close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
جامعه مدنی

مقاومت مدنی باید خلاقانه باشد

۱ شهریور ۱۳۹۳
رولاند الیوت بران
خواندن در ۸ دقیقه
مقاومت مدنی باید خلاقانه باشد
مقاومت مدنی باید خلاقانه باشد

«اریکا چنوت» (Erica Chenoweth) یکی‌ از کارشناسانِ به نام و معتبر در زمینه خشونت سیاسی و مقاومت غیرخشونت‌آمیز است. او استادیار «مدرسه جوزف کربل در مطالعات بین الملل» در دانشگاه «دنور» (Denver) نیز هست.

در سال ۲۰۱۳، مجله «فارن پالیسی» (Foreign Policy) او را در زمرهٔ‌ مهم‌ترین اندیشمندانی قرار داد که نشان دادند گاندی بر حق بوده است.

چنوت با هم‌یاری «ماریا جی. استفان» کتاب «چرا مقاومت کار می‌‌کند: منطق استراتژیک مبارزه غیرخشونت آمیز» را منتشر کرد. به تازگی نیز در مجله «فارن افرز» (Foreign Affairs) مقاله ای با عنوان «سلاحت را زمین بگذار: کی‌ و چرا مقاومت مدنی کار می‌‌کند؟» چاپ کرده است.

«ایران وایر» با او دربارهٔ تحقیقاتش در زمینه مقاومت غیرخشونت آمیز و پیوندش با مسایل ایران به گفت‌وگویی نشسته است:

در مقاله اخیرتان در «فارن افرز»، به جنبش استقلال هند به رهبری «ماهاتما گاندی» اشاره می‌‌کنید. یکی‌ از انتقادهای «جورج اُرول» (George Orwell) به ایمانِ گاندی به مبارزه غیرخشونت آمیز این بود که گاندی این امکان را داشت که برای خود تبلیغ کند و با عموم مردم ارتباط داشته باشد، ولی این چیزی نیست که در همه رژیم‌ها صادق باشد. ارول می‌‌نویسد: «دشوار بتوان دید که چه گونه روش‌های گاندی می توانند در کشوری پیاده شوند که مخالفان نیمه شب ناپدید می شوند و دیگر هیچ خبری از آن ها به گوش نمی رسد.» تا چه حد فکر می‌‌کنید نوع رژیم در احتمال پیروزیِ شیوه‌های غیر خشونت آمیز نقش داشته باشد؟

واقعاً شگفت انگیز است که در این مورد ما هیچ تفاوت سیستماتیکی میان انواع رژیم‌ها پیدا نکرده ایم. این ادعا بنابر شاخص داده‌های «پلیتی» (POLITY IV) است؛ شاخصی‌ که رقابت میان شرکت کنند‌ه های سیاسی در مبارزه ها و نیز محدودیت‌های تحمیل شده بر قدرت اجرایی را اندازه می‌‌گیرد و نیز بر اساس آماری است که در مورد قدرت و ضعف توانایی‌‌های نظامی حکومت ها و تمایل آن ها به توسل به سرکوب خشونت آمیز وجود دارد.

شیوه‌های مبارزه های غیرخشونت آمیز در کشور‌هایی‌ موفق شده که خشن‌ترین رژیم‌های ممکن را داشته اند؛ در شیلیِ «پینوشه»، آفریقای جنوبی در دوران آپارتاید، صربستانِ تحت حکومتِ «میلوشویچ»، تیمور شرقی‌ زیر اشغال اندونزی و نیز جاهای دیگر. گرچه بعضی‌ از شیوه‌های سرکوب به شدت و به شکل بی‌ رحمانه‌ای خشونت آمیز هستند و حتی می‌‌توانند کارکرد و تأثیر کلی‌ِ مبارزه هایِ خشونت آمیز را کم و خنثی کنند ولی‌ جالب این که همان روش‌ها به همان اندازه می‌‌توانند شورش‌های مسلحانه را هم سرکوب و اثر آن ها را خنثی کنند.

شما در مقاله خودتان این پیشنهاد را به جامعه جهانی‌ می‌‌دهید که مسوولیت کمک به فعالانِ مبارزه های غیرخشونت آمیز را بپذیرد. از نظر شما، این کار می‌‌تواند جایگزینی برای خطی مشی کنونی‌ جامعه جهانی‌ شود که مسوولیت خود را در محافظت از شهروندانی تعریف می کند که در معرض خطر و نابودی قرار گرفته اند. ولی‌ آیا این امکان وجود ندارد که کمک‌هایی‌ که شما از آن صحبت می‌‌کنید، به رژیم‌های اقتدارگرا این بهانه‌ را بدهد که چون با مخالفت و فشار خارجی‌ رو به رو شده اند، با شدت بیش‌تری به سرکوبِ خود ادامه دهند؟ کما این که دولت اوباما هم در دوران اعتراض‌های «جنبش سبز» در ایران همین واهمه را داشت.

حتماً همین طور است ولی‌ حتی وقتی جنبش‌های غیرخشونت آمیز هیچ حمایتی هم از خارج ندارند، باز هم همیشه رژیم‌ها آن‌ها را متهم می‌‌کنند که دست نشانده‌های دولت‌های خارجی‌ هستند. بنابراین، شاید بهتر باشد که پیه این اتهام را به تن مالید.

ولی‌ حتی اگر دولت‌ها به حق نگران این باشند که مبادا با حمایت خود به اعتبار یک جنبش در درون کشوری که آن جنبش در جریان است ضربه بزنند، گروه‌ها و سازمان‌های بین المللی زیادی هستند که به فعالان مبارزه های غیرخشونت آمیز کمک می‌‌رسانند؛ مثلاً تشکل های غیر دولتی نقش‌های مهمی در کمک به فعالان حقوق بشر دارند و مثل محافظانی غیرمسلح به آن ها خدمت می‌‌کنند، در زمینه‌های تکنولوژی و اینترنت به آن‌ها آموزش‌ می‌‌دهند، کارگاه‌های آموزشی و اجرایی برایشان برگزار می‌‌کنند و خلاصه از این جور کارها.

همان گونه که در مقاله خود اشاره می‌‌کنید، انقلابی‌‌های ایران در سال ۱۹۷۹ حکومت شاه را از راه شیوه‌های غیرخشونت آمیز سرنگون کردند. خود روح الله خمینی هم در واقع مدافع چنین روش‌هایی‌ بود. ولی‌ با این حال، انقلابیونِ پیرو خمینی به محض آن که قدرت را به دست گرفتند، قوانین بسیار سخت‌گیرانه و خشونت آمیزی وضع کردند و برای کنترل اوضاع، میزان هشداردهنده‌ای از خشونت را به کار گرفتند. انقلاب اسلامی ایران چه اهمیت و درس‌هایی‌ برای چیزی دارد که شما نام آن را «مسوولیت برای کمک» گذاشته اید؟

انقلاب ایران قطعاً نشان می‌‌دهد که مسوولیت برای کمک باید مدت‌ها پس از انتقال حکومت ادامه پیدا کند و خاموش نشود. «یورگن یوهانسن» (Jorge Johansen)، محقق سوئدی نشان می‌‌دهد که کمک و همراهی در دورانِ پس از انتقال، مهم‎ترین نوع کمکی‌ است که وجود دارد زیرا می‌‌تواند نقشی‌ حیاتی‌ در تعیین نوع حکومتی داشته باشد که از دلِ دورانِ انتقال بیرون خواهد آمد .

شکی‌ نیست که در سال ۱۹۷۹ امریکا در موقعیتی نبود که به دولت ایران کمک و یاری برساند. ولی‌ دولت‌های قدرتمند بسیاری بودند که در چنین موقعیتی قرار داشتند و می‌‌توانستند تأثیر بگذارند. ولی‌ حقیقت این است که کار چندانی نکردند تا بلکه اطمینان حاصل کنند که حکومتی که بر سر کار خواهد آمد، نماینده واقعی‌ مردم است و به حقوق بشر احترام می‌‌گذارد.

در مقاله خود می‌‌گویید که جنبش‌های مقاومت غیرخشونت آمیز به این دلیل موفق می‌‌شوند که می‌‌توانند توده بسیار زیادی از مردم را به خود جذب کنند، باعث شکاف در بدنه رژیم شوند و از تاکتیک‌های قابل انعطاف سود جویند. جنبش سبز در ایران در سال ۲۰۰۹، از سر تا پا جنبشی غیرخشونت آمیز بود ولی‌ ناظران می‌‌گویند بیش‌تر طبقه متوسط ایران را به خود جذب کرده بود. از سوی دیگر، شکاف‌های های بسیار کمی‌ را در بدنه رژیم ایجاد کرد و با وجود این که میلیون‌ها هوادار داشت، به نظر می‌‌رسید که از تاکتیک بی‌ بهره بود. چرا جنبش سبز موفق نشد؟

سؤال درستی‌ می‌‌پرسید. انقلابِ ۱۰۰ روزه ایران در سال ۱۹۷۹ هم از سوی چپ‌هایی‌ حمایت می‌‌شد که در شهر زندگی‌ می‌‌کردند و هم از سوی دهقان‌های روستا. هم روشن‌فکران مارکسیست و اسلام گرا از انقلاب حمایت کردند و هم کارگران صنعت نفت و بازرگانان و بازاری ها. ولی جنبش سبز بیش‌تر جنبشی شهری، روشن‌فکری، و دانشجویی‌ باقی‌ ماند. به طور کلی‌، وقتی‌ جنبش‌های غیرخشونت آمیز نتوانند آن قدر گسترش پیدا کنند که هم حمایت شهر و روستا را داشته باشند و هم حمایت طبقه متوسط و کارگر را، و نتوانند گروه‌های مختلف سیاسی را به خود جذب کنند، نخواهند توانست فشار و نیروی کافی‌ برای ایجاد شکاف در جنبش مقابل را تولید کنند.

شما به دخالت نظامی روسیه در اکراین پس از سقوط «ویکتور یانوکویچ» اشاره دارید و از حمایت روسیه و ایران از حکومت سوریه از سال ۲۰۱۱ به این سو صحبت می‌‌کنید. به نظر شما، تا چه حد همسایه‌های یک کشور و نیز موقعیت سیاسی آن (در هر دو موردی که ذکر کردیم، ایران و سوریه هم از نظر جغرافیایی و هم سیاسی، به روسیه بیش‌تر نزدیک هستند تا به غرب) میزان مقابله خشونت آمیزِ حکومت‌ را با جنبش‌های صلح آمیز تعیین می‌‌کند؟

ما به این نتیجه رسیده ایم که اتحاد با دولت‌های نیرومند خارجی هیچ تأثیر قابل توجهی‌ بر شکست یا پیروزی جنبش‌های غیرخشونت آمیز ندارد. با این حال، اگر یکی‌ از حامیان خارجی‌ در یک لحظه حساس از حمایت خود دست بکشد، شانس این که جنبش به پیروزی دست یابد، بالاتر می‌‌رود (تماس تلفنی «رونالد ریگان» را به «فردیناند مارکوس» به یاد آورید که طی‌ آن ریگان گفت امریکا دیگر نمی‌‌تواند از حکومت او در فیلیپین حمایت کند).  برای نمونه، تصور کنید که روسیه یا ایران حمایت خود را از بشار اسد در همان ماه‌های اولِ ناآرامی‌های سوریه قطع می‌‌کردند. احتمالاً وضع سوریه با امروز کاملاً فرق می‌‌کرد.

به نظر شما، تا چه حد موقعیت سیاسی و جغرافیایی در سرنوشت جنبش سبز در ایران نقش داشت؟

من روز به روز بیش‌تر قانع می‌‌شوم که جغرافیای داخلی‌ بسیار مهم است؛ یعنی توانایی‌ یک جنبش در جذب مردمِ شهر و روستا برای پیروزیِ نقشی‌ بسیار کلیدی دارد. در مورد همسایه‌های ایران باید بگویم که بر اساس داده‌های تاریخی که در مورد کشور‌های مختلف داریم، در تمام خاورمیانه، مقاومت غیرخشونت آمیز هم‌چنان کارآتر از مقاومت خشونت آمیز است. از سوی دیگر، در مورد وضعیت سیاسی، روشن است که هر روز از تعداد رژیم‌های اقتدارگرا در جهان کم می‌‌شود و آن رژیم‌هایی‌ هم که باقی‌ مانده اند، واقعاً سرسخت و سرکش هستند.

ایران نمونه رژیم اقتدارگرایی است که روش‌های مقاومت غیرخشونت آمیز را به خوبی‌ می‌‌شناسد. رهبران ایران بار‌ها از خطر «انقلاب‌های مخملی» به سبک اروپای شرقی‌ صحبت کرده و از «جین شارپ» (Gene Sharp) نیز چیز‌هایی‌ شنیده اند. به نظر شما، چه قدر برای حکومت‌ها مهم است که از روش‌های مخالفان خود آگاه باشند؟

تا روزی که «انقلاب‌های رنگی» اواسط قرن بیست و یکم اتفاق بیفتند، روسیه، ایران، چین، بلاروس و دیگر کشورها مدام کابوس برخورد با «کودتا‌هایی‌ نرم» علیه حکومت‌های اقتدارگرای خود را خواهند دید. به ظاهر، گفت‌وگو‌های مکرری میان این دولت‌ها وجود دارد مبنی بر این که چه گونه به بهترین شکل می‌‌توانند جنبش‌های اعتراضیِ غیر خشونت آمیز را در کشور‌های خود سرکوب کنند. معنای‌ این حرف آن است که این کشور‌ها در روش‌های سرکوب خود هوشیارتر و زیرک تر شده اند؛ مثلاً به جای آن که به روی معترضانِ غیر مسلح آتش بگشایند، ترجیح می‌‌دهند تا آزار و اذیت،  ارعاب و تهدید و دیگر روش‌های سرکوب را به لباس شخصی‌‌ها و پلیس های مخفی‌ محول کنند. 

پس برای حکومت‌ها مهم است که از روش‌های مخالفان خود باخبر باشند چون می‌‌توانند از این طریق تاکتیک‌های خاصِ مخالفان را تضعیف یا خنثی کنند. ولی‌ این نکته به خودی خود کارآیی‌ و تأثیر مقاومت مدنی را به عنوان شکلی‌ از مبارزه زیر سؤال نمی‌‌برد. تنها نتیجه‌ای که می‌‌توان از آن گرفت این است که فعالان باید خلاق باشند و دانش، مهارت‌ و تاکتیک‌های غیرخشونت آمیز تازه‌ای را که می‌‌تواند بر این تکنیک‌های جدید سرکوب غلبه کند، با دیگران به اشتراک بگذارند.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان سیستان و بلوچستان

خبر کشته شدن جمشید دانایی‌فر تایید شد

۱ شهریور ۱۳۹۳
خواندن در ۱ دقیقه
خبر کشته شدن جمشید دانایی‌فر تایید شد