close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
جامعه مدنی

افشاگر شرکت انرون: فهیمده بودم به کوه یخ برخورد کرده‌ایم

۵ فروردین ۱۳۹۴
ناتاشا بالر
خواندن در ۶ دقیقه
لوگوی شرکت «انرون»
لوگوی شرکت «انرون»
«کِنِت لِی»  مدیر عامل شرکت
«کِنِت لِی» مدیر عامل شرکت
شرون واتکینس
شرون واتکینس

گفت‌گو با شرون واتکینس

«شرون واتکینس» (Sherron Watkins) کار حسابداری خود را با شرکت «انرون» (Enron) در سال ۱۹۹۳ شروع کرد.این شرکت تولیدی انرژی و کالاهای اقتصادی زمانی‌ هفتمین شرکت بزرگ در امریکا بود.

در اواسط سال ۲۰۰۱، واتکینس به پست جدیدی در این شرکت دست یافت که به او امکان می‌‌داد شاهد مکانیسم‌های ادغام و تملک شرکت باشد. به این ترتیب، او به وجود حجم هنگفتی از فساد و حساب‌های تقلبی پی‌ برد. پس از بررسیِ راه‌ها و گزینه های مختلف، تصمیم گرفت که «کِنِت لِی» (Kenneth Lay)، مدیر عامل شرکت را در جریان بگذارد.

در دسامبر همان سال، انرون اعلام ورشکستگی کرد. واتکینس که در نوامبر سال ۲۰۰۲ از کار در شرکت استعفا داده بود، در مقابل کمیته‌های تحقیق و تفحصِ کنگره امریکا در مورد سقوط انرون، شهادت خود را اعلام کرد.

با توجه به این که واتکینس یافته‌های خود را فقط برای کسانی‌ فاش کرد که در انرون کار می‌‌کردند و نه برای عموم مردم یا رسانه ها، خیلی‌ها بر این باورند که او یک «افشاگر» واقعی‌ نیست.
در هر حال، شکی‌ نیست که او در پرده برداشتن از فساد مالی‌ِ یکی‌ از بزرگ‌ترین شرکت های وقت در امریکا نقشی‌ به ‌سزا داشته است. سایت «خبرنگاری برای تغییر» با واتکینس درباره ماجرای این افشاگری و نیز پیشنهاد‌ها و توصیه‌های او مصاحبه‌ای کرده است که با هم می‌‌خوانیم.

چه طور به تقلب و فساد در شرکت انرون پی‌ بردید و پس از آن چه کردید؟

وقتی‌ جف از شرکت بیرون رفت، هنوز همه چیز خوب بود. من بلافاصله یک گزارشِ یک صفحه‌ای تهیه کردم. کنت لی دوباره به عنوان مدیرعامل ارشد به شرکت باز گشت. من همان موقع به او هشدار دادم که حساب‌های مالی پرهستند از اطلاعات غلط. اگر شرکتی به این جور تقلب‌ها دست بزند و این تقلب ها از سوی افراد یا نهادهایی بیرون از شرکت افشا شود، آن شرکت حتماً زمین خواهد خورد. ولی‌ اگر خودِ شرکت به اشتباهش اذعان کند، امیدی هست که بتواند خودش را از سقوط حفظ کند. آقای لی به من گفت که هنوز تیم مدیریت بحران تشکیل نداده و گفت که این کار را خواهد کرد.

وقتی‌ در سال ۲۰۰۲ در مقابل کنگره شهادت دادم، با دیدن اولین گزارشی که شرکت نوشته بود، متوجه شدم که آن‌ها حتی به حساب‌ها هم هیچ نگاهی‌ نیانداخته بودند. نظر من این بود که آن ها فقط یک چیزی سر هم کرده بودند تا اگر شرکت وارد یک جور دعوای قضایی شد، مثل مسایل حقوقی سهام شرکت، بتوانند بگویند حواس‌‌مان بوده، تمام حساب‌ها را بررسی‌ کرده ایم و ادعاهای ایشان، یعنی‌ من، غیر موجه هستند.

آیا همه کارکنان شرکت به مدارکی که حاوی اطلاعاتِ مربوط به فساد حساب‌ها بود، دسترسی داشتند؟

نه، چون با پست جدیدی که در شرکت گرفته بودم، می‌‌توانستم همه آن‌ها را ببینم. یکی‌ از نگرانی‌های من همین بود که سهام داران هیچ چیز درباره ساختار‌ها نمی‌‌دانستند و هیچ راهی نبود که بفهمند چه اتفاقاتی در جریان است.

آیا فکر می‌‌کنید معمولاً این نوع مسایل پنهان باقی می‌‌مانند؟

امیدوارم که نه. امیدوارم که اکثر سازمان‌ها، سیاست‌ها و راهبرد‌های درستی‌ داشته باشند وهر وقت این سیاست‌ها نقض شدند، کارمندان آن‌ها را یادداشت کنند و گزارش دهند و شرکت نیز موارد نقض شده را اصلاح کند. وقتی‌ شرکتی یک فرد شاکی مثل من را نادیده بگیرد و بعد تمام پیش بینی‌‌های آن فرد درست از آب در آیند، همه چیز فرو می‌‌ریزد. این است که امیدوارم وقتی‌ این جور مسایل مطرح می‌‌شوند، شرکت‌ها به جای نادیده گرفتن‌شان، آن‌ها را جدی بگیرند.

آیا فکر می‌‌کنید در آن نوع محیط‌هایی‌ که شما در آن کار می‌‌کردید، بهتر است کارمندان را برای تشخیص فساد آموزش داد؟

 

<p dir="RTL" "="">به نظر من، تشخیص فساد باید بخشی از کار حسابرس‌ها و بازرسان باشد. در امریکا مؤسسه‌ای هست که در تشخیص فساد و تقلب مدرک می‌‌دهد. پایه گذار این مؤسسه تلاش می‌‌کرد تا این را به عنوان یکی از دروس دانشگاهی بگنجاند. در این لحظه که با شما صحبت می‌‌کنم، حسابرس‌ها باید اطمینان حاصل کنند که آیا شرکت‌ها فساد و تقلب را در صورتی‌ که در شرکت نفوذ کرده باشد، می‌‌توانند تشخیص دهند یا نه.

این نکته بسیار مهم است چون برای افشاگر‌ها حمایت حقوقی ایجاد می‌‌کند. بنابراین، مهم است که بدانیم مثلاً اگر کسی‌ مردد بود که دست به افشاگری بزند، وکیل می‌‌تواند کارش را دنبال کند و پیش ببرد حتی اگر خودش شخصاً نتواند هزینه اش را بپردازد.

آیا شما خودتان را افشاگر می‌‌دانید؟

فکر کنم بهتر است نامش را بگذاریم «افشاگر داخلی»‌. فرقش این است که اگر کارمندی چیزی را در داخل خودِ شرکت گزارش داد، نمی‌‌توان طبق قانون، اخراجش کرد. خیلی‌‌ها از این که من خودم را افشاگر می‌‌دانم، برآشفته می‌‌شوند و می‌‌گویند من چیزی را به بیرون از شرکت منتقل نکرده ام. خیلی برایم مهم نیست؛ به هر حال، کنگره آن را نمونه‌ای از افشاگری محسوب کرد.

با چه چالش‌هایی‌ رو به رو بودید؟

مشکل این است که وقتی‌ به عنوان افشاگر شناخته شدید، کار پیدا کردن در شرکت‌های امریکایی واقعاً  سخت می‌‌شود چون افشاگر مترادف است با «دردسر». باید به شغل دوم خود فکر می‌‌کردم که اصلاً چه جور شغلی‌ می‌‌تواند باشد. این فقط مشکل من نبود، مشکل هر کسی‌ است که لقب افشاگر را با خود یدک می‌‌کشد. واقعاً دلم می‌‌خواهد بدانم چه بر سر «ادوارد اسنودن» (Edward Snowden) می‌‌آید.

آیا خانواده تان از تصمیم شما حمایت کردند؟

آن موقع دخترم دو سال بیش‌تر نداشت، خیلی بچه تر از آن بود که از ماجرا درکی داشته باشد. ولی‌ کلاً خانواده و دوستانم خیلی‌ پشتم بودند و این واقعاً مهم بود. من امروزه در سراسر دنیا درباره موضوع افشاگری سخنرانی می‌‌کنم ولی‌ این در مورد همه افشاگر‌ها صادق نیست. من فرد افشاگری را می‌‌شناسم که زنش  او را ترک کرد. زنش به او می‌‌گفت «داری از کاه، کوه می‌‌سازی». فکر می‌‌کرد کار‌های همسرش به از دست دادن شغلش نمی‌‌ارزد و این اتفاقی است که تا کنون چندین بار تکرار شده است. من خودم دوست‌‌های نزدیکی‌ را از دست دادم؛ آدم هایی که خودشان هیچ دردسری ایجاد نمی‌‌کردند،‌ از فساد‌ها و تقلب‌ها آگاه بودند ولی‌ ترجیح می‌‌دادند آن‌ها را گزارش ندهند.

آیا زمان‌هایی‌ بود که از افشای مساله ای احساس پشیمانی کنید؟

اگر از پیش همه اتفاقاتی را که قرار بود پیش بیاید می‌‌دانستم، روی تصمیم خود تأمل بیش‌تری می‌‌کردم. ولی‌ در آن موقع من خیلی خوش‌بین بودم و فکر می‌‌کردم که کنت لی آدم متفاوتی است و به حرف‌های من گوش می‌‌دهد. وقتی‌ افشاگری می‌‌کنید، خیلی خوش‌بین هستید که تغییرات مثبتی به بار خواهد آمد. ولی‌ حقیقت این است که سرکوب کنندگانِ حقیقت معمولا تلافی می‌‌کنند و خیلی بد هم تلافی می‌‌کنند.
پس از انرون، من زندگی‌ عالی‌‌ داشتم؛ دور دنیا سفر می‌‌کردم و درباره اهمیت افشاگری سخن می گفتم ولی‌ خیلی از افشاگر‌ها از این شانس برخوردار نیستند و نمی توانند از طریق سخنرانی، به میزان کافی‌ پول در آورند. از همه مهم تر، از دایره دوستان خود طرد می‌‌شوید. به همین دلایل، من از مواردی‌ مثل «بنیاد داد فرانک» که به افشاگر‌ها کمک می‌‌کند، استقبال می‌‌کنم.

آیا احساس ترس هم می‌‌کردید؟

خب، عصبی و نگران بودم که شاید کنت لی حرف‌های من را جدی نگیرد. در عین حال، نگران بودم که چه گونه باید اطلاعاتم را ارایه کنم. سرانجام نزد او رفتم چون خوش‌بین بودم که او به حرفم‌هایم  گوش خواهد داد.

برای شهروندانی که می‌‌خواهند افشاگری کنند ولی‌ از آن بیم دارند، چه نصیحتی دارید؟

ما واقعاً به بازرس‌ها و حسابرس‌های واقعی‌ احتیاج داریم. تنها در این صورت است که دیگر نیازی به افشاگر‌ها نخواهیم داشت. طبیعی است که مردم به آدم بیش از حد فشار وارد می‌‌کنند و این خودش بخشی از مشکل است؛ به ویژه وقتی‌ با بحران‌های مالی‌ روبه رو هستیم. حکومت‌ها منابع مالی خود را به این راحتی‌ در اختیار نمی‌‌گذارند؛ این است که دیده بان‌ها هستند که باید پا پیش بگذارند. ولی‌ آن‌ها هم از سرمایه و پشتوانه دولتی برخوردار نمی‌‌شوند و آخر کار، سرشان کلاه می‌‌رود.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

در قاب عکس استراليایی؛ تو هم سگ داری؟

۵ فروردین ۱۳۹۴
همایون خیری
خواندن در ۵ دقیقه
در قاب عکس استراليایی؛ تو هم سگ داری؟