ماهرخ غلامحسینپور
خوشحالی «آسمانیها» تنها شش روز دوام آورد. بهانه توقیف «آسمان»، به کار بردن صفت «غیر انسانی» برای «قانون قصاص» بود.
این اشتباه آسمان تا دو روز بازتابی نداشت اما عصر روز چهارشنبه با شیطنت سایت «مشرق» و مصاحبهای که با محور محکومیت آسمان انجام داد، بستر مناسبی برای حمله کسانی فراهم کرد که چندان هم از آغاز به انتشار روزنامهای که قرار بود از سیاستهای دولت روحانی حمایت کند، دل خوشی نداشتند.
به سرعت جریان رسانهای بر علیه آسمان ایجاد شد و تنها در طول ۷۲ ساعت، بیش از دهها مطلب و خبر در رابطه با این اشتباه آسمان روی تلکسهای خبری منتشر شد.
متن زیر، گفتوگوی خبرنگار «ایرانوایر» با «محمود فرجامی»، روزنامهنگار، نویسنده و وبلاگنویس ساکن مالزی در همین رابطه است.
به نظر شما، دلیل اصلی توقیف آسمان چه بود؟
به اعتقاد من، بسته شدن روزنامه آسمان، برخورد با «محمد قوچانی» یا با تیم او نبود بلکه پیامی بود که به شخص روحانی دادند. این جا جنگ قدرت است و نتیجه آن بستگی به سطح مقاومت طرفین دارد و این که تا چه حد میتوانند گلوی همدیگر را بفشارند؟
این بازی به بازی شطرنج شباهت دارد. همه چیز به این بستگی دارد که چگونه برخورد میکنید و حرکت بعدی شما چیست؟
با روحانی هم همان گونه شروع کردند که با دولت خاتمی. این مساله کاملا قابل پیشبینی بود با این تفاوت که تصور میکنم واکنش روحانی با خاتمی کاملا متفاوت است.
روحانی خودش یک فرد امنیتی بوده و به تیم هاشمی نزدیکتر است. تصور نمیکنم همچون خاتمی، آن قدر پا پس بکشد که مایه شگفتی رقیب شود و آن قدر تا انتهای راه عقب نشینی کند که گلوی یارانش را هم بفشارند.
به نظر میرسد قوه قضاییه با قوچانی مشکل ندارد؛ مشکل آنها در سطح گستردهتر، با آن جناح یا گروهی است که اکنون به قدرت رسیده است.
از آن جایی که روزنامه آسمان رسما حامی دولت حسن روحانی و نخستین روزنامه وابسته به دولت بود که مجوز گرفت، کاملا روشن است که دارند از این راه، تسویه حسابهای درونی میکنند.
اگر «حسین شریعتمداری» هم مدیرمسوول روزنامه آسمان بود و به دولت روحانی وابستگی داشت، همین تاوان را پس میداد.
اینجا مساله تنازع قدرت است مابین یک قوه به نام «قضاییه» و قوه دیگری به نام «مجریه».
به اعتقاد من، در ماههای پس از این هم سطح واکنشها از آن چه امروز هست، فراتر خواهد رفت. بیتردید در روزهای دیگری که در پیش رو داریم، برای سنجش سطح توان و تحمل دولت روحانی، روزنامهنگاران بیشتری راهی زندان میشوند، روزنامههای دیگری بسته خواهند شد و شاهد برخوردهای وسیعتری در حوزه رسانهها خواهیم بود.
این دیگر بسته به برخورد دولت و سطح تحمل روحانی دارد؛ این که مانند محمود احمدینژاد به طرز عجیب، غیرمنطقی و نامعقولی سر جای خودش بایستد و لجاجت کند یا این که تا حد خاتمی از خود نرمش و ملایمت نشان دهد و عقب بنشیند تا وزیر دولتش را وسط کوچه بگیرند و کتک بزنند.
اما در این میان، تکلیف اشتباه تیم روزنامه آسمان و گزک دادن به دست طرف دیگر مخاصمه چه میشود؟
به هر حال، گروهی که آسمان را منتشر میکردند با وجود همه مشکلاتی که با نیروهای چپ و کانون نویسندگان داشتند و با این که خط مشی خاص خودشان را دنبال میکنند یا به عبارتی، در خط مشی خودشان بیطرف نبودند اما یک تیم حرفهای و کار کشته بودند.
گر چه من به کلی با این بحث که این گروه «فرهنگی کار» یا «امنیتی» بودند، موافق نیستم اما میشود گفت اینها جزو بهترینهای روزنامهنگاری داخل کشور بودند. از این جهت است که فکر میکنم این اولین و آخرین برخورد نخواهد بود.
خیلی با احساساتی کردن این مساله موافق نیستم و بیشتر مایلم از زاویه تحلیلی به آن نگاه شود. طبعا برای به چالش کشیدن میزان توان و قدرت روحانی، باز هم این اتفاقها خواهد افتاد.
دقت کنید که آقای خمینی بر سر مساله قصاص و ژست فرهنگی که «جبهه ملی» در این رابطه گرفت، حکم تکفیر جبهه ملی را صادر کرد.
به هر حال، مساله قصاص یکی از خط قرمزهای جمهوری اسلامی است و فکر نمیکنم کسی در حوزه خبری در ایران کار کند و با این خط قرمز آشنا نباشد.
از سوی دیگر، شما وقتی میبینید که طرف ذرهبین دستش گرفته و دارد دنبال نکته یا ابهامی میگردد تا درِ روزنامه شما را تخته کند، چرا باید یک چنین بیدقتی صورت بگیرد؟ این اشتباه آن قدر فاحش بود که برداشت برخی از دوستان مطبوعاتی و تحلیلگر در فضای مجازی این بود که آنها به عمد خواستهاند به شکل آبرومندانهای درِ روزنامه بسته شود. به هر حال، دیدهاند که از پس این کار بر نمیآیند و «توقیف»، آبرومندانهترین شکل بستن روزنامه است. به همین دلیل هم به این روش متوسل شدهاند. واضح است که همه ما موافق با حکم قصاص نیستیم. همه ما آن را یک حکم غیرانسانی میدانیم اما همه ما هم این امر بدیهی را میدانیم که مساله قصاص به اندازه جریان «سلمان رشدی» برای سیستم جمهوری اسلامی، حساسیتزا و با اهمیت تلقی میشود.
اما زیان واقعی را روزنامهنگارانی میبرند که از فردای بسته شدن روزنامه، به لیست بیکاران مطبوعاتی اضافه میشوند.
نه. به اعتقاد من، این که بسته شدن یک روزنامه در مرحله اولیه به زیان روزنامهنگار تمام شده و منجر به بیکاری تعدادی از دوستانمان میشود، سطح ماجرا است. زیان بزرگتر را فضای آزادی بیان میبیند.
ببینید، آسمان داشت منتشر میشد؛ چه آن زمان که هفتهنامه بود و چه پس از آن که تبدیل به روزنامه شد، طبعا در مورد مطالب آن نقد و بررسی میکردیم. اما اکنون که منتشر نمیشود، این روزنامه خود به خود در موضع مظلومیت قرار میگیرد و این بدیهی است که در این شرایط، ما دیگر به خودمان اجازه ادامه نقد را نمیدهیم.
به نظر من، برخی از دوستان و هواداران آسمان به جای نقد مفید و سازنده، وقتی ماجرا به اینجا کشیده میشود، ماجرا را تبدیل به روضهخوانی میکنند. نقد ما، نقد روشی بوده است همراه با مطالبات به حقی که از یک نشریه یا روزنامه داریم. ولی وقتی فضا احساساتی میشود و روزنامه در موضع مظلومیت قرار میگیرد، دیگر فضای نقد واقعی میمیرد.
اگر آن زمان که «شرق» منتشر میشد، آن را با توقیف مدام روبهرو نمیکردند و به آن اجازه ادامه روند انتشار منطقی را میدادند، میشد در روند انتشار آن، فرصت آزمون و خطا را به طور عینی دنبال کرد و در پی تصحیح آن بود و از آن برای درس آموزی سایر روزنامهها استفاده کرد.
اما شرقیها هم در یک شرایط عادلانه نتوانستند به ارزیابی خود بپردازند و نتایج کارشان را ببینند چون تا میآمدند نتایج کار حرفهای خود را ارزیابی کنند، با توقیف مجدد روبهرو میشدند.
در این میان، این آزادی بیان و دنیای حرفهای خبر و اطلاعرسانی است که به جز روزنامهنگاران بیکار شده، آسیب میبیند.
در مورد نامه «شمسالواعظین» چه نظری دارید؟ آیا به نظر شما، نوشتن این نامه خطاب به رییس قوه قضاییه اساسا وجاهت منطقی داشت؟
در مورد نامه «شمسالواعظین» که واکنشهای بسیاری را برانگیخته، عدهای به آن معترض هستند و برخی دیگر میگویند شاهکاری است که در تاریخ مطبوعات ایران به ثبت خواهد رسید. باید بگویم این نامه بیشتر جنبه تبلیغی دارد؛ تبلیغاتی که رسانهها به آن دامن زدند. به هر حال، همه ما میدانیم که نه تنها یک مدیر کل شاغل در قوه قضاییه بلکه یک دادیار ساده هم با شمسالواعظین وارد مناظره نخواهد شد. نظام حاکم اگر اهل مذاکره یا مناظره بود، همان روزهای بسته شدن و پلمب شدن تنها مرجع صنفی روزنامهنگاران در ایران، در مورد بسته شدن یا محاکمه قانونی آن با روزنامهنگاران وارد مناظره و توضیح میشد.
اعتبار شخصی «شمس الواعظین» و دوستانی که در حوزه مطبوعات دارند، سبب شده که این مساله در رسانهها به طور جدیتری مطرح شود. دعوت رییس قوه قضاییه به مناظره، به یک شوخی میماند. آنها که انجمن صنفی ما را با آن همه پشتوانه افکار عمومی به اندازه یک شهروند درجه سه ارج نمینهند، چگونه با ما در این خصوص وارد مناظره میشوند؟
به اعتقاد شما، چرا واکنش همان تعداد اندک روزنامههای اصلاحطلب نسبت به بازتاب خبر بسته شدن روزنامه آسمان به شدت سرد و وارفته بود؟
این که چرا روزنامههای اصلاح طلب با مساله بسته شدن آسمان برخورد فعالی انجام ندادند، میتواند انگیزههای متفاوتی داشته باشد. در ایران بایستی جزو تیم سردبیری یک روزنامه باشید تا مسایل واقعی پشت پرده این که چرا این کار را کردهاند یا حتی نکردهاند را بدانید. شاید احساس خطر جدی کردهاند، شاید هم بحث مطامع شخصی، حسادتها یا رقابتها در میان باشد؛ مثلا فکر کرده باشند فلان روزنامه قرار است با رانت دولتی قد بکشد و بزرگ شود، پس همان بهتر که بسته شود. شاید بحث رقابتهای داخلی است یا فشارهای سیاسی.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر