یک ماهی بود که از «زبیده»، کارگر عرب زبانی که در امور خانه و نگهداری بچهها به من کمک میکند، خبری نداشتم.
زبیده زن مطلقهای است که از سر ناچاری در خانه این و آن کار میکند و گاهی مابین زمان استراحت، با من درد و دل میکند. این درد و دلها، دریچه نگاه من به زندگی عشایر عرب زبان حوالی شادگان و بندر امام خمینی است.
میدانستم با وجود میانسال بودنش، به این علت که از همسرش طلاق گرفته از سوی مردان خانوادهاش زیر فشار روانی زیادی است. بعد از یک ماه، وقتی سر و کلهاش پیدا شد، حال و روز خوشی نداشت. چشمهای گود رفته و صورت کبود شدهاش نشان میدادند کتک خورده و وقتی اصرار مرا دید، شلوارش را بالا کشید؛ از ساق پا تا رانهای زبیده، یک دست کبود بود.
او برایم از یک جنایت خاموش گفت که درست در چند کیلومتری من، در نیمهشب یکی از شبهای دیماه در قبرستان شهر محل سکونتم اتفاق افتاده بود: «زن بسیار زیبا و ۲۳ ساله همسایه به نام "فاطمه" که به عنوان زیباترین زن طایفه ما مشهور بود، به گمان داشتن رابطه نامشروع، به دست برادرانش کشته شد. من هم به جرم تلاش برای نجات فاطمه، به دست افراد طایفه کتک خوردم.»
زبیده تعریف میکند:«فاطمه دو فرزند دارد. او را از کودکی برای پسر عمویش نافبُر کردند. میگفتند شوهرش عاشق او است. اما کسی نیست بگوید اگر عاشقش بود چرا مرتب او را کتک میزد. مدتی بود که این شایعه همه جا منتشر شده بود که فاطمه با پسر همسایه روبهرویی رابطه دارد. این قصه به گوش "خلیل" هم رسیده و مترصد فرصت بود تا این که یک شب وقتی از سر کار برمیگشته، پسرک همسایه را حوالی خانهشان میبیند که گویا تازه از آنجا خارج میشده است. وقتی وارد منزلشان میشود، میبیند فاطمه مرتب و آرایش کرده با لباس خواب آنجا ایستاده است. بلافاصله برادران فاطمه را در جریان قرار میدهد و همان شب مردان خانواده ساعت ۴ سپیدهدم فاطمه را کشان کشان به محل قبرستان قدیمی میبرند. موهای بلند فاطمه را گرفته و او را روی زمین میکشند. فاطمه به زبیده و همسایههای دیگر پناه میبرد ولی زبیده را هم کتک زده و او را به سمت قبرهای تازه گود شده میکشانند. اصرار و تلاش نگهبان و مرده شور قبرستان هم بیفایده است. سرش را به طور کامل از تنش جدا میکنند و او را با همان لباس خواب، در یکی از قبرهای آماده شده میاندازند و رویش خاک میریزند. بلافاصله بعد از مرگ فاطمه، شیوخ طایفه دور هم جمع میشوند و با دریافت مبلغ شش میلیون تومان از خانواده پسرکی که گمان به رابطهاش با فاطمه میرفته، رضایت خود را نسبت به آنها اعلام میکنند.»
ششم خردادماه سال ۱۳۸۹ خبرگزاری «ایسنا» در مورد قتلهای ناموسی و به نقل از سازمان ملل نوشت: «هر سال 5 هزار زن به "لکهدار کردن حیثیت خانواده" و با عنوان "قتلهای ناموسی" جان خود را از دست میدهند.»
بنا بر تعریف سازمان ملل، قتلهای ناموسی به آن دسته از قتلهایی گفته میشود که برایشان بهانههای عرفی و شرعی تراشیده میشود تا در پناه این بهانهها، به آنها مشروعیت ببخشند و از همدلی افکار عمومی نسبت به قربانیان بکاهند.
این قتلها اغلب به دلایلی چون رابطه نامشروع زنان با یک فرد نامحرم، تجاوز جنسی و حتی طلاق و رفتارهای نامتعارف و مخالف عرف از سوی زن و اغلب به دست مردان فامیل و طایفه انجام میشود. توجیه آنها هم این است که رفتار آن زن، آبرو و حیثیت خانواده یا قبیله را زیر سوال برده و سبب شرمساری شده است.
این توجیهی است که مردان یک خانواده برای جلب رضایت عمومی جامعه به کار میبرند و اغلب هم جامعه با فرد قربانی به استناد همین توجیه لکهدار کردن شرف و آبرو، احساس همدردی نمیکند. در این موارد، پروندهای هم وجود ندارد، عزاداری قابل توجهی برای قربانی برگزار نمیشود و علت مرگ را خودکشی یا مرگ اتفاقی اعلام میکنند.
گاهی ممکن است این قتلها تنها برپایه شایعههای ریز و درشت اخلاقی، بدون هیچ جایگاه منطقی انجام شود. «نعیمه» از ساکنان منطقه عربنشین شادگان در گفتوگو با «ایرانوایر»، تجربه خود را این گونه تعریف میکند: «یک روز غروب، شوهر خالهام سرزده وارد خانهٔ ما شد. بدون این که به سلام من پاسخ بدهد، به تندی سراغ پدرم را گرفت و پدرم و برادرانم را به داخل اتاق فراخواند. به نظر، شرایطی غیرعادی میآمد اما من نمیتوانستم حدس بزنم چه شده است؟ آنها ساعتهای طولانی در اتاق ماندند و وقتی شوهر خالهام آنجا را ترک کرد، برادران و پدرم مرا به داخل اتاق بردند و بدون هیچ توضیحی، تا توانستند با کمربند و هر چیزی که دم دستشان بود، کتک زدند. درست مثل یک توپ فوتبال از این سر اتاق به سمت دیگر پرتاب میشدم.تمام صورتم تا کمرم را خون گرفته بود. از بینی و گوشهایم خون فوران میزد. مابین کلمههایی که از سر خشم میگفتند، میشنیدم که مرا به بردن آبروی خانواده متهم میکردند و میگفتند که من مستحق مرگ هستم. آنها واقعا به نیت کشتن من، به صورتم و شقیقهام مشت میزدند. به هر حال، درست در دقایقی که فکر میکردم کارم تمام شده، مادرم سر رسید و خودش را وسط معرکه انداخت. وقتی به هوش آمدم، بیمارستان بودم و زیر چشمهای مادرم هم کبود شده بود. آن روز، من با پسرجوانی که عاشقش بودم و میخواستیم با هم ازدواج کنیم، در یکی از کوچه، پس کوچههای پرت و دور شهر قرار گذاشته بودیم. حداکثر رابطه مابین دو جنس مخالف در شرایطی که من داشتم، دیدار کوتاهی در محیط بیرون از خانه و رد و بدل کردن چند کلمهٔ محبتآمیز بود و گویا آن روز پسر خالهام مرا در آن وضعیت دیده بود. الان که فکرش را میکنم، میبینم میتوانستم یک قربانی قتلهای ناموسی باشم آنهم بدون این که حتی دست مرد مورد علاقهام را گرفته باشم.»
روزنامه «اعتماد ملی» در آبان ماه ۱۳۸۷ به نقل از «لیزا انزایا»، از کارشناسان سازمان ملل، در مورد آمار این قتلها اشاره میکند:«وقوع این قتلها به کشورهای اسلامی یا توسعه نیافته محدود نمیشود بلکه در ۵۲ کشور دنیا و حتی در کشورهای پیشرفتهای مانند آلمان، هلند، امریکا و سوییس نیز رخ میدهد؛ گر چه بیشتر آنها از سوی مهاجران به این کشورها انجام شده است.»
بیشترین آمار قتلهای ناموسی به کشورهای جنوب آسیا، خاورمیانه و شمال آفریقا برمیگردد و پاکستان با سالانه یکهزار و۵۰۰ قتل ناموسی، در صدر این فهرست قرار دارد. ترکیه، ایران، عمان، مصر و کردستان عراق بعد از پاکستان، در این فهرست قرار میگیرند.
استانهای خوزستان، کردستان، آذربایجان، ایلام، کرمانشاه، سیستان و بلوچستان، لرستان، همدان، فارس و خراسان به ترتیب از استانهای شاخص در مورد وقوع قتلهای ناموسی هستند.
آن چه که این نوع قتلها را با سایر جنایتها متفاوت میکند، مجاز شمردن و پذیرش عرف محلی یا قبیلهای است به شکلی که اغلب هیچ کس به مراجع قضایی شکایت نمیکند و حتی گاهی پروندهای هم در مورد آنها تشکیل نمیشود. در یک توافق خاموش، همه افراد طایفه با پذیرش ضمنی یا قطعی قتل، قاتل یا قاتلان را تحت پوشش و حمایت خود قرار میدهند.
قتل این زنان، عرف جامعه محلی را دل آزرده نمیکند بلکه مرد یا مردان قاتل را غیرتمند و حافظ شرف و ناموس خانواده معرفی میکند. بیشتر این قتلها، با خشم و نفرت زیاد انجام میشوند. فرد قربانی در نهایت ناهمدلی، در یک دادگاه درون خانوادگی یا درون طایفهای مورد قضاوت قرار میگیرد و محکوم میشود. در این میان، قاتل خودش را پنهان نمیکند و فراری نیست، به راحتی در جامعه تردد میکند و اصراری برای پنهان کردن ماجرا ندارد.
بنا بر پژوهشی که «پروین بختیارینژاد» انجام داده و در کتاب «فاجعه خاموش» انتشار یافته است و با تکیه بر گزارش پلیس استان خوزستان در سال ۱۳۸۸، این استان در راس وقوع قتلهای ناموسی کشور قرار دارد. بر مبنای همین اطلاعات، شهرهای شادگان، آبادان و اهواز به ترتیب دارای بیشترین آمار قتلهای موسوم به «ناموسی» هستند. وقوع این قتلها مابین ساکنان مرزی خوزستان و در میان عشایر عرب، بیشتر متداول است.
سال گذشته نیز رییس پلیس استان خوزستان در گفتوگو با ایسنا، اعلام کرد که نزدیک به ۴۰ درصد قتلهای این استان ناموسی بوده و این البته فقط مربوط به آمار رسمی اعلام شده است. چه بسا قتلهای بسیاری که اساسا به مراجع قانونی اعلام نمیشوند.
زبیده در مورد برخورد افراد طایفه با مساله قتل ناموسی میگوید: «اگر به طور اتفاقی، مساله یک قتل از سوی مراجع قضایی پیگیری شود، گاهی خویشاوندان قاتل با مراسم ویژه "یزله" و کِل و پایکوبی، قاتل را تا مراجع قضایی همراهی میکنند. آنها دسته جمعی، دیه را جمعآوری و یا سند ضمانت را تهیه میکنند. این در شرایطی است که مقتول بدون برگزاری مراسم معمول ختم، به خاک سپرده میشود و از خرما و حلوا و گل و شیرینی و به نمایش گذاشتن یادگارهای مقتول خبری نیست. آمران و عاملان قتلها به طور جدی از سوی دادگستری استان هم مورد تعقیب قرار نمیگیرند و این بیمیلی برای پیگیری، گرچه بر اساس هیچ قانونی مکتوب نشده ولی با توصیه بزرگان و شیوخ طوایف وجود دارد و قاتل به طور جدی مورد تعقیب و بازجویی قرار نمیگیرد.»
میگوید:«معمولا بعد از بدنامی یک زن، ریش سفیدان طایفه، دادگاهی برگزار میکنند و حکم قتل او صادر میشود. گاهی برای این که مراجع قانونی نتوانند یک نفر را متهم به قتل کنند و همه مردان فامیل در این افتخار شراکت داشته باشند، قتل به طور دسته جمعی انجام میشود. در موارد نادری هم بوده که بعد از قتل یک زن، جسدش را در طایفه به نمایش عمومی میگذارند تا همسایگان و خویشان نزدیک مطمئن شوند که لکه ننگ طایفه پاک شده است. از آن جایی که در این نوع قتلها، شاکی خصوصی وجود ندارد و ولی دم، خودش به قتل توافق کرده، فرد قاتل بعد از مدت کوتاهی آزاد میشود و در صورتی که قانون فرد قاتل را ملزم به پرداخت دیه کند، هر کدام از افراد عشیره سهم خودشان را پرداخت میکنند و ماجرا ختم میشود.»
در این مورد، قانون هم سختگیری چندانی بر قاتلان قتلهای ناموسی نمیکند. بر اساس ماده ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی، «هرگاه مردی همسر خود را در حال زنا با مرد اجنبی مشاهده کند و علم به تمکین زن داشته باشد، میتواند در همان حال آنها را به قتل برساند و در صورتی که زن مکره باشد، فقط باید مرد را به قتل برساند.»
در مواردی، تنها گمان به بدکاری زن کافی است. سایت «قتلهای قومی و خشونتهای ناموسی علیه زنان» چند مورد را نقل میکند: «نعیمه زن جوانی از عشایر عرب ساکن یکی از بخشهای جنوبی خوزستان بود. او در سالهای جوانی به علت بدرفتاریهای شوهر، از او جدا شد. تمام دوران جوانی تا میانسالی وی در عسرت و سکوت گذشت و او برای گذران زندگی، در زمینهای کشاورزی مردم منطقه کار میکرد. یک روز در هنگام چیدن علفهای هرز زمین کشاورزی، توسط برادرزادهاش با تراکتور زیر گرفته شد و جانش را از دست داد. نعمیه اولین کسی بود که به عنوان دایه، فرزند برادرش را از شکم مادرش گرفته و بند ناف او را بریده بود.»
اما در مواردی هم علت قتل میتواند تن ندادن زن به یک ازدواج عرفی و سنتی باشد. مورد «سمیه» از این دست موارد است: «سمیه دختر جوانی است که تن به ازدواج سنتی با پسر عمویش نداد. او عاشق مردی از طوایف مرزی عراق شد، با مرد دلخواهش ازدواج کرد و صاحب دو فرزند هم شد. آنها زندگی آرامی نداشتند و مدام ناچار بودند از دست خانواده سمیه، از این استان به آن استان فراری باشند. اما سرانجام، یک روز وقتی سمیه داشت به نوزادش شیر میداد، کیلومترها دورتر از خانه، در شهر مشهد توسط برادرها و عموزادههایش که سراسر ایران را دنبالش گشته بودند، کشته شد.»
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر