در هفتههای گذشته بارها مسوولان سازمان نظام پزشکی و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی نسبت به مهاجرت پزشکان هشدار دادهاند. در آخرین نمونه، «منصور جعفری نمین»، رییس «شورای عالی نظام پزشکی ایران» از افزایش مهاجرت نیروهای پزشکی و متخصص و جذب آنها توسط کشورهای همسایه ابراز نگرانی کرد. از سوی دیگر، مسوولان دانشگاههای علوم پزشکی در چند سال اخیر از خالی ماندن صندلیهای برخی رشتههای تخصصی پزشکی مثل جراحی قلب خبر دادهاند. پزشکان چه میگویند؟
***
یک هفته است خواب و خوراک ندارد. تردید بین دو راهی ماندن در ایران و تحصیل در رشته مورد علاقهاش یا انصراف از تحصیل و راهی دیار غربت شدن یک لحظه رهایش نمیکند.
«افشین» پزشک عمومی است که امسال در تخصص مورد علاقهاش، یعنی اعصاب و روان پذیرفته شده است. او از نوجوانی به عشق روانپزشک شدن، در دبیرستان رشته علوم تجربی خواند و بعد هم با تلاش طاقتفرسا، از سد کنکور پزشکی گذشت. پس از سالها تلاش و از سر گذراندن سختیهای فراوان، حالا پزشک عمومی شده و در آستانه متخصص شدن است. اما اکنون در بلاتکلیفی انصراف از تحصیل در رشته تخصصی مورد علاقهاش و مهاجرت به کشور عمان به همراه همسر پرستارش قرار گرفته است.
افشین در آستانه ۳۵ سالگی قرار دارد و ۱۰ سالی است که در کلینیکهای مختلف تهران در دو شیفت طبابت میکند. به قول خودش، اگر حمایتهای مالی پدرش نبودند، حالا همین آپارتمان ۹۰ متری را هم نداشت.
میگوید از همان سنین نوجوانی، کمک به اطرافیان برای رها شدن از بحرانهای فکری و ذهنی دغدغهاش بوده است. اصلا پزشکی خوانده است که بتواند در عبور از این بحرانها به مردم کمک کند. اما از زمانی که وارد گود پزشکی شده و رنج و سختی طولانیترین دوره تحصیل، کشیکهای طاقت فرسا و هزار جور مشکلات اقتصادی و درآمد نابرابر در مقایسه با سایر مشاغل که گاهی هم نیاز به تخصص آنچنانی ندارند را دیده، شرایط به نظرش مایوس کننده آمده است.
علاقه به حرفهاش تا همین دو سه سال پیش باز هم کمک کرد به مسیرش ادامه دهد و همچنان به دنبال متخصص شدن باشد. اما میگوید بعد از ازدواج و درگیر شدن با مشکلات جدید مالی و گرفتاریهایی که روز به روز بیشتر میشدند، گاهی پاهایش سست شدهاند. خانواده و اطرافیانش فشار میآوردند اگر هم قصد دارد متخصص شود، لااقل به سمت یک رشته پردرآمد مثل پوست یا رادیولوژی برود. اما او به هیچ کدام علاقه نداشت و عاقبت هم در رشته اعصاب و روان قبول شد.
همزمان با آماده شدن افشین برای شرکت در آزمون دستیاری تخصصی پزشکی، همسرش «سارا» که شنیده بود عمان پزشک و پرستار استخدام میکند، درصدد مهاجرت به این کشور برآمد. حالا ویزای آنها آمده است و باید تصمیم بگیرند در ایران بمانند و با دهها مشکل مالی و اجتماعی حرفه پزشکی که به قول خودشان روز به روز در حال وخیمتر شدن است، دست و پنجه نرم کنند یا به مهاجرت تن دهند و زندگی را از نقطه صفر آغاز کنند.
افشین که مانند بسیاری دیگر از پزشکان دیگر تحمل این همه فشار، تحقیر، نابرابری درآمدی، برخوردهای سیاسی و غیرتخصصی با موضوع سلامت و درمان را نداشته و امیدی هم به اصلاح امور ندارد، در نهایت وارد سایت دانشگاه علوم پزشکی شده و انصراف از تحصیل در دستیاری تخصص اعصاب و روان را اعلام کرده و مشغول بستن چمدانها است.
اگرچه خالی ماندن صندلی رشتههای تخصصی پزشکی، انصراف از تحصیل در برخی تخصصها مانند اطفال، طب اورژانس، اعصاب و روان، قلب، زنان و زایمان و حتی ارتوپدی از یک طرف و مهاجرت شمار زیادی از پزشکان عمومی و متخصص به کشورهای اروپایی، کانادا و حتی عمان و امارات موضوع چندان تازهای نیست و از حدود یک دهه پیش زنگ خطر عواقب این موضوع به صدا درآمده است اما بیاعتنایی مسوولان به آن و تشدید شدن عوامل باعث شدهاند این روزها دوباره این موضوع سر زبانها بیفتد و برخی مسوولان پزشکی و بهداشتی کشور نسبت به پیامدهای جبرانناپذیر آن هشدار دهند.
این مسوولان از این نگرانند که مهاجرت شمار زیادی از پزشکان متخصص و بیمیلی نسبت به برخی از رشتههای تخصصی، آنها را مجبور به وارد کردن پزشک از بنگلادش، فیلیپین، هند و پاکستان کند. اما «دکتر مهراد» میگوید: «اگر آنها در این خیال هستند که کمبود پزشک متخصص را در آینده میتوان با وارد کردن از خارج تامین کرد، خیالی بیهوده است. اگر در دهه۶۰ پزشکان این کشورها حاضر میشدند به ایران بیایند و با دریافت هزار دلار طبابت کنند، نرخ دلار زیر ۷۰۰ تومان بود. آیا آنها الان هم حاضرند با دلار۳۰هزار تومانی به کشور بیایند؟»
او که پزشک متخصص است و بیش از۲۰ سال سابقه طبابت دارد، یکی از مهمترین دلایل معضل رویگردانی از رشتههای تخصصی پزشکی و مهاجرت را شیوه ناعادلانه تعرفه گذاری دولتی عنوان میکند و میافزاید: «دولت امسال نرخ ویزیت یک پزشک متخصص را ۱۱۰ هزار تومان اعلام کرده در حالی که همین امروز دستمزد یک آرایشگر برای کوتاه کردن مو، ۲۵۰هزار تومان است! نکته ناعادلانه دیگر این که دولت به خودش اجازه میدهد برای پزشکان، هم در بخش دولتی و هم در بخش خصوصی تعرفه یکسان و مشخص اعلام کند، در حالی که مثلا اگر یک معلم آموزش و پرورش برای هر ساعت آموزش در بخش دولتی ۵۰ هزار تومان دریافت میکند، حقالتدریس همین معلم در بخش خصوصی برای هر ساعت آموزش آنلاین زبان انگلیسی یا ریاضی کمتر از ۱۰۰ هزار تومان نیست. البته هزینه کلاس حضوری که بیشتر از اینها است؛ یعنی حداقل دو برابر بخش دولتی. اما پزشک متخصص باید در هر دو بخش با یک نرخ بسیار پایین و نامتناسب با دیگر تعرفهها و تورم کشور طبابت کند.»
سال گذشته، رشته فوق تخصص اطفال تنها دو نفر فارغالتحصیل داشت و برای سال تحصیلی جدید هم تنها یک نفر داوطلب شده بود. به این معنی که در سالها و دهههای آینده باید منتظر فاجعه در بخش درمان نوزادان و اطفال کشور باشیم.
دکتر «آتوسا»، متخصص جراحی عمومی و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی که به قول خودش، از نزدیک شاهد خشکیدن ظرفیت پزشک متخصص در ایران بوده است، میگوید: «هیچ کدام از رشتههای تحصیلی، به طولانی بودن، پرمسوولیت بودن و سخت بودن پزشکی نیست. بعد از این که هفت سال از زندگی خود را به صورت شبانهروزی در این بیمارستانها میگذرانی و سالهای سخت طرح در مناطق محروم با حقوق ناچیز پنج یا شش میلیون تومانی را سپری میکنی، تازه میشوی پزشک عمومی؛ حرفهای که اگر به کارهای جانبی مانند خدمات زیبایی، رژیم درمانی و شیوههای سنتی درمان مانند حجامت رو نیاوری، درآمدت آنقدر پایین است که زیر خط فقر باقی خواهی ماند.»
او در ادامه میگوید: «دیگر به هیچ روشی نمیتوان به دانشجویان پزشکی انگیزه داد. اگر تا چند سال پیش موضوع مهاجرت دانشجویان نخبه دانشگاه تهران مطرح بود، امسال شاهد عزم جزم بسیاری دیگر از دانشجویان پزشکی عمومی و تخصصی سراسر کشور برای مهاجرت هستیم. پزشکان متخصص خیلی خوب میدانند در سایر کشورها برایشان فرش قرمز پهن نکردهاند و باید در آنجا، در سطح خیلی پایینتر، مثلا به عنوان پزشک عمومی خانواده به طبابت بپردازند اما شرایط درآمدی و پایگاه و منزلت پزشکان در ایران آنقدر پایین آمده است که مجبورند حتی به مهاجرت عمان، امارات و قطر نیز راضی شوند. باور عمومی جامعه این است که پزشکان پول پارو میکنند و همه آنها جزو قشر مرفه جامعه هستند، در حالی که از میان جمعیت ۱۲۰ هزار نفری پزشکان کشور، شاید تنها ۲۰۰ پزشک در طبقه مرفه قرار بگیرند و درآمدهای چند صد میلیونی داشته باشند. بقیه در طبقه متوسط قرار دارند؛ آن هم با این حجم از مسئولیت و فشار کار.»
«دکتر شیرین» در تکمیل صحبتهای آتوسا میگوید: «رویکرد مسوولان پزشکی کشور طی یکی دو دهه اخیر در خصوص رواج بخشهایی از گذشته و روند تکاملی پزشکی به نام طب سنتی یا طب اسلامی ایرانی و حتی راهاندازی دانشکده و مراکز آموزشی جداگانه برای آن و تبلیغات گسترده در این باره، موجب شد دیدگاه عمومی جامعه در تقابل با پزشکان قرار گیرد؛ دیدگاهی که گاهی این دو گروه را در مقابل هم قرار داده و به تحقیر پزشکان متخصص پرداخته است. حال آن که در هیچ کجای دنیا یک شاخه علم را به دو دسته جدید و قدیم تقسیمبندی نمیکنند و معتقدند طب کنونی شیوه تکامل یافته همان شیوههای درمانی است که در کتاب قانون ابوعلی سینا و بقیه آمده است. این روشها شاید با شرایط جوامع و عوامل بیماریزای آن زمان، از جمله ویروسها و باکتریها سازگار و درمانکننده بودند اما امروز شرایط متفاوت است.»
او ادامه میدهد: «در یک نمونه عینی، همه دیدیم ویروس کرونا نه تنها به شیوههای سنتی درمان پاسخگو نبود بلکه تا مدتی پزشکان متخصص را هم درگیر کرده بود تا روش مناسب مقابله با آن را یافتند. همه اینها را در کنار دخالتهای غیرتخصصی که حاکمیت در مورد علم پزشکی انجام میدهد، قرار دهید؛ به عنوان مثال، این روزها وقتی پزشک متخصص زنان پس از چندین نوبت آزمایش، تصویربرداری و سایر شیوههای تشخیصی، مطمئن میشود جنین در شکم مادر ناقص است، باید سقط شود. مراجع قضایی و دینی این حق را از او گرفته و در حوزه صلاحدید خودشان قرار دادهاند. تحمیل رنج و درد یک انسان معلول در آینده که میشد از آن جلوگیری کرد، برای خیلی از پزشکان سخت است. آیا هنوز هم میتوان سودای متخصص شدن در سر پروراند یا در ایران ماند؟»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر