close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
جامعه مدنی

مرگ در کردستان

۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۴
رولاند اليوت براون
خواندن در ۹ دقیقه
مرگ در کردستان
مرگ در کردستان

 

 

زن جوانی از بالکن هتلی سقوط می کند. مردم با جسد او بر کف خیابان مواجه می شوند. پلیس مردی را بازداشت می کند. مردم به نجوا می گویند که طرف مقام حکومتی است. ولی هرکس که می داند چه اتفاقی افتاده به ناگزیر می خواهد بر حقیقت سرپوش بگذارد. همه چیز مشکوک است. بوی حقه و فساد می آید. این جملات فضای ابهام آمیزِ فیلم های «نوار» را به ذهن انسان غربی متبادر می کند ولی در غرب ایران، بیش تر خبر از یک بحران امنیتیِ منطقه ای می دهد.

*

اولین نکته ای که باید دانست این است که ماجرا در کردستان اتفاق افتاده است. از یاد نباید برد که دهه هاست که حکومت ایران اهالی کردستان را سرکوب می کند. روابط کردها و مقامات حکومتی سال ها است که پرتنش است. شهر مهاباد، محل این اتفاق، محور تاریخی مقاومت عیله حکومت های تهران بوده است. وقربانی ماجرا، فریناز خسروانی، خود کرد بود؛ فارغ التحصیل ۲۶ ساله علوم کامپیوتر. در روز ۴ ام مه (۱۳ اردیبهشت) از طبقه چهارم هتل «تارا»ی مهاباد ، که خود در آن کار می کرد، سقوط کرد و جان باخت. عکس خندانی از او تمام رسانه های کرد را در نوردید.

دلیل این که چرا این ماجرا تا این حد سر و صدا کرد مردی بود که لحظه ای که فریناز خود را به پایین پرت می کند در اتاق بوده. گویا این مرد یکی از مأموران امنیتی ایران بوده: همان دستگاه امنیتی ای که هویت کردی را سرکوب می کند؛ همان دستگاه امنیتی ای که شورشیان کرد را بدون محاکمه ای عادلانه اعدام می کند.

برای این که به تصویر روشن تری درباره کردستانِ ایران دست پیدا کنیم، با تارا فاتحی، که خود کرد است، صحبت کردم. خانواده او در سال ۱۹۹۲ کردستان را ترک کردند تا به استرالیا پناهنده شوند. تارا اینک «سخنگوی شبکه حقوق بشر کردستان» است. از او پرسیدم رابطه ایران با جمعیت کرد خود چه گونه است.

[تارا فاتحی] رژیم ایران، پس از انقلاب، از سال های دهه ۱۹۸۰ [۱۳۶۰] کردها را سرکوب می کرده، و حقیقتاً کردها را هم از نظر قومی و مذهبی و هم از نظر فرهنگی تا حدی سرکوب و محدود کرده که حتی نمی توانند مدرسه هایی به زبان خود داشته باشند. هر فعال کردی که تا به حال از حقوق کردها دفاع کرده از زندان سر در آورده، آزار و اذیت و حتی اعدام شده. در این سال ها، حتی شاهد این بودیم که حکومت لباس و پوشش کردی را تحمل نمی کند؛ سعی داشته تا از فرهنگ کردی اهریمنی بسازد و شهروندان ایرانی را از تنوع فرهنگیِ کردها دور نگه دارد.

کردهای ایران به شیوه های مختلفی به این وضعیت واکنش نشان داده اند. یک جنبش جدایی طلب هم به نام «پژاک» وجود دارد که با حکومت مبارزه می کند. ولی از نظر اکثر کردها، مبارزه بیشتر برای احقاق حقوق مدنی و شهروندی است.

[تارا فاتحی] به طور کلی، احزاب سیاسی کرد در ایران همیشه خواستار دموکراسی برای ایران و فدرالیسم برای کردستان بوده اند. همیشه سعی داشته اند تا در چارچوب ایران کار کنند. ولی متأسفانه نتوانسته اند در چارچوب رژیم ایران به هیچ دستاورد سیاسی ای دست یابند. کردها هیچ نماینده ای در حکومت ندارند، حتی در سطحی محلی. بنابراین همیشه کار بسیار سختی بوده که صدای کردها، و دیگر اقلیت ها، را در حکومت فعلی ایران منعکس کرد. در چارجوب حکومت ایران، حق تعیین سرنوشت کردستان همیشه یکی از موارد اصلی بوده؛ و در سطحی محلی تر و کوچک تر، حق آموزش و تحصیل به زبان مادری، حق بیان عقیده، فرهنگ، سنت ها، و اجرای آزدانه مناسک مذهبی خواسته های اصلی کردها را تشکیل می دهد. هر کرد می خواهد به عنوان یک کرد زندگی کند؛ می خواهد بتواند زندگی کردی داشته باشد.

کردها لزوماً دشمن حکومت ایران نیستند. در سال ۲۰۱۳، وقتی حسن روحانی در کارزار انتخاباتی مشغول بود، وعده داد که با تبعیض علیه اقلیت های ایران مبارزه خواهد کرد، و اکثریت کردها نیز به او رأی دادند. ولی تا به حال، موقعیت آن ها بهبود چندانی نیافته است.

تندروها همچنان کردها را تهدیدی امنیتی می دانند. از وقتی روحانی رییس جمهور شد، تندروها با اعدام تعداد زیادی از شورشیان و زندانیان سیاسیِ کرد، ضرب شست و قدرت خود را به روحانی نشان داده اند. رهیافت سختگیرانه و تند آن ها ریشه در انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ دارد.

[تارا فاتحی] پس از اصطلاحاً انقلاب ایران، وقتی جمهوری اسلامی در اواخر دهه ۱۳۵۰ و اوایل دهه ۱۳۶۰ به قدرت نشست، شورش ها و ناآرامی های کردها بسیار فراگیر و متعدد بود. در مناطق کردنشین ایران، تاریخی از مبارزه و جنگ قدرت وجود دارد، و همین حکومت ایران را می ترساند ... ملی گرایی کرد رو به ظهور است، و حکومت ایران از بازگشت ناآرامی های گسترده در مناطق کردنشین ایران عمیقاً نگران است.

پس از اینکه فریناز خسروانی از دنیا رفت، رسانه های اجتماعیِ کرد به طور وسیعی عنوان کردند که یک مقام امنیتی یا یک کارمند وزارت اطلاعات - که چه بسا یکی از همان تندروها باشد - سعی داشته به او تجاوز کند.

می گویند فریناز یا برای فرار از تجاوز بوده، یا برای حفظ چیزی که مردم به آن «ناموس» می گویند. مرگ او هر دلیلی داشته باشد، کردها را به شدت خشمگین کرده است.

[تارا فاتحی] مرگ خسروانی نمادی است از سرکوب و آزار هر روزه مردم کرد توسط رژیم ایران و مقامات امنیتی کشور. جان مردم کرد به لب آمده؛ می خواهند سال ها سرکوب را فریاد بزنند. مرگ فریناز نمادی از این خشم شده است. 

از تارا فاتحی پرسیدم سازمان او به چه نتایجی در این مورد دست یافته است.

[تارا فاتحی] مدام با منابع محلی در مهاباد و خانواده فریناز خسروانی در تماس بودیم. متأسفانه اصلاً روشن نیست مرگ فریناز چه عوامل و دلایلی داشته. مقامات می گویند تحقیق و تفحص ادامه دارد.

سه روز پس از مرگ فریناز، یعنی ۷ مه، صدها نفر رو به روی هتل تارا، جایی که فریناز در آن جان سپرد، تجمع کردند و دست به اعتراض زدند. شیما شهرابی، از «ایران وایر»، با بعضی از معترضین صحبت کرده است.

یکی از آن ها می گوید، «همه می‌دانند که مدیر هتل تارا [نادر مولوی] برای اینکه هتلش را پنج ستاره کند، زیر بار این خفت رفته ولی فریناز از ناموسش دفاع کرده و این خواری را نپذیرفته است». یکی دیگر می گوید:«ما کرد هستیم و اینجا مهاباد است. اینجا اصفهان نیست که روی صورت دخترانمان اسید بپاشند و ما چیزی نگوییم. ما باید اعتراض کنیم». از شهرهای کردنشین مجاور هم به معترضان پیوسته اند. جمعیت بلافاصله با مقامات محلی درگیر شد.

[تارا فاتحی] بنابر اخباری که منابع محلیِ ما که در محل حضور داشته به ما داده اند، ظاهراً به محض این که در شبکه های اجتماعی فراخوان تجمع مقابل هتل داده شده، پلیش ضد شورش به محل آمده؛ به طوری که وقتی جمعیت به سمت هتل پیش می رفته  پلیس ضد شورش و نیروهای امنیتی از پیش آن جا مستقر شده اند. وقتی معترضین شعار سر می دهند و جمعیت هم به مرور بیشتر می شود، پلیس با گاز اشک آور به آن ها حمله ور می شود تا جمعیت را پراکنده کند. و وقتی می بینند جمعیت در خیابان ها مانده با تفنگ های ساچمه ای و باتوم به مردم حمله می کنند. 

یکی از معترضین، مردی ۲۶ ساله، با شلیک گلوله فلج می شود. بعضی درِ هتل را می شکنند و وارد هتل می شوند، و اسباب و اثاثیه را از پنجره پایین پرت می کنند، و بعد هتل را به آتش می کشند. می توانید ویدئوهایی را که مردم با موبایل های خود گرفته اند در اینترنت ببینید.  

حکومت تلاش می کند تا کنترل منطقه را به دست گیرد، به خانه ها یورش برده و تا کنون بیش از صد نفر را بازداشت کرده است. مهاباد را با ماشین های نظامی پر کرده اند. در شهرهای کردنشین مجاور هم نیروهای امنیتی گماشته اند. گفتنی است که دامنه اعتراض کردها به مرگ خسروانی به برلین هم رسیده است.

مقامات مهاباد به آتش کشدنِ هتل را محکوم کردند. ولی به هیچ وجه نمی دانند چه گونه می توانند به بدبینی های عموم مردم پاسخ بدهند. حرف های مدیر هتل به کلی بی معنی اند؛ می گوید: «این خانم می‌خواسته از بالکن طبقه چهارم هتل خودش را به طبقه سوم برساند که موفق نشده و به پایین پرت شده است». مدعی است  دوربین‌های مداربسته  هتل مرگ فریناز را ثبت کرده اند و او تصاویر را در اختیار دارد، ولی در مورد جزئیات هیچ حرفی نمی زند. به خبرنگار «ایران وایر» می گوید: «من برادرانه یک موضوعی را به شما اهالی مطبوعات گوشزد می‌کنم؛ خانواده خسروانی داغدار است. زخم دل شان را زیاد نکنید و با آبروی دخترشان بازی نکنید».

علی رادفر، معاون امنیتی- سیاسی استانداری آذربایجان غربی، می گوید مردی که در اتاق بوده به تازگی همسرش را از دست داده بوده، و صرفاً قصد داشته از فرینار خواستگاری کند. انگار این نکته چیزی را روشن می کند یا نکته ای را توضیح می دهد. رادفر تصدیق می کند که فریناز در مسیر بیرون آمدن از اتاق، از پنجره به خیابان سقوط می کند.

ولی رادفر بیش از هر چیز نگران این است که مبادا مرگ  خسروانی جوانان را «اسیر احساسات خود» کند و تأکید کرد که «از والدین و مردم فهیم دعوت می کنم از فرزندان خود محافظت کنند که در مسیر معاندین نظام قرار نگیرند». رادفر به این هم اشاره کرد که «این گونه رفتارهای احساسی مردمی تنها لطمه به جایگاه سرمایه گذاری ها دراین شهر می زند.... والدین باید دراین شرایط فضا را هدایت کنند تا با این اقدامات، فرصت های سرمایه گذاری و توسعه مهاباد زیر سؤال نرود».

کسی نمی داند دقیقاً بر فریناز خسروانی چه گذشت. هیچ کس هم نمی داند که چه آینده ای در انتظار آرمان ها و خواست های کردهای ایران است. ولی این دو موضوع، به یک معنا، به هم مربوط می شوند.

[تارا فاتحی] این [اعتراضات] چیز جدیدی نیست. قبلاً نمونه هایش را در مقیاس بزرگتری دیده بودیم؛ و دیده ایم که رژیم نهایتاً همه این ها را به شدت سرکوب می کند، بدون این که کوچک ترین تغییری در وضعیت معترضان ایجاد شود. دیده ایم که برای کسانی که زندگی خود را از دست می دهند، و در این مورد برای فریناز، هیچ عدالتی در کار نخواهد بود.

فریناز قربانی معمایی تلخ بود. او اینک نمادی از تراژدی میلیون ها کرد ایرانی است. هیچ کس پاسخِ به جایی نمی دهد، نه مدیر محتاط هتل با آن حرف های مبهمش و نه خودِ جمهوری اسلامی. اما مرگ فریناز خود گویای هر آن چیزی است که کردهای ایران امروز با آن مواجه اند.

 

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

جامعه مدنی

مقایسه درآمد پزشکان در ایران و غرب، گفت و گو با دو...

۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۴
شما در ایران وایر
خواندن در ۶ دقیقه
مقایسه درآمد پزشکان در ایران و غرب، گفت و گو با دو متخصص