او را به آرایشگاه و خرید بردند و سعی کردند به او بگویند که نامهربانی، خصلت غالب مردم این روزگار نیست و هنوز هم مهربانی در قلب بسیاری از مردم زنده است.

گرچه تعدادی از کاربران فضای مجازی به تهیه فیلم و عکس در جریان دلجویی از زلمی انتقاد کردند و این حرکت را نمایشی خواندند اما کاربران دیگری هم از این حرکت پویش یک لقمه مهربانی حمایت کردند، مثل «جواد حیدریان»، روزنامه‌نگار ساکن ایران که معتقد است کمک کردن و دلجویی از یک کودک زخم‌خورده، حتی اگر برای نمایش خوبی باشد، بازهم ارزشمند و قابل‌توجه است.

او در صفحه توییترش از اقدام خانم «الناز باقری»، موسس پویش «یک لقمه مهربانی» تقدیر کرد و نوشت که خانم باقری «پسرک رنجور را یافت، نزد پزشک برد و سعی کرد زخم‌هایش را با مهربانی مرهم بگذارد.» او بر این باور است که این اقدام با هر انگیزه‌ای‌ بوده، قابل‌تقدیر و ستایش است.
پویش «یک لقمه مهربانی»، آن‌گونه که یکی از داوطلبانش برای ایران‌وایر شرح می‌دهد، از سال ۱۳۹۲ با مشارکت تعدادی داوطلب جوان و با مدیریت «الناز باقری» و با هدف تامین یک وعده‌غذای گرم برای کودکان کار و خیابان راه‌اندازی شد اما در مدت کوتاهی توانست دایره خدماتش را گسترده‌تر کند.
آن‌ها برای کودکان و مادران نیازمندی که درگیر شرایط سختی مثل سیل و زلزله هستند بسته‌های مهربانی می‌فرستند، هرساله در آستانه شروع سال نو اقدام به جمع‌آوری نوشت‌افزار و پوشاک برای کودکان محتاج می‌کنند یا از محل منابع خود و خیرینی که به این گروه اعتماد دارند، کمک‌های بهداشتی و درمانی به روستاهای محروم کشور می‌فرستند.
آن‌ها هر پنجشنبه برای کودکان کار و خیابان سفره غذای گرم می‌اندازند. از آنجا که کسی نگران تغذیه کودکان زباله‌گرد نیست برایشان میوه می‌خرند؛ و تاکنون قریب به یک هزار و ۲۰۰ کودک را حمایت کرده‌اند.
«فاطمه» یکی از داوطلبانی است که از دو سال پیش با پویش «یک لقمه مهربانی» همکاری می‌کند. او می‌گوید ایده راه‌اندازی این گروه زمانی به ذهن خانم باقری رسید که پزشکان با تشخیص بیماری سرطان به او گفتند راه درازی تا مرگ او باقی نمانده است اما او زنده ماند و تمام این سال‌ها هم با بیماری مواجه شد و هم با جان‌ودل برای کمک به کودکان کار و خیابان و کودکان بی‌سرپرست مایه گذاشت.»

فاطمه می‌گوید چه بخواهد و چه نخواهد به‌عنوان یک داوطلب درگیر مسایل و مشکلات کودکان آسیب‌دیده و شیوه زندگی آن‌ها می‌شود: «ما به رنجی فکر کردیم که «زلمی» ممکن است از این ماجرا برده باشد و همین هم به ما انگیزه داد که برویم و پیدایش کنیم و سعی کنیم از او دلجویی کنیم.»
آن‌ها دو روز متوالی تمام خیابان‌های سطح شهر کرج و مراکزی را که ممکن است کودکان کار و خیابان در آنجا حضور داشته باشند، می‌گردند، چند باری آدرس اشتباهی می‌روند و درنهایت با کمک و راهنمایی برخی کودکان کار و خیابان دیگر که هم شرایط «زلمی» هستند، گذرشان به کارگاهی می‌رسد که کودکان زباله گرد، دستاوردهایشان را آنجا می‌فروشند.
خبرنگار پایگاه اطلاع‌رسانی رکنا که با زلمی گفت‌وگو کرده از قول او ماجرا را این‌طور شرح داده است: «بعدازظهر شنبه سرم به کار خودم گرم بود، ناگهان احساس کردم روی هوا هستم. در یک‌لحظه با سر به داخل سطل زباله افتادم. خودم را جمع‌وجور کردم و سرپا ایستادم. سرم را که بالا آوردم چند پسر جوان را دیدم که در حال خندیدن هستند. به خاطر گاز داخل سطل زباله سرم گیج می‌رفت. از داخل سطل زباله که بیرون آمدم آن چند پسر جوان هم آمدند. از آن‌ها می‌ترسیدم اما آن‌ها اول فیلم را نشانم دادند و بعد برایم ساندویچ خریدند.»
فاطمه، داوطلب پویش یک لقمه مهربانی می‌گوید بر اساس دیده‌ها و شنیده‌ها این‌طور برداشت کرده که آن دو جوان احتمالا قصد انجام اعمال مجرمانه جدی و خطرناک نداشته‌‌اند و با اینکه این حرکت بسیار دردناک و کثیف بوده و موجب جریحه‌دار شدن افکار عمومی شده، اما این احتمال هم وجود دارد که آن‌ها در شرایط متعادلی نبوده‌اند کما اینکه بعد از انتشار ویدیو از این حرکت خودشان احساس انزجار و پشیمانی کرده و خودشان را معرفی کرده‌اند.
فاطمه می‌گوید در طول پیگیری ماجرا از سوی دستگاه‌های دولتی از این حرکت پویش «یک لقمه مهربانی» حمایت شد: «پنج دقیقه از پیدا کردن زلمی نگذشته بود که یک خانم دکتر از امور بانوان استانداری و یک نفر از بهزیستی و همچنین معاون سیاسی فرمانداری خودشان را به آنجا رساندند تا جریان را دنبال کنند.»
ازآنجایی‌که این واقعه توسط دوربین یک تلفن همراه به ثبت رسیده و بعد از انتشار ویدیوی ضبط‌شده، توجه افکار عمومی به شرایط این کودک کار و خیابان جلب شده است. هم‌اکنون سازمان‌های دولتی در پی دلجویی از این کودک آسیب‌دیده هستند، اداره بهزیستی استان البرز به‌عنوان مدعی‌العموم از عاملان ماجرا شکایت کرده و دادستان البرز از پیگیری این پرونده حمایت می‌کند، اما چه کسی قصه قریب به سه میلیون کودک آواره را واگویه می‌کند که ته سطل‌های زباله واژگون شده‌‌اند و هیچ دوربینی فرصت به تصویر کشاندن چهره غم‌زده آن‌ها را نداشته است؟

مطالب مرتبط:

پی گیری شکنجه دو کودک کار در کرمان

آزار جنسی تا کتک خوردن با چوب؛ روایت کودکان کار از برخورد با ماموران شهرداری

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

کشتار معترضان با سلاح محبوب رهبر؛ دراگانوف

۱۳ آذر ۱۳۹۸
بهنام قلی‌پور
خواندن در ۵ دقیقه
کشتار معترضان با سلاح محبوب رهبر؛ دراگانوف